ابوالضفل اسدنیا؛ فاطمه مکی زاده؛ فضه ابراهیمی
چکیده
فلسفه هنر و علم تفکر و کسب بینش در مورد جهان و چیستیها است. شناسایی زمینههای پژوهشی و محدوده موضوعات آن مهم به نظر میرسد، این پژوهش با هدف رسیدن به درک جامعی از روند و ساختار موضوعی مقالات حوزه فلسفه انجام شده است. پژوهش حاضر توصیفی با رویکرد علمسنجی که به تحلیل محتوای متون با استفاده از همرخدادی واژگان و تحلیل شبکههای اجتماعی ...
بیشتر
فلسفه هنر و علم تفکر و کسب بینش در مورد جهان و چیستیها است. شناسایی زمینههای پژوهشی و محدوده موضوعات آن مهم به نظر میرسد، این پژوهش با هدف رسیدن به درک جامعی از روند و ساختار موضوعی مقالات حوزه فلسفه انجام شده است. پژوهش حاضر توصیفی با رویکرد علمسنجی که به تحلیل محتوای متون با استفاده از همرخدادی واژگان و تحلیل شبکههای اجتماعی پرداخته است. جامعه پژوهش حاضر شامل مقالات حوزه فلسفه است که در پایگاه وب آو ساینس برای بازه 5 ساله 2017-2021 در نمایه استنادی هنر و علوم انسانی منتشر شده است، نهایتا 4829 مقاله به منظور ترسیم جامعی از ساختار فکری دانش در حوزه فلسفه انتخاب شد. برای تحلیل دادهها و ترسیم نقشه علمی از بستهR bibliometrix بهره گرفته شد. تجزیه و تحلیل دادهها نشان داد بیشترین افزایش در مدارک منتشر شده در 3 سال گذشته رخ داده است، فیشر (Fischer) پرکارترین نویسنده در سالهای اخیر بودهاست. کشورهای آمریکا و انگلستان دو کشور برتر به لحاظ دریافت استنادهای حوزه علمی فلسفه هستند. برجسته ترین سازمانINST philosophy است. «کانت» و «فلسفه تجربی» بیشترین فراوانی را در بین سایر کلیدواژهها داشتند. پژوهشهای حوزه فلسفه به چهار خوشه تقسیم شده؛ خوشههای «مکاتب و نحلههای فکری فلسفی» و «عملگرایی» به عنوان خوشه با تراکم بالا و توسعه یافته شناخته شدند و خوشههای «فلسفه تجربی» و «فلسفه» خوشههای محوری اما توسعه نیافته بودند. با توجه به یافتهها و فراوانی بالای کلیدواژه کانت و روابط این کلیدواژه با دیگر کلیدواژهها میتوان به این نکته پی برد که آراء و نظریات کانت همچنان مورد توجه و وزنه سنگینی در مباحث فلسفی است. همچنین با توجه به خوشههای مستخرج، مشاهده شد که این پژوهشها از تنوع بالایی برخوردار نیستند و مباحث مغفول مانده فلسفی بسیاری به نظر میرسد، هنوز وجود دارد.با تحلیل موضوعات مربوط به مدارک حوزه فلسفه، پیشرفتهای علمی و روندهای همکاری علمی این حوزه برجسته میشود و این میتواند به سیاست گذاران و محققان کمک کند تا علاوه بر درک وضعیت فعلی تحقیقات فلسفی نسبت به پیشبینی و شناخت آینده نیز گامهایی بردارند.
جواد اکبری تختمشلو؛ سید مهدی حسینی نسب
چکیده
فلاسفۀ علم، اعم از رئالیست و آنتیرئالیست، از اوایل قرن بیستم، عمدتاً با انگیزۀ غلبه بر برخی مسائل در فرایند فهم علم (بالاخص برخی مسائل جدّی که از واقعیّاتی چون تغییر متوالی و عمیق نظریههای علمی ناشی میشدند)، گرایش ویژهای به مفهوم "ساختار" نشان دادهاند. در این راستا، تاکنون انواع مختلف "ساختارگرایی" حول این باور شکل گرفتهاند ...
بیشتر
فلاسفۀ علم، اعم از رئالیست و آنتیرئالیست، از اوایل قرن بیستم، عمدتاً با انگیزۀ غلبه بر برخی مسائل در فرایند فهم علم (بالاخص برخی مسائل جدّی که از واقعیّاتی چون تغییر متوالی و عمیق نظریههای علمی ناشی میشدند)، گرایش ویژهای به مفهوم "ساختار" نشان دادهاند. در این راستا، تاکنون انواع مختلف "ساختارگرایی" حول این باور شکل گرفتهاند که علم صرفاً قادر است از ساختار جهان (و نه از ابعاد هستیشناختی اشیاء آن) پرده بردارد. با اینحال، همۀ ساختارگراییها با نقد بسیار مهمّ و جدّی بهنام "نقد نیومن" مواجه شدهاند که طبق آن اگر قرار باشد ساختار حداکثر چیزی باشد که ما از جهان میدانیم، در آن صورت کلِّ چیزی که عملاً از جهان خواهیم دانست جز کاردینالیتی، یعنی تعداد اشیاء مربوط، نخواهد بود.نظر به جایگاه ویژۀ ساختارگرایی در فلسفۀ علم و همچنین عمق و جدّیت نقد نیومن، ما در این مقاله قصد داریم ضمن معرفی ساختارگراییِ علمیِ رئالیستی و نیز آنتیرئالیستی، پاسخ آنها به این نقد را مورد برّرسی و ارزیابی قرار دهیم. نتایج این برّرسی حکایت از ناتوانی یا لااقل مسئلهداری جدّی هر دوی این ساختارگراییها در تدارک پاسخی رضایتبخش به چالش نیومن دارد: ناتوانی و مسئلهداری که عمدتاً ریشه در همان ماهیّت و مبانی ساختارگرایانۀ این مکاتب دارد.
محمدرضا امیری طهرانی
چکیده
با توجه به چالشهایی که فراروی علوم انسانی و اجتماعی در ایران، هم چون برچسب ناکارآمدی و نامتناسب بودن مطرح است، تحلیل و شناخت آنها مستلزم مسئله شناسی این علوم است. خوشبختانه بررسیها و پژوهشهای متنوعی درباره عوامل و دلایل وضعیت کنونی علوم اجتماعی در دانشگاهها و مسائل آموزش عالی در ایران انجام شده است. نظر به اهمیت چالش فراروی ...
بیشتر
با توجه به چالشهایی که فراروی علوم انسانی و اجتماعی در ایران، هم چون برچسب ناکارآمدی و نامتناسب بودن مطرح است، تحلیل و شناخت آنها مستلزم مسئله شناسی این علوم است. خوشبختانه بررسیها و پژوهشهای متنوعی درباره عوامل و دلایل وضعیت کنونی علوم اجتماعی در دانشگاهها و مسائل آموزش عالی در ایران انجام شده است. نظر به اهمیت چالش فراروی علوم اجتماعی این مقاله سعی دارد به روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد معرفت شناختی، چارچوبی نظری برای چالش ناکارآمدی علوم اجتماعی در ایران ارائه کند. با بررسی عمدهترین چالشهای این علوم از دیدگاه مردم، دانشگاهیان و مدیران و استخراج مضمونهای اصلی، سه فرضیه به عنوان دلایل این چالشها بررسی و تحلیل میشود. فرضیه نخست بر کاربست نادرست نظریههای و آموزههای علوم انسانی و اجتماعی از سوی نخبگان دلالت دارد. فرضیه دوم از انتخاب و اقتباس نامتناسب مکاتب علمی از جهان غرب حکایت می کند. و فرضیه سوم بر تفاوت اساسی متافیزیک و پیشفرضهای علوم جدید -که خاستگاه آن تمدن غربی است- با فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی تأکید دارد. این فرضیهها تحلیلی معرفت شناختی برای چالش ناکارآمدی علوم اجتماعی در ایران فراهم میآورد.
پریسا ساعتچی فرد؛ کیوان الستی
چکیده
در همهی ادوار تاریخ، انسان در تلاش برای «فهمیدن» بوده است. دانشمندان برای شناختِ جهانِ طبیعی به مشاهده ها و طبقهبندی ها، و نظریه پردازی ها متوسل می شوند. اما موضوع فهم اعمال دیگر انسان ها، (کمی) متفاوت به نظر می رسد. حداقل در یک رویکرد برای دستیابی به این مهم، به دریافت قصد و نیتی که در پس اعمال انسان ها است نیاز داریم. از ...
بیشتر
در همهی ادوار تاریخ، انسان در تلاش برای «فهمیدن» بوده است. دانشمندان برای شناختِ جهانِ طبیعی به مشاهده ها و طبقهبندی ها، و نظریه پردازی ها متوسل می شوند. اما موضوع فهم اعمال دیگر انسان ها، (کمی) متفاوت به نظر می رسد. حداقل در یک رویکرد برای دستیابی به این مهم، به دریافت قصد و نیتی که در پس اعمال انسان ها است نیاز داریم. از آنجا که قصد، ماهیتی روانشناختی دارد، همواره از سوی تجربهگرایان این نگرانی وجود دارد که ممکن است قابل ادراک توسط افرادِ سوم شخص نباشد. تا حدودی بسیاری از کنش های انسانی، قاب لادراک از منظر سوم شخص هستند و همین امر سبب میشود که موضوع بررسی های علمی (با روش های رایج علمی) باشند. با اینحال مواردی وجود دارد که نشان می دهد، فهمِ فعالیت های انسان از زاویهی سوم شخص دارای محدودیت هایی است.استفان گریم (Stephen Grimm)، نوعی از فهم را معرفی می کند و معتقد است، با دریافت اهداف خاص شخص فهمشونده به عنوان عملی خواستنی، به نوعی فهم عمیق تر دست خواهیم یافت. در این مقاله، تلاش شده است تا ابتدا با طرح و تفسیر دیدگاه استفان گریم، موضوع مورد بحث روشن شود و سپس با طرح مسئله و توضیح ابهامات ایده ی گریم، به عنوان یک صورتبندی جایگزین، نشان خواهیم داد که تصمیم عامل، برای فهمیدن یا نفهمیدن اعمال دیگران نقش مهمی ایفا میکند. همدلی به عنوانِ ظرفیتی روانشناختی، شناخته میشود که با شبیه سازی ساختار، میتوان به نحو دیگری آن را فهمید. بررسی و نگاه عمیقتر به این مسئله، به ما کمک خواهد کرد، که قضاوت بهتری از آن به عنوان روش یا ایدهای در علوم اجتماعی و انسانی داشته باشیم.
سیدمصطفی شهرآیینی؛ مجتبی جلیلی
چکیده
به نظر میرسد در علم دکارتی که با شالودهای عقلی و وجودی در پی تصرف و تسخیر عالم است مجالی برای فرضیه نباشد زیرا آنچه در پیشگاه عقل پدیدار میشود کاملا روشن است و جایی برای فرض باقی نمیگذارد. این از جهتی درست است و از جهتی نادرست؛ توضیح اینکه درخت دانش دکارتی سه بخش دارد: ریشه یعنی مابعدالطبیعه، تنه یعنی طبیعیات و سرشاخهها شامل ...
بیشتر
به نظر میرسد در علم دکارتی که با شالودهای عقلی و وجودی در پی تصرف و تسخیر عالم است مجالی برای فرضیه نباشد زیرا آنچه در پیشگاه عقل پدیدار میشود کاملا روشن است و جایی برای فرض باقی نمیگذارد. این از جهتی درست است و از جهتی نادرست؛ توضیح اینکه درخت دانش دکارتی سه بخش دارد: ریشه یعنی مابعدالطبیعه، تنه یعنی طبیعیات و سرشاخهها شامل طب و مکانیک و اخلاق است، که در دو بخش نخست، جایی برای فرضیه نیست و تنها با عقل سروکار داریم. نقش اصلی فرضیه در فراهمکردن امکان باروری و میوهدهی درخت دانش در سرشاخههای سهگانه است. علم دکارتی در مقام تجربه که مقام بهبارنشستن و میوهدادن است نیاز مبرمی به فرضیه دارد و در همین جاست که به گفتة دکارت «ما را مالک و ارباب طبیعت میکند». فرضیه در مقام حلقهی اتصال میان تجربه و عقل، نقشی چنان بدیع دارد که علم دکارتی بی آن، از مرتبة عقل به مرتبة حس و خیال و تجربه نمیرسد و گذار از «فلسفهی نظری» مدرسیان به «فلسفهی عملی» مدنظر دکارت فراهم نمیآید.
عماد طیبی؛ علیرضا منصوری
چکیده
مسئله هستیشناسی مصنوعات تکنیکی این است که چه چیزی باعث میشود یک شیء بهعنوان یک مصنوع تکنیکی لحاظ شود. از آنجا که مصنوع تکنیکی کارکردی را برای کاربران محقق میکند، اغلب نظریات با تحلیل مفهوم کارکرد به بررسی هستی مصنوعات پرداختهاند. دستهای از نظریات با توجه به ساختار فیزیکی مصنوع و نقش علی که در ایفای کارکرد دارد، به تبیین هستی ...
بیشتر
مسئله هستیشناسی مصنوعات تکنیکی این است که چه چیزی باعث میشود یک شیء بهعنوان یک مصنوع تکنیکی لحاظ شود. از آنجا که مصنوع تکنیکی کارکردی را برای کاربران محقق میکند، اغلب نظریات با تحلیل مفهوم کارکرد به بررسی هستی مصنوعات پرداختهاند. دستهای از نظریات با توجه به ساختار فیزیکی مصنوع و نقش علی که در ایفای کارکرد دارد، به تبیین هستی مصنوعات پرداختهاند، برخی دیگر بر مقاصد عاملها در طراحی و کاربرد مصنوعات تأکید کردهاند و کارکرد را همان قصد عامل تلقی کردهاند. برخی نیز تطور یک مصنوع یعنی تاریخچه انتخاب و بازتولید یک مصنوع را در هستی آن مؤثر دانستهاند.با توجه به نواقص نظریههایِ نقش علی، قصدی و تطوری، تلاشهایی برای ارایۀ نظریههای ترکیبی صورت گرفته است. ما در این مقاله ضمن مرور مهمترین نظریات هستیشناسی مصنوعات تکنیکی، از رهگذر نقد و بررسی آنها توضیح میدهیم که یک نظریه هستیشناختی مناسب برای مصنوعات باید به چه مسائلی پاسخ دهد.
سید سعید میراحمدی
چکیده
نیوتن اثرات دینامیکی مشاهده شده برای اجسام شتابدار (مانند فرورفتگی سطح آب در آزمایش سطل نیوتن و غیره) را ناشی از شتاب آنها نسبت به فضای مطلق میدانست. اینشتین با دنبال کردن ایدههای ماخ به خوبی میدانست که اگر بتواند بر اساس این فکر که «حرکت» امری کاملاً نسبی است، نشان دهد که اثرات لختی، در واقع، ناشی از شتاب جسم نسبت به ماده ...
بیشتر
نیوتن اثرات دینامیکی مشاهده شده برای اجسام شتابدار (مانند فرورفتگی سطح آب در آزمایش سطل نیوتن و غیره) را ناشی از شتاب آنها نسبت به فضای مطلق میدانست. اینشتین با دنبال کردن ایدههای ماخ به خوبی میدانست که اگر بتواند بر اساس این فکر که «حرکت» امری کاملاً نسبی است، نشان دهد که اثرات لختی، در واقع، ناشی از شتاب جسم نسبت به ماده دوردست در عالم است، نه نسبت به فضای مطلق، آنگاه توانسته است مفاهیم مطلقِ نیوتنی را به کلی کنار بگذارد. اعتقاد رایجی وجود دارد مبنی بر این که نظریه نسبیت عام، دستگاههای مختصات ارجح (چارچوبهای لخت) مربوط به فضا و زمان مطلق نیوتنی را کنار گذاشته است. در این نوشتار با بررسی سیر اندیشة اینشتین در تدوین نظریه نسبیت عام، صحت این ادعا تایید میشود که علیرغم تلاش اینشتین و برخلاف نام این نظریه، اصل ماخ به معنای «نسبی بودن حرکت» یا به این معنا: «منشأ اعمال نیروهای لختی، ماده موجود در عالم است، نه فضازمان مطلق»، نه در اصولموضوعه نظریه نسبیت عام گنجانده شده و نه از آن نتیجه میشود. بنابراین چنین میتوان گفت که عناصر مطلق مانند «حرکت و سکونِ مطلق»، «شتاب مطلق»، «نیروی لختی مطلق» و «فضازمانِ مطلق» کماکان در نظریه نسبیت عام حضور دارد. با توجه به اهمیت معرفتشناختی اصل ماخ، تلاش برای ارائه یک نظریه فیزیکی کارآمد منطبق با این اصل همچنان ادامه دارد.
محسن خادمی
چکیده
پُل فایرابند از تأثیرگذارترین فیلسوفان علم قرن بیستم است که آثار و آراءِ جنجالی او اشتهارش را دو چندان کرده است. همین آثار تحریکآمیز اوست که به نوعی موجب بدفهمیِ برخی دانشگاهیان و فلسفهدانان شده است، بهطوری که برخی او را «بدترین دشمن علم» نام نهادهاند. در این مقاله برآنیم تا با بازسازی آراء فایرابند نشان دهیم که این اندیشه ...
بیشتر
پُل فایرابند از تأثیرگذارترین فیلسوفان علم قرن بیستم است که آثار و آراءِ جنجالی او اشتهارش را دو چندان کرده است. همین آثار تحریکآمیز اوست که به نوعی موجب بدفهمیِ برخی دانشگاهیان و فلسفهدانان شده است، بهطوری که برخی او را «بدترین دشمن علم» نام نهادهاند. در این مقاله برآنیم تا با بازسازی آراء فایرابند نشان دهیم که این اندیشه ناصواب بوده و فایرابند نه با علم و نه با هیچ سنتِ دیگری سَرِ خصومت نداشته، بلکه او تنها با ایدئولوژیهای متصلّبِ مخرّب به نزاع برخاسته است. به عبارت بهتر، آراء فایرابند تنها مبیّن خصومت او با شوونیسم علم و تکنوکراسی است. فایرابند معتقد است که علم امروز مشابهت زیادی با کلیسای قرون وسطی دارد: علم امروزه بدل به دینی شده است که دانشمندانْ پیامبران، و اختراعاتْ معجزات آنند. از اینرو بر ماست که ʼعلم را سر جای خود نشانیمʻ تا جا برای سایر سنتها و معارف بشری باز شود.
زهرا زرگر
چکیده
جنسیت در دو بعد عملی و مفهومی ماهیتی دگرگونشونده و متغیر دارد. در طول زمان و به تبع تحول شرایط مادی زیست و قراردادهای اجتماعی، هم اعمالی که دارای جنبه جنسیتی هستند تغییر میکنند و هم تصور افراد جوامع درباره دستهبندیها و مناسبات جنسیتی دستخوش تحول میشود. یکی از عواملی که بر این تحولات اثرگذار بوده و خود نیز از آنها متاثر میشود، ...
بیشتر
جنسیت در دو بعد عملی و مفهومی ماهیتی دگرگونشونده و متغیر دارد. در طول زمان و به تبع تحول شرایط مادی زیست و قراردادهای اجتماعی، هم اعمالی که دارای جنبه جنسیتی هستند تغییر میکنند و هم تصور افراد جوامع درباره دستهبندیها و مناسبات جنسیتی دستخوش تحول میشود. یکی از عواملی که بر این تحولات اثرگذار بوده و خود نیز از آنها متاثر میشود، فناوری است. در قرون اخیر فناوری عامل پیشتاز در تحولات زیست بشر بوده، و جنسیت نیز از عرصه این تحولات برکنار نمانده است. نقش فناوری در تحولات جنسیتی از جمله موضوعاتی است که در محدوده مشترک مطالعات فناوری و مطالعات جنسیت مورد واکاوی و پژوهش قرار گرفتهاست. مقاله حاضر با استفاده از نظریه «وساطت فناوری» فربیک که رویکردی پساپدیدارشناسانه نسبت به فناوری دارد، و نظریه «پارادایمهای خوشهای زنانگی» استولجار درباره مؤلفههای جنسیت، چارچوبی نظری برای تحلیل نقش فناوری در تحول ابعاد مفهومی و عملی جنسیت ارائه میدهد. در این چهارچوب انواع حالات وساطت فناوری در ابعاد مختلف جنسیت از جمله بدن زیستی، تجربه زیسته پدیداری، نقشهای اجتماعی و خود-انگاره مورد تحلیل قرار میگیرد. همچنین برای تکمیل انواع وساطت فناوری، سه مورد «مداخلهگری در بدن»، «امکانآفرینی» و «نقشنمایی» به حالات برشمرده شده توسط فربیک افزوده و مصادیق آنها در تحول امر جنسیتی بررسی میشود.
سعید زیباکلام
چکیده
در یادداشتی گفته بودم که در عرصة فوقالعاده پیچیده و بیقرار سیاست نه عالمان سیاسی، نه فیلسوفان سیاسی، و نه فعالان و رجال عرصة سیاست هیچگاه نتوانستهاند و هیچگاه نخواهند توانست حتّی موقتاَ موازین ”درستی“ و ”عقلانیت“ را مورد اجماعی فراتاریخی و فرااجتماعی قرار دهند. در این مقاله میخواهم فراتررفته تبیین کنم چرا آنها و ...
بیشتر
در یادداشتی گفته بودم که در عرصة فوقالعاده پیچیده و بیقرار سیاست نه عالمان سیاسی، نه فیلسوفان سیاسی، و نه فعالان و رجال عرصة سیاست هیچگاه نتوانستهاند و هیچگاه نخواهند توانست حتّی موقتاَ موازین ”درستی“ و ”عقلانیت“ را مورد اجماعی فراتاریخی و فرااجتماعی قرار دهند. در این مقاله میخواهم فراتررفته تبیین کنم چرا آنها و همچنین عالمان جامعهشناس و اقتصاددان هیچگاه نتوانسته و هیچگاه نخواهند توانست حتّی موقّتاً به اجماعی فراتاریخی و فرااجتماعی دربارة موازین ”درستی“ و ”عقلانیت“ برسند.برای این امر، سوالات ذیل را مورد مداقه و تحلیل قرار میدهم. ـ چه عواملی دانشمندان علوم اجتماعی و فیلسوفان سیاسی را از نیل به اجماعی فراتاریخی و فرااجتماعی، ولو موقت، دربارة موازین ”درستی“ و ”عقلانیت“ قویا ممانعت میکند؟ ـ آیا رجال و فعالان عرصة اجتماعیـسیاسی و عالمان اجتماعی نوعاً با چیستی موازین معرفتشناختی درستی و عقلانیت مواجه میشوند؟ـ چرا عالمان و متفکران علوم اجتماعی نوعاً فهم یا تلقّی مفهومسازیشدة روشن و تفصیلیافتهای از موازین درستی و عقلانیت ندارند؟
هادی صمدی
چکیده
این مقاله دفاعیهای تکاملی از پزشکی مبتنی بر شواهد به عنوان رویکردی به پزشکی است که مبنای اصلی مداخلات درمانی را پژوهشهای نشر یافته در نشریات معتبر پزشکی در نظر میگیرد. در این رویکرد از تجربههای شخصی، شهود پزشک، و تبیینهای مکانیکی برای انجام مداخلات پزشکی تأکیدزدایی میشود. از زمان رواج پزشکی مبتنی بر شواهد نقدهای زیادی ...
بیشتر
این مقاله دفاعیهای تکاملی از پزشکی مبتنی بر شواهد به عنوان رویکردی به پزشکی است که مبنای اصلی مداخلات درمانی را پژوهشهای نشر یافته در نشریات معتبر پزشکی در نظر میگیرد. در این رویکرد از تجربههای شخصی، شهود پزشک، و تبیینهای مکانیکی برای انجام مداخلات پزشکی تأکیدزدایی میشود. از زمان رواج پزشکی مبتنی بر شواهد نقدهای زیادی بر آن وارد شده است. در اینجا به دو مورد اشاره میشود. نخست آنکه بحران تکرارپذیری ابتنای پزشکی بر شواهد نشریافته در نشریات را زیر سوال میبرد. دوم آنکه پزشکی مبتنی بر شواهد بر نوعی تجربهگرایی افراطی مبتنی است در حالیکه نقدهای زیادی به این سنخ تجربهگرایی وارد است. از منظر تکاملی پاسخهایی برای این نقدها عرضه شده است. همچنین خواهیم دید که چگونه میتوان در سایهی این نقدها مبانی نظری پزشکی مبتنی برشواهد را به روزرسانی کرد. در این راستا دفاعی عرضه میشود که در دو هنگام میتوان عقلگرایانه، یعنی با مبنا قرار دادن نظریههای عام پزشکی، کار را به پیش برد: یک. برای ترک اقدام یا نادیده گرفتن هر توصیهی «ظاهرا» بیضرری؛ و دو. به هنگام طرد شواهد زرد. و در انتها اشارهای میشود که هرچند ممکن است که این نادیده گرفتنها در شرایطی از سرعت ورود دادههای جدید به پزشکی بکاهد اما از منظر تکاملی این حد از محافظهکاری برای حفظ اعتبار پزشکی ضروری است.
رامین کاظمی؛ محمد رعایت جهرمی؛ جاوید کاظمی
چکیده
تفسیر ذهنی، بهعنوان یکی از چهار تفسیر مرسومِ فلسفه ی احتمال، توسط فرانک رَمزی و برونو دوفینیتی برای غلبه بر برخی مشکلات بِیزگرایی معرفی شده است. این تفسیر امروزه طرفدارانی دارد و مورد توجه بسیاری از بیزگرایان است. ویژگی معرفت شناختی چارچوب بِیزی، اعتماد ذهنی (یا اعتبار) است. هدف این مقاله، بررسی بیشتر تفسیر ذهنی فلسفه ی احتمال، از ...
بیشتر
تفسیر ذهنی، بهعنوان یکی از چهار تفسیر مرسومِ فلسفه ی احتمال، توسط فرانک رَمزی و برونو دوفینیتی برای غلبه بر برخی مشکلات بِیزگرایی معرفی شده است. این تفسیر امروزه طرفدارانی دارد و مورد توجه بسیاری از بیزگرایان است. ویژگی معرفت شناختی چارچوب بِیزی، اعتماد ذهنی (یا اعتبار) است. هدف این مقاله، بررسی بیشتر تفسیر ذهنی فلسفه ی احتمال، از منظر تنشِ بین شناخت احتمالاتی و ادراک غیراحتمالاتی است. منظور از شناخت احتمالاتی، شناختی برپایه روابط ریاضی و بویژه فرمول بِیز است که با استفاده از اعتبارها (درجات باور) میزان اطمینان از وقوع پیشامدی را ارائه می کند و در مقابل ادراک غیراحتمالاتی حاصل تفاسیر فردی یا هر نوعی دیگر از تخصیص احتمال بدون درنظرگرفتن ریاضیاتِ احتمال است. با بررسی های صورت گرفته نشان داده خواهد شد که این تنش واقعی است و راه حل ارائه شده در این مقاله این است که در پیشبینی رخدادهای مبتنی بر تفسیر ذهنی- نمی توان از ادراک غیراحتمالاتی چشم پوشی کرد.