آرین کاوش؛ فراز گل افشان؛ نازنین سلیمانی؛ سیده پرنیان حسینی کازرونی
چکیده
در این مقاله ابتدا تلاش میکنیم با مروری بر سیر تاریخی پزشکی، دلیل مطرحشدن و کاربرد مفهوم همدلی بالینی در پزشکی را یافته و سپس ایرادات نظری این مفهوم که مانع رسیدن به بیناذهنیت و درک صحیح شدهاند را ذکرکنیم؛ این ایرادات موارد پیشرو را شامل میشوند: عدم توجه به ذهنیتهای پزشک و بیمار، عدم توجه به پویایی مفهوم همدلی و عدم توجه به ...
بیشتر
در این مقاله ابتدا تلاش میکنیم با مروری بر سیر تاریخی پزشکی، دلیل مطرحشدن و کاربرد مفهوم همدلی بالینی در پزشکی را یافته و سپس ایرادات نظری این مفهوم که مانع رسیدن به بیناذهنیت و درک صحیح شدهاند را ذکرکنیم؛ این ایرادات موارد پیشرو را شامل میشوند: عدم توجه به ذهنیتهای پزشک و بیمار، عدم توجه به پویایی مفهوم همدلی و عدم توجه به وابستگی مفهوم همدلی به بافتار. سپس پیامدهای بالقوه نامطلوب کاربرد آن، یعنی کمک به تقویت قیممآبی، اثرات نامطلوب برای طبابت و ابزاری جایگزین برای کمبود بودجه و حفظ قدرت سیاسی دولتها را مطرح خواهیمکرد. بعد از آن با بهرهگیری از نظرات فیلسوفان (به خصوص متفکران سنت پدیدارشناختی) و سیر علوم انسانی پزشکی، با استفاده از رویکردی بینارشتهای استدلال خواهیمکرد که چرا مفهوم همدلی در پزشکی نیازمند بازنگری است و لازم است همراستا با موج دوم علوم انسانی پزشکی حرکت کند و با محور قراردادن فلسفه موجب گردد تا درک صحیح از بیمار بار دیگر در مفهوم پزشکی تنیده شود.
صادق شهریار؛ ایرج نیک سرشت
چکیده
ستارهشناسان در دورههای متأخر نجوم اسلامی بیشتر تحت تأثیر فلسفه طبیعی ابنسینا قرار داشند. بنابراین بر روی استفاده از مبانی فلسفه طبیعی در تئوریهای نجومی متمرکز شدند و همین موضوع باعث نقد به مسأله معدلالمسیر بطلمیوس و ابداع مدلهای جایگزین شد. ریشه ابداع این مدلها را باید در علاقه مسلمانان به قائلشدن طبیعت مادی برای افلاک ...
بیشتر
ستارهشناسان در دورههای متأخر نجوم اسلامی بیشتر تحت تأثیر فلسفه طبیعی ابنسینا قرار داشند. بنابراین بر روی استفاده از مبانی فلسفه طبیعی در تئوریهای نجومی متمرکز شدند و همین موضوع باعث نقد به مسأله معدلالمسیر بطلمیوس و ابداع مدلهای جایگزین شد. ریشه ابداع این مدلها را باید در علاقه مسلمانان به قائلشدن طبیعت مادی برای افلاک و در نتیجه جستوجوی علل پدیدهها در مبانی فلسفی دید. این درحالی است که بطلمیوس از مدلهای خود تنها برای تبیین جهان بهره میبرد و ظاهراَ حداقل در مجسطی بهدنبال یافتن علل حرکات نبود. اعتقادات فلسفی ستارهشناسان درخصوص حرکت افلاک را در مباحث دیگری چون جنس افلاک، بساطت آنها و نوع حرکات آنها میتوان ملاحظه کرد که همگی ریشه درتلاش برای یافتن علل حرکات سیارات و افلاک دارد. علاءالدین علی قوشچی دانشمندی است که در انتهای دوره درخشش نجوم اسلامی سعی در نوعی بازگشت به تبیین پدیدارها بهجای جستوجو در علل مبتنی بر فلسفه طبیعی دارد. دلیل این موضوع را باید در بیاعتمادی به مبانی فلسفی دانست که خود ریشه در تجربیات و نگرشهای خاص قوشچی دارد که در این مقاله به آنها پرداخته خواهد شد.
مهناز فرهمند
دوره 5، شماره 10 ، مهر 1394، ، صفحه 65-80
چکیده
رئالیسم از مفاهیم مناقشهبرانگیزی است که همواره از دغدغههای صاحبنظران حوزة فلسفة علم و همینطور جامعهشناسان معرفت علمی است. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی مفهوم رئالیسم انتقادی باسکار و واقعگرایی لاتور از دو رویکرد متفاوت است. باسکار معتقد است که بیشتر «آنچه که هست» وجود دارد تا «آنچه که شناخته میشود»، بیشتر ...
بیشتر
رئالیسم از مفاهیم مناقشهبرانگیزی است که همواره از دغدغههای صاحبنظران حوزة فلسفة علم و همینطور جامعهشناسان معرفت علمی است. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی مفهوم رئالیسم انتقادی باسکار و واقعگرایی لاتور از دو رویکرد متفاوت است. باسکار معتقد است که بیشتر «آنچه که هست» وجود دارد تا «آنچه که شناخته میشود»، بیشتر نیرو وجود دارد تا کاربرد و استعمال نیرو. در مقابل، لاتور با روی آوردن به برساختگرایی، به ساخت واقعیت در فرایند فعالیت علمی تأکید میورزد. در این مقاله، ادعای اصلی لاتور و باسکار بهتفصیل بیان خواهد شد و ضمن بررسی تطبیقی افکار آن دو، وجوه اتفاق نظر و اختلاف آنها تشریح خواهد شد.
مهدی گلشنی
دوره 8، شماره 15 ، شهریور 1397، ، صفحه 65-80
چکیده
از نظرارسطو و فلاسفۀ اسلامی و فلاسفۀ قرون وسطی همۀ علوم زیر چتر فلسفه قرار می گرفت و فلسفه عمدتاً به فلسفۀ نظری و فلسفۀ عملی تقسیم می شد ، که فلسفۀ نظری شامل متافیزیک ، ریاضیات و طبیعیات بود. قبل از تکون علم جدید، دانشمندان درپی آن بودند که تصویر یکسانی از کل جهان بهدست آورند. تمام بخشهای دانش، بایستی در یک چارچوب کلنگرانۀ فلسفی ...
بیشتر
از نظرارسطو و فلاسفۀ اسلامی و فلاسفۀ قرون وسطی همۀ علوم زیر چتر فلسفه قرار می گرفت و فلسفه عمدتاً به فلسفۀ نظری و فلسفۀ عملی تقسیم می شد ، که فلسفۀ نظری شامل متافیزیک ، ریاضیات و طبیعیات بود. قبل از تکون علم جدید، دانشمندان درپی آن بودند که تصویر یکسانی از کل جهان بهدست آورند. تمام بخشهای دانش، بایستی در یک چارچوب کلنگرانۀ فلسفی قرار میگرفت. پس از تکون علم جدید کمکم فلسفه های تجربهگرا ، که فقط به تجارب حسی توجه داشتند، نضج گرفت و این منجر به کنار گذاشتن فلسفه ، علیالخصوص متافیزیک ، شد، و عالمان دیدگاه کلنگر را کنار گذاشتند. در نیمۀ دوم قرن بیستم ، با ظهور چند مکتب در فلسفۀ علم و روشنگری درمورد فارغ نبودن علوم از متافیزیک و چند بعدی بودن بعض از مسائل علمی ، چند جریان زیر براه افتاد:(1) عده ای از بزرگان علم ، قادر نبودن علم تجربی به پاسخگوئی به همۀ سؤالات انسانی را دلیل بر این دانستهاند که علم باید در یک چهار چوب جامعتر ( یک متافیزیک) قرار گیرد.(2) مطالعات میانرشتهای براه افتاده ، که به تاسیس گروههای پژوهشی میان رشتهای و براه افتادن دوره های آموزشی میان رشتهای منجر شده و باعث توجه به فلسفه در علوم گشته است .(3) پوزیتیویستهای منطقی دنبال این بودند که همۀ علوم را به یک علم، مثلاً فیزیک ، برگردانند. اما این جریان در دهه های اخیر تضعیف گشته ، گرچه در خود فیزیک عدهای دنبال " نظریۀ همه چیز" بودهاند .(4) بعضی از دانشمندان تاکید کردهاند که تخصصها باید در پرتو یک دیدگاه کلنگر دنبال شود ، ولذا حاکمیت یک جهانبینی جامعنگر را بر همۀ علوم توصیه کردهاند.بهطور خلاصه میتوان گفت که در دهههای اخیر در راستای کلنگری توجه به فلسفه در علوم به نحو محسوسی درغرب بیشتر شده است.
سیدعلی کلانتری
دوره 8، شماره 16 ، اسفند 1397، ، صفحه 65-84
چکیده
چنانکه اصول اخلاقی افعالِ ما را هنجارگذاری نموده، آنها را به درست(correct)و نادرست(incorrect)تقسیم مینمایند، اصول و قوانینِ منطق نیز بر اساسِ نظریۀ هنجارمندیِ منطق (normativity of logic)تفکر و استدلالاتِ معمول در زبانِ روزمره را هنجارگذاری مینمایند. صورتبندیهای گوناگونی از این نظریه در متون فلسفی وجود دارد که محل بحث و منازعاتِ گستردهای در ...
بیشتر
چنانکه اصول اخلاقی افعالِ ما را هنجارگذاری نموده، آنها را به درست(correct)و نادرست(incorrect)تقسیم مینمایند، اصول و قوانینِ منطق نیز بر اساسِ نظریۀ هنجارمندیِ منطق (normativity of logic)تفکر و استدلالاتِ معمول در زبانِ روزمره را هنجارگذاری مینمایند. صورتبندیهای گوناگونی از این نظریه در متون فلسفی وجود دارد که محل بحث و منازعاتِ گستردهای در متون فلسفی از چند دهۀ گذشته تا حال حاظر بودهاند. در مقاله پیش رو صورتبندیهای مذکور را با تکیه بر انتقاداتِ مشهورِ گیلبرت هارمنعلیهِ تز هنجارمندی منطق، به بحث و بررسی خواهیم گذاشت. راهبردِ کلیِ هارمن برای نقدِ هنجارمندیِ منطق، تلاش برایِ توجیه این مدعاست که هیچ صورتبندیِ معقولی از هنجارمندیِ منطق نمیتوان ارائه نمود. ما نیز پس از بررسی استدلالاتِ هارمن، استدلال خواهیم نمود که میتوان صورتبندی قابل قبولی از این تز ارائه داد به طوری که نقدهایِ هارمن بر آن کارگر نیفتد. در گام آخر نیز تبیینی از چرایی هنجارمندیِ منطق بر اساسِ معنا و مفهومِ باور ارائه خواهیم نمود. بدین منظور ابتدا نظریۀ مهمی در موردِ مفهومِ باور که در متون فلسفی به نظریۀ هنجارمندی باور (normativity of belief) مشهور است را تشریح و سپس استدلال میکنیم که نظریه مذکور مستلزمِ هنجارمندیِ منطق است.
رحمان شریفزاده
دوره 2، شماره 3 ، فروردین 1391، ، صفحه 69-91
چکیده
کوهن مدعی است پارادایمهای علمی رقیب در عین اینکه قیاسناپذیرند، با هم ناسازگارند. این مدعا این مسئله را ایجاد میکند که قیاسناپذیری چگونه با تعارض جمع میشود؟ قیاسناپذیری لازم میآورد که دو نظریة رقیب دارای شبکة معنایی و ساختار مقولهبندی متفاوتی باشند این راه را بر ناسازگاری و تعارض گزارهها میبندد. ...
بیشتر
کوهن مدعی است پارادایمهای علمی رقیب در عین اینکه قیاسناپذیرند، با هم ناسازگارند. این مدعا این مسئله را ایجاد میکند که قیاسناپذیری چگونه با تعارض جمع میشود؟ قیاسناپذیری لازم میآورد که دو نظریة رقیب دارای شبکة معنایی و ساختار مقولهبندی متفاوتی باشند این راه را بر ناسازگاری و تعارض گزارهها میبندد. در این نوشته با ارائة یک نظریة سمانتیکی و متمایزکردن دو نوع تعارض، تعارض گزارهای و تعارض مقولهبندی، خواهیم کوشید در عین پذیرش قیاسناپذیری و لوازم آن از تعارض پارادایمهای رقیب دفاع کنیم.
رحمان شریف زاده
چکیده
چکیدهدر این مقاله بر اساس سه معنای وساطت تکنولوژی نزد برونو لاتور، یعنی وساطت ترکیب، ترجمه و واگذاری، از سه معنای اخلاقی بودن تکنولوژی سخن خواهیم گفت. تکنولوژی بخشی از کنشهای اخلاقی ماست، ما برخی از کنشهای اخلاقی را به تکنولوژی واگذار میکنیم، و نیز تکنولوژی میتواند قصدها و انگیزهای اخلاقاً مهمی را در کاربر ایجاد کند. ...
بیشتر
چکیدهدر این مقاله بر اساس سه معنای وساطت تکنولوژی نزد برونو لاتور، یعنی وساطت ترکیب، ترجمه و واگذاری، از سه معنای اخلاقی بودن تکنولوژی سخن خواهیم گفت. تکنولوژی بخشی از کنشهای اخلاقی ماست، ما برخی از کنشهای اخلاقی را به تکنولوژی واگذار میکنیم، و نیز تکنولوژی میتواند قصدها و انگیزهای اخلاقاً مهمی را در کاربر ایجاد کند. سپس بحثی را راجع به مسئولیت اخلاقی مطرح خواهیم کرد و با تفکیک مسئولیت از تقصیر نشان خواهیم داد که کنشهای شبکهای مستلزم سلب مسئولیت انسان یا اعطای مسئولیت به تکنولوژی نیستند و با این حال میتوان به شکل معناداری از «مجازات تکنولوژی» نیز سخن گفت
سیدعلی کلانتری
دوره 7، شماره 13 ، مرداد 1396، ، صفحه 73-85
چکیده
بنابر نظریه توصیفات راسل ( 1905 ) محتوایِ جمله ای مثلِ "پادشاه فعلی فرانسه طاساست" توسط فُرم منطقی آن جمله یعنی اینکه "منحصراً یک چیز وجود دارد که پادشاهفعلی فرانسه است و آن چیز طاس است" قابل بیان است. این مقاله هدفی محدودرا برایطرح و بررسیِ شاهدی خاص علیه نظریۀ توصیفات راسل دنبال می کند. برای به چالشکشیدن این نظریۀ راسل، ابتدا استدلال ...
بیشتر
بنابر نظریه توصیفات راسل ( 1905 ) محتوایِ جمله ای مثلِ "پادشاه فعلی فرانسه طاساست" توسط فُرم منطقی آن جمله یعنی اینکه "منحصراً یک چیز وجود دارد که پادشاهفعلی فرانسه است و آن چیز طاس است" قابل بیان است. این مقاله هدفی محدودرا برایطرح و بررسیِ شاهدی خاص علیه نظریۀ توصیفات راسل دنبال می کند. برای به چالشکشیدن این نظریۀ راسل، ابتدا استدلال خواهیم کرد که وقتی در زمانِ حالِ حاضر کهفرانسه اصولا پادشاهی ندارد شخصی یکبار جملۀ "پادشاه فعلی فرانسه طاس است " را وبار دیگر فُرم منطقیِ آن را بیان کند قضاوت ما در باب ارزش صدق آنها متفاوت خواهدبود (به این مساله "مسالۀ ناهمخوانی" خواهیم گفت). سپس این سوال را بررسی خواهیمکرد که آیا مدافعین نظریۀ راسل قادر به تبیین مسالۀ ناهمخوانی هستند یا خیر؟ بدینمنظور بر مبنای تمایزی که گرایس ( 1970 ) میان معنای جمله و معنایِ متکلّممی گذارد،پاسخی را از جانب مدافعین نظریۀ توصیفات راسل به مسالۀ ناهمخوانی طرح وسپس بررسی و نقد خواهیم نمود. استدلالِ ما، نظریۀ توصیفات راسلرا در برابر مس ئلۀناهمخوانی در موضع ضعف قرار می دهد؛ بدین معنا که نشان می دهد، دفاع گرایسی دربرابر مسئلۀ ناهمخوانی دفاع قابل قبولی نیست.
مهدی معینزاده
دوره 1، شماره 1 ، فروردین 1390، ، صفحه 75-103
چکیده
قول به ماهیتی مستقل از ارادۀ آدمیان برای تکنولوژیِ، از سوی هر اندیشمندی که ارائه شود، تأثیرات درازدامنی بر کل منظومۀ تأملات او دربارۀ تکنولوژی بر جای مینهد. هایدگر را در زمرۀ قائلین به ماهیت مستقل برای تکنولوژی (ذاتگرایان یا essentialists) آوردهاند. رأی هایدگر به این ماهیت، مؤکد و سازگار با سایر پارههای تفکر او در باب تکنولوژی است. ...
بیشتر
قول به ماهیتی مستقل از ارادۀ آدمیان برای تکنولوژیِ، از سوی هر اندیشمندی که ارائه شود، تأثیرات درازدامنی بر کل منظومۀ تأملات او دربارۀ تکنولوژی بر جای مینهد. هایدگر را در زمرۀ قائلین به ماهیت مستقل برای تکنولوژی (ذاتگرایان یا essentialists) آوردهاند. رأی هایدگر به این ماهیت، مؤکد و سازگار با سایر پارههای تفکر او در باب تکنولوژی است. این قول حتی تا نهایت فلسفهورزی او دربارۀ تکنولوژی یعنی آنجا که راهی بهسوی رهایی از گشتل تکنولوژی میجوید، جاری است. مقالۀ حاضر سعی بر آن دارد که ادله و شواهد عرضهشده دربارۀ این موضوع از سوی هایدگر را بر تکنولوژی پزشکی جاری سازد. آنگاه به نقدهایی که ممکن است بر این ادله و شواهد وارد شوند، میپردازد. جستن بنیادهای آرای هایدگر در باب تکنولوژی در نخستین اثر کلاسیک وی ـ هستی و زمان ـ مطمح نظر مقاله بوده است.
مجتبی جهانگردی
چکیده
موضوع مقاله حاضر بررسی و تحلیل چگونگی کاربرد مفهوم پارادایم در جامعهشناسی است. بنابراین مقاله هدف خود را نه درنقد نظریه پارادایمی کوهن بلکه در نقد چگونگی کاربرد مفهوم پارادایم در جامعهشناسی جستجو میکند. برای رسیدن به اینهدف سعی شده است تا با استفاده از روش اسنادی و بهرهگیری از منابع و پژوهشهای معتبر، چند موضوع مورد بررسیقرار ...
بیشتر
موضوع مقاله حاضر بررسی و تحلیل چگونگی کاربرد مفهوم پارادایم در جامعهشناسی است. بنابراین مقاله هدف خود را نه درنقد نظریه پارادایمی کوهن بلکه در نقد چگونگی کاربرد مفهوم پارادایم در جامعهشناسی جستجو میکند. برای رسیدن به اینهدف سعی شده است تا با استفاده از روش اسنادی و بهرهگیری از منابع و پژوهشهای معتبر، چند موضوع مورد بررسیقرار گیرد: اول؛ بیان طرحی کلی از نظریه انقلاب علمی تامس کوهن و جایگاه مفهوم پارادایم در این نظریه برای مقایسه آن باکاربردش در جامعهشناسی، دوم؛ بررسی مفهومی واژه پارادایم و شباهتها و تفاوتهای آن با سایر واژههای مصطلح درعلوم اجتماعی، سوم؛ مشخصنمودن بعضی کاربردهای صورتگرفته از مفهوم پارادایم در جامعهشناسی و نقد آنها. مطابقیافتههای پژوهش میتوان گفت نه خود مفهوم پارادایم، بلکه دو ویژگی که کوهن برای آن قائل است، یعنی نسبیگرایی معرفتیو قیاسناپذیری پارادایمها با موضوع جامعهشناسی یعنی، تعیّن اجتماعی معرفت، دارای سنخیت هستند. به عبارتی از نظرگاهجامعهشناسی معرفت مفهوم پارادایم از حیث خصلتهای نسبیگرایی و قیاسناپذیری با جامعهشناسی دارای سنخیت است، امااز حیث ویژگی تحول پارادایمی، که مبتنی بر انقلاب علمی است، سنخیتی با جامعهشناسی ندارد و کاربرد آن نه تنها با مشکلروبرو است، بلکه به واسطه ایجاد ذهنیت پارادایم یافته به محدود شدن بینش انتقادی محققان جامعهشناسی منجرمیگردد. بنابراین از دید پژوهش حاضر بهتر است در علومی مانند جامعهشناسی به جای مفهوم پارادایم از مفاهیم رایج اینعلوم استفاده نمود، مفاهیمی مانند «گفتمان».
زهره عبدخدایی؛ قاسم پور حسن؛ علی اکبر احمدی افرمجانی؛ حسین کلباسی اشتری
دوره 5، شماره 9 ، فروردین 1394، ، صفحه 79-100
چکیده
در دهة 1970 میلادی میان رئالیستها و پسارئالیستها مناقشهای حول محور دو پرسش مطرح بود؛ هدف معرفتی علم چیست و چگونه میتوان پیشرفت یا توفیق علم را به بهترین نحو تبیین کرد؟ یکی از مهمترین رویکردها نگرش رئالیسم متکی به صدق نظریهها بود؛ پاسخ رئالیستها بر مبنای رویکرد مطابقت با واقع تبیین میشد و تاریخ پیشرفت علم را دلیل این امر ...
بیشتر
در دهة 1970 میلادی میان رئالیستها و پسارئالیستها مناقشهای حول محور دو پرسش مطرح بود؛ هدف معرفتی علم چیست و چگونه میتوان پیشرفت یا توفیق علم را به بهترین نحو تبیین کرد؟ یکی از مهمترین رویکردها نگرش رئالیسم متکی به صدق نظریهها بود؛ پاسخ رئالیستها بر مبنای رویکرد مطابقت با واقع تبیین میشد و تاریخ پیشرفت علم را دلیل این امر میدانستند. در مقابل، برخی نظیر لائودن دو مفهوم توفیق در علم و صدق را از یکدیگر متمایز میکردند؛ لائودن با بهرهگیری از تاریخ فلسفة علم رئالیسم معرفتی را از دو نقطه آماج حمله قرار داد؛ اولاً از نظر او مفهوم صدق تقریبی یک نظریه یا پیشروی به سمت صدق دارای تعریفی روشن از جانب رئالیستها نبود، ثانیاً ارتباط میان صدق تقریبی نظریه و پیشرفت علم بهصراحت تبیین نشده است. در این نوشتار دو نقد بنیادین لائودن بر رئالیسم معرفتی تبیین و بررسی خواهد شد.
محمدعلی روزبهانی؛ مهدی معین زاده
چکیده
اندیشه ی مارتین هایدگر یک کل به هم پیوسته و یکپارچه است و کلیت آن را می توان به مثابه یک «فلسفه ی تکنولوژی» در نظر گرفت. مفهوم مرکزی فلسفه ی هایدگر، «وجود» و «پوشیدگی» و «ناپوشیدگی» آن است. سیر اندیشه ی او با نقد متافیزیک از افلاطون تا نیچه آغاز می شود و با تلاش برای پدیدآوردن نحوی دیگر از فلسفه ادامه می یابد و سپس، ...
بیشتر
اندیشه ی مارتین هایدگر یک کل به هم پیوسته و یکپارچه است و کلیت آن را می توان به مثابه یک «فلسفه ی تکنولوژی» در نظر گرفت. مفهوم مرکزی فلسفه ی هایدگر، «وجود» و «پوشیدگی» و «ناپوشیدگی» آن است. سیر اندیشه ی او با نقد متافیزیک از افلاطون تا نیچه آغاز می شود و با تلاش برای پدیدآوردن نحوی دیگر از فلسفه ادامه می یابد و سپس، با عبور از متافیزیک، به «گشتل» می رسد. «گشتل» مطلق سازی یک افق ناپوشیدگی از وجود، ذات تکنولوژی مدرن است که در معنای کمال و پایان متافیزیک، با آن ترادف معنایی دارد. جستار حاضر اندیشه ی هایدگر را پیرامون مفهوم «گشتل» بازسازی خواهد کرد و نشان خواهد داد چگونه می jوان کلیت اندیشه ی او را به سان یک فلسفه ی تکنولوژی منسجم و یکپارچه در نظر آورد و هرگونه تفسیر ناحیه ای از نظرات خاص او درباره ی تکنولوژی، مستلزم در نظرآوردن کلیت اندیشه ی او خواهد بود.
محمود مختاری
دوره 6، شماره 11 ، فروردین 1395، ، صفحه 81-98
چکیده
تحلیل معرفتشناختی خطا اصولاً میتواند بر اساس تحلیل خطای ناشی از نقص خودِ باور، خطای حاصل از کذب باور یا خطای در توجیه صورت گیرد. اما به نظر میرسد خطای قابل انتساب به فاعل شناسا، داشتن باور معیوب، یا عدم دستیابی وی به صدق نیست بلکه خطای وی در توجیه است. این مقاله، در چارچوب نظریههای توجیه اعتمادگرا به تحلیل خطای علمی میپردازد. ...
بیشتر
تحلیل معرفتشناختی خطا اصولاً میتواند بر اساس تحلیل خطای ناشی از نقص خودِ باور، خطای حاصل از کذب باور یا خطای در توجیه صورت گیرد. اما به نظر میرسد خطای قابل انتساب به فاعل شناسا، داشتن باور معیوب، یا عدم دستیابی وی به صدق نیست بلکه خطای وی در توجیه است. این مقاله، در چارچوب نظریههای توجیه اعتمادگرا به تحلیل خطای علمی میپردازد. در این راستا با برررسی دیدگاههای اعتمادگرایانه آلوین گلدمن (اعتمادگرایی مبتنی بر فرایند) و رابرت نوزیک (ردیابی صدق) محدودیتهای آنها نشان داده میشود و سپس دیدگاه منظرگرایی فضیلتی سوسا ارائه میشود. ادعای مقاله این است که اصل ایمنی باور که توسط سوسا بهعنوان شرط لازم معرفت ارائه شده است، میتواند نقطه اتکای قابل دفاعی برای تحلیل خطای معرفتی باشد.
علی کاوسی رحیم؛ رضا کوهکن
دوره 7، شماره 14 ، اسفند 1396، ، صفحه 85-104
چکیده
تاریخ علم نگرش حالمحور به فلسفة علم، آن را صرفا ناظر بر علوم جدید مانند فیزیک و زیستشناسی میپندارد و بخش بزرگی از معرفت بشری مانند کیمیا را که در علم کنونی جایی ندارند، نادیده میگیرد. این مقاله تلاش دارد با پرهیز از چنین نگرشی، به بررسی هستیشناسانه ماهیت علم کیمیا نزد حسن بن زاهد کرمانی، کیمیاگر ایرانی سدة هشتم هجری بپردازد. ...
بیشتر
تاریخ علم نگرش حالمحور به فلسفة علم، آن را صرفا ناظر بر علوم جدید مانند فیزیک و زیستشناسی میپندارد و بخش بزرگی از معرفت بشری مانند کیمیا را که در علم کنونی جایی ندارند، نادیده میگیرد. این مقاله تلاش دارد با پرهیز از چنین نگرشی، به بررسی هستیشناسانه ماهیت علم کیمیا نزد حسن بن زاهد کرمانی، کیمیاگر ایرانی سدة هشتم هجری بپردازد. آثار حسن بن زاهد، حاوی ساختاری قوی و اندیشهای منسجم در باب کیمیاست. تعریف کیمیا به عنوان عالم اوسط در اندیشة او نقش محوری دارد و مهمتر آنکه کاربست این مفهوم که کیمیا عالم اوسط است شالودة نظام کیمیایی وی قرار گرفته است. ما در این نوشتار، ابتدا با بهره جستن از شواهدی از حکمت اسلامی، خارج از اندیشة حسن بن زاهد، در چند و چون عالم اوسط بودن کیمیا تأمل نمودهایم و آنگاه با رویکرد هرمنوتیکی به متن آثار حسن بن زاهد، چهار دلیلی را که وی خود بر عالم اوسط بودن کیمیا اقامه کرده است، تشریح کردهایم. همچنین در این مقاله نشان دادهایم که وجه وساطت کیمیا به عنوان عالم اوسط، تشابه و تناظر بین عوالم سهگانه است و این تشابه و تناظر بر محمل عناصر چهارگانه و خواص آنها استوار شده است.
خدیجه بیگ زاده؛ سیدحسن حسینی
دوره 4، شماره 7 ، فروردین 1393، ، صفحه 87-107
چکیده
سمن ادعا میکند که تبیین یک امر عینی، چیزی بیش از یک معرفت توصیفی است که در مورد دنیا کسب میشود. شاخصی که سمن برای تبیین علّی بهعنوان تبیین علمی به دست میدهد بر دو اصل بنیادین استوار است: 1. نسبت آماری؛ 2. روابط علّی. چیزی که خود سمن مدعی است اگر بهخوبی تکمیل شود کلید فهم ما از دنیا خواهد بود. در این نوشته نخست استدلال میکنیم که ...
بیشتر
سمن ادعا میکند که تبیین یک امر عینی، چیزی بیش از یک معرفت توصیفی است که در مورد دنیا کسب میشود. شاخصی که سمن برای تبیین علّی بهعنوان تبیین علمی به دست میدهد بر دو اصل بنیادین استوار است: 1. نسبت آماری؛ 2. روابط علّی. چیزی که خود سمن مدعی است اگر بهخوبی تکمیل شود کلید فهم ما از دنیا خواهد بود. در این نوشته نخست استدلال میکنیم که تبیین از نظر ذهنی و عینی امری ذومراتب است و دانشمندان در فعالیتهای خود از «استنتاج به بهترین تبیین» استفاده میکنند. دوم بیان خواهیم کرد که علیت امری عقلانی و فلسفی است که ضرورت رابطة علّی از نتایج آن محسوب میشود، لذا رویکرد احتمالاتی از علیت شأن وجودی ندارد.
پریسا ساعتچی فرد؛ کیوان الستی
چکیده
در همهی ادوار تاریخ، انسان در تلاش برای «فهمیدن» بوده است. دانشمندان برای شناختِ جهانِ طبیعی به مشاهده ها و طبقهبندی ها، و نظریه پردازی ها متوسل می شوند. اما موضوع فهم اعمال دیگر انسان ها، (کمی) متفاوت به نظر می رسد. حداقل در یک رویکرد برای دستیابی به این مهم، به دریافت قصد و نیتی که در پس اعمال انسان ها است نیاز داریم. از ...
بیشتر
در همهی ادوار تاریخ، انسان در تلاش برای «فهمیدن» بوده است. دانشمندان برای شناختِ جهانِ طبیعی به مشاهده ها و طبقهبندی ها، و نظریه پردازی ها متوسل می شوند. اما موضوع فهم اعمال دیگر انسان ها، (کمی) متفاوت به نظر می رسد. حداقل در یک رویکرد برای دستیابی به این مهم، به دریافت قصد و نیتی که در پس اعمال انسان ها است نیاز داریم. از آنجا که قصد، ماهیتی روانشناختی دارد، همواره از سوی تجربهگرایان این نگرانی وجود دارد که ممکن است قابل ادراک توسط افرادِ سوم شخص نباشد. تا حدودی بسیاری از کنش های انسانی، قاب لادراک از منظر سوم شخص هستند و همین امر سبب میشود که موضوع بررسی های علمی (با روش های رایج علمی) باشند. با اینحال مواردی وجود دارد که نشان می دهد، فهمِ فعالیت های انسان از زاویهی سوم شخص دارای محدودیت هایی است.استفان گریم (Stephen Grimm)، نوعی از فهم را معرفی می کند و معتقد است، با دریافت اهداف خاص شخص فهمشونده به عنوان عملی خواستنی، به نوعی فهم عمیق تر دست خواهیم یافت. در این مقاله، تلاش شده است تا ابتدا با طرح و تفسیر دیدگاه استفان گریم، موضوع مورد بحث روشن شود و سپس با طرح مسئله و توضیح ابهامات ایده ی گریم، به عنوان یک صورتبندی جایگزین، نشان خواهیم داد که تصمیم عامل، برای فهمیدن یا نفهمیدن اعمال دیگران نقش مهمی ایفا میکند. همدلی به عنوانِ ظرفیتی روانشناختی، شناخته میشود که با شبیه سازی ساختار، میتوان به نحو دیگری آن را فهمید. بررسی و نگاه عمیقتر به این مسئله، به ما کمک خواهد کرد، که قضاوت بهتری از آن به عنوان روش یا ایدهای در علوم اجتماعی و انسانی داشته باشیم.
روزبه زارع؛ سیدحسن حسینی
دوره 1، شماره 2 ، مهر 1390، ، صفحه 97-116
چکیده
ویلیام لین کریگ (William Lane Craig)، فیلسوف و متأله شهیر امریکایی، بهعنوان احیاکنندة نوع خاصی از براهین کیهانشناختی شهرت یافته؛ او این برهان را «برهان کیهانشناسی کلامی» (kalam cosmological argument) نامیده است. رکن اساسی این برهان، آغازمندی یا حدوث زمانی جهان است. کریگ بهمنظور اثبات این مقدمة اساسیِ برهان خود، به چهار دلیل متوسل ...
بیشتر
ویلیام لین کریگ (William Lane Craig)، فیلسوف و متأله شهیر امریکایی، بهعنوان احیاکنندة نوع خاصی از براهین کیهانشناختی شهرت یافته؛ او این برهان را «برهان کیهانشناسی کلامی» (kalam cosmological argument) نامیده است. رکن اساسی این برهان، آغازمندی یا حدوث زمانی جهان است. کریگ بهمنظور اثبات این مقدمة اساسیِ برهان خود، به چهار دلیل متوسل شده که دوتای آنها پیشینی (فلسفی) و دوتای دیگر پسینی (علمی) هستند. در این مقاله، پس از طرح تصویر مورد نظر کریگ از آغاز جهان، یکی از استدلالهای پیشینی و یکی از تأییدات تجربی او بهنفع آغازمندی طبیعت طرح شده و مورد ارزیابی قرار گرفته است. درنهایت چنین نتیجهگیری شده است که، بهرغم آنکه تصویر کریگ از آغاز عالم تصویری منسجم و سازگار است، دلایل او توانایی اثبات تحقق خارجیِ آن را ندارد.
غلامحسین مقدم حیدری
دوره 3، شماره 5 ، فروردین 1392، ، صفحه 73-97
چکیده
آموزة منطقگرایی عبارت است از فروکاستن مفاهیم و قضایای ریاضی به مفاهیم و قضایای منطقی. این آموزه که یکی از مکاتب مهم فلسفة ریاضی است، را نخستین بار برنارد بولتزانو صورتبندی کرد و سپس گوتلپ فرگه سعی کرد با ارائة نسخة جدیدی از منطق آن را ادامه دهد. درنهایت این آموزه را به صورت پروژهای، برتراند راسل و آلفرد نورث وایتهد عملی کردند. ...
بیشتر
آموزة منطقگرایی عبارت است از فروکاستن مفاهیم و قضایای ریاضی به مفاهیم و قضایای منطقی. این آموزه که یکی از مکاتب مهم فلسفة ریاضی است، را نخستین بار برنارد بولتزانو صورتبندی کرد و سپس گوتلپ فرگه سعی کرد با ارائة نسخة جدیدی از منطق آن را ادامه دهد. درنهایت این آموزه را به صورت پروژهای، برتراند راسل و آلفرد نورث وایتهد عملی کردند. در این مقاله نخست تلاش خواهم کرد چگونگی تحول و تکوین این پروژه را از بولتزانو تا راسل بررسی کنم. سپس با بررسی ضعفها و قوتهای آن، سعی خواهم کرد به این پرسش پاسخ دهم که آیا برنامة منطقگرایی رضایتبخش بود؟
سعید معصومی؛ مهدی گلشنی؛ محمدمهدی شیخ جباری
دوره 3، شماره 6 ، مهر 1392، ، صفحه 73-98
چکیده
چندجهانی و استناد به اصل یا استدلال آنتروپیک اخیراً در برخی زمینههای فیزیک مطرح شده است. در این مقاله بحث میکنیم که سه نوع چندجهانی در صورتبندی لاگرانژی سیستمهای فیزیکی قابل تمیز است و استدلال میکنیم که چندجهانی میتواند ناشی از اثری کلاسیک باشد؛ چنانکه در مناظر نظریة ریسمان بروز مییابد یا اثری کوانتومی مانند آنچه در ...
بیشتر
چندجهانی و استناد به اصل یا استدلال آنتروپیک اخیراً در برخی زمینههای فیزیک مطرح شده است. در این مقاله بحث میکنیم که سه نوع چندجهانی در صورتبندی لاگرانژی سیستمهای فیزیکی قابل تمیز است و استدلال میکنیم که چندجهانی میتواند ناشی از اثری کلاسیک باشد؛ چنانکه در مناظر نظریة ریسمان بروز مییابد یا اثری کوانتومی مانند آنچه در مدل تورم آشوبناک دیده میشود. سپس با ارائة دو استدلال له چندجهانی، مروری انتقادی بر نظراتی خواهیم داشت که در آنها حکم به ترک معیار آزمونپذیری تجربی شده است. نظر ما این است که چنین کاری نوعی نقض غرض است، زیرا فرق فارق علوم تجربی و دیگر معارف بشری، تجربیبودن آن است. بنابراین نظریة چندجهانی باید مکانیزمی آزمونپذیر ارائه دهد تا جزو قلمرو علم تجربی تلقی گردد. در این مقاله ما معیاری نیز برای آزمونپذیری ارائه میدهیم.
مرتضی صداقت آهنگری حسینزاده؛ مریم سادات جوادیون اصفهانی
دوره 2، شماره 4 ، مهر 1391، ، صفحه 75-96
چکیده
کتاب ساختار انقلابهای علمی کوهن را معمولاً نقطة عطفی در فلسفة علم بهشمار میآورند. با این حال، به جز کوهن، فلاسفة دیگری نیز در روشنترشدن نقاط ضعف فلسفههای تجربهگرایانه مؤثر بودهاند و درصدد ارائة راهکارهایی بدیل نیز برآمدهاند. مایکل پولانی از همین فلاسفهای است که اندکی پیش از انتشار کتاب ساختار در مکتوبات ...
بیشتر
کتاب ساختار انقلابهای علمی کوهن را معمولاً نقطة عطفی در فلسفة علم بهشمار میآورند. با این حال، به جز کوهن، فلاسفة دیگری نیز در روشنترشدن نقاط ضعف فلسفههای تجربهگرایانه مؤثر بودهاند و درصدد ارائة راهکارهایی بدیل نیز برآمدهاند. مایکل پولانی از همین فلاسفهای است که اندکی پیش از انتشار کتاب ساختار در مکتوبات فلسفیاش، بهویژه در کتاب معرفت شخصی، ایدههایی بسیار شبیه به ایدههای کوهن در ساختار را مطرح کرد. این شباهت چنان زیاد است که بعضی کوهن را متهم به سرقت از آرای پولانی کردهاند. بنابراین میتوان، با بررسی شواهد تاریخی حاکی از این تأثیر، بررسی متن اصلی کتابهای آن دو، و نیز توصیفاتی که دیگران دربارة نسبت بین آنها بیان کردهاند، به روشنترشدن این موضوع کمک فراوانی کرد. افزون بر این، میتوان با بعضی از اندیشههای پولانی که جهانبینی بسیار متفاوتی با کوهن دارد نیز آشنا شد.
احسان کردی
دوره 4، شماره 8 ، مهر 1393، ، صفحه 75-91
چکیده
در علمشناسی سینوی، طب به عنوان یکی از شاخههای فرعی حکمت طبیعی مطرح بوده است. طب سینوی عمیقاً متأثر از فلسفة ابنسیناست. وی به عنوان طبیبی فیلسوف، در سراسر کتب طبیاش از یافتههای فلسفی خود استفاده کرده است. همچنین در مواضع متعددی از کتاب قانون، طبیب را از ورود به مباحث و مسائل فلسفی برحذر داشته و جایگاه اثبات آنها را در فلسفه ...
بیشتر
در علمشناسی سینوی، طب به عنوان یکی از شاخههای فرعی حکمت طبیعی مطرح بوده است. طب سینوی عمیقاً متأثر از فلسفة ابنسیناست. وی به عنوان طبیبی فیلسوف، در سراسر کتب طبیاش از یافتههای فلسفی خود استفاده کرده است. همچنین در مواضع متعددی از کتاب قانون، طبیب را از ورود به مباحث و مسائل فلسفی برحذر داشته و جایگاه اثبات آنها را در فلسفه میداند. این نشاندهندة آن است که او ضمن توجه به جدایی مسائل فلسفی و طبی، طب را هرگز از مبانی فلسفی بینیاز نمیدانسته است و آن را به مثابة علم جزئی تحت سیطرۀ علم کلی به نام فلسفه قلمداد کرده است. در این مقاله سعی شده است ضمن بررسی جایگاه علم طب در علمشناسی ابنسینا و تبیین نیازمندی طب به فلسفه، به تعدادی از قواعد فلسفی که در طب سینوی استفاده شدهاند اشاره شود.
سعید زیباکلام
چکیده
در این مقاله میخواهم سازگاری میان اقوال و اعمال روششناختی نیوتن را مورد کاوش قرار دهم. اهمیت موضوع بدین علت است که ما علمشناسان هنوز نمیتوانیم حدودا هم ادعا کنیم که روش علمی بزرگترین دانشمند همة اعصار را میشناسیم. این وضعیت ناگوار، برغم اینست که توجه به روش علمی هیچ دانشمندی باندازة عُشر توجهی که روششناسان علم به روش علمی ...
بیشتر
در این مقاله میخواهم سازگاری میان اقوال و اعمال روششناختی نیوتن را مورد کاوش قرار دهم. اهمیت موضوع بدین علت است که ما علمشناسان هنوز نمیتوانیم حدودا هم ادعا کنیم که روش علمی بزرگترین دانشمند همة اعصار را میشناسیم. این وضعیت ناگوار، برغم اینست که توجه به روش علمی هیچ دانشمندی باندازة عُشر توجهی که روششناسان علم به روش علمی نیوتن بذل کردهاند نمیشود. بدلائل روشنی، هم نیوتن و هم اندیشه و بویژه روش علمیاش یکی از کانونهای بزرگ توجه ویژه علمشناسان در قرن بیستم بوده است. میخواهیم به این سوال پاسخ دهیم که آیا امکان دارد مهمترین مانع شناخت مجمع علیهِ روش علمی نیوتن اینست که میان قواعد روششناختی اعلامشدة نیوتن با قواعد اعمالشدة وی چندان سازگاری وجود ندارد که بیشتر. در برخی مواضع این دو تعارض دارند. برای این امر، دو اثر ماندگار نیوتن در حوزة فلسفة طبیعی و برخی نامههای معروف وی را مورد کاوش قرار میدهیم.
مریم قاسمی نراقی
دوره 5، شماره 10 ، مهر 1394، ، صفحه 81-96
چکیده
رایجترین نظریهای که آغازگر بحث تبیین در قرن بیستم است، نظریة قانون فراگیر تبیین، شامل دو الگوی قیاسی ـ قانونی و استقرایی ـ آماری است. کارل همپل بیان دقیقی از ایدة تبیین علمی را، که توسط هیوم و میل صورتبندی مبهمی داشت، به تصویر میکشد. نقدهای جدی که در نیمة دوم قرن بیستم در خصوص این نظریه مطرح شد راه را برای نظریههای دیگر ...
بیشتر
رایجترین نظریهای که آغازگر بحث تبیین در قرن بیستم است، نظریة قانون فراگیر تبیین، شامل دو الگوی قیاسی ـ قانونی و استقرایی ـ آماری است. کارل همپل بیان دقیقی از ایدة تبیین علمی را، که توسط هیوم و میل صورتبندی مبهمی داشت، به تصویر میکشد. نقدهای جدی که در نیمة دوم قرن بیستم در خصوص این نظریه مطرح شد راه را برای نظریههای دیگر گشود. الگوی وحدتبخشی تبیین که طرح اولیة آن از سوی مایکل فریدمن مطرح شد و به دست فیلیپ کیچر بسط یافت، از مهمترین این الگوهاست. بنا بر رویکرد کیچر، علم فهم ما نسبت به جهان را به کمک وحدت بخشیدن پدیدههای گوناگون افزایش میدهد. وحدتبخشی در چهارچوب معرفت علمی، با به حداقل رساندن شمار الگوهای استنتاج و به حداکثر رساندن شمار نتایج تولیدشده بهدست میآید. در این جستار با شرح و بازسازی الگوی وحدتبخشی تبیین، نشان خواهیم داد این الگو برخی از مشکلات سنتی مدل قانون فراگیر را حل میکند.
سیداسماعیل مسعودی؛ سیدسعید زاهد زاهدانی
دوره 8، شماره 15 ، شهریور 1397، ، صفحه 81-108
چکیده
ابژکتیویته به عنوان ایدئال علوم - بهخصوص علوم انسانی - مورد نقد گادامر است چون تجربهای ازخودبیگانه در انسان شکل داده و سبب انسداد وجودشناسانه می شود. این ایدئال ناشی از تفوق نقد عقل محض کانت بر علم جدید و همچنین غفلت سنت فلسفۀ غربی از زبان است. هر چند دیلتای تلاش کرد با استفاده از سنت زبانی و هرمنوتیکی جایگاهی مختص علوم انسانی ...
بیشتر
ابژکتیویته به عنوان ایدئال علوم - بهخصوص علوم انسانی - مورد نقد گادامر است چون تجربهای ازخودبیگانه در انسان شکل داده و سبب انسداد وجودشناسانه می شود. این ایدئال ناشی از تفوق نقد عقل محض کانت بر علم جدید و همچنین غفلت سنت فلسفۀ غربی از زبان است. هر چند دیلتای تلاش کرد با استفاده از سنت زبانی و هرمنوتیکی جایگاهی مختص علوم انسانی فراهم آورد، اما، به دلیل بنیان دکارتیاش و نیز تلقی ابزارگرایانهاش از زبان و آگاهی تاریخی، دچار سوبژکتیویسم شده و علوم انسانی را همچون حکمِ زیباشناسانۀ کانتی، عاری از حقیقتِ موضوع کرد. گادامر با بازخوانی تجربۀ هنری و تجربۀ تاریخی در کانت و دیلتای و همچنین استفاده از فلسفۀ هایدگر و هگل،به همراه توجۀ انتولوژیک به زبان، تجربۀ هرمنوتیکی را سامان داد تا ایدئال آن، نه فرایند ابژکتیوسازی، بلکه ظهور خودِ موضوع در زبان باشد و این همان زاخلیخکایت(Sachlichkeit)بوده که آشکارگی موضوعیّتِ موضوع یا شیئیّتِ شیء است.
مهدی عاشوری؛ سید محمود طاهری
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1395، ، صفحه 83-101
چکیده
بسیاری از پژوهشهای علمی به معرفی و کاربست مدلها به ویژه مدلهای آماری اختصاص یافته است. بنابر رویکرد دلالتشناسانه، مدلها چیزی را در مورد واقعیت «بازنمایی» میکنند. در اصطلاح، «مدل» یا «منبع بازنمایی» بازنماییکننده امری است که «هدف بازنمایی» نامیده میشود. بنابر رویکرد «استنباطی»، در رابطه ...
بیشتر
بسیاری از پژوهشهای علمی به معرفی و کاربست مدلها به ویژه مدلهای آماری اختصاص یافته است. بنابر رویکرد دلالتشناسانه، مدلها چیزی را در مورد واقعیت «بازنمایی» میکنند. در اصطلاح، «مدل» یا «منبع بازنمایی» بازنماییکننده امری است که «هدف بازنمایی» نامیده میشود. بنابر رویکرد «استنباطی»، در رابطه بازنمایی علاوه بر «مدل» و «هدف» طرف سومی نیز مقوم رابطه است که وابسته به «عامل شناسا» میباشد. در این مقاله با بررسی «پارادایمهای استنباط آماری» دو مؤلفه «تعبیر» و «قصد» شناسایی میشود که توسط «آماردان» در مدلسازی لحاظ میگردد. نشان داده میشود که مدل آماری و سیستم هدف آن، به «تعبیر»ی که «کاربر» روشهای استنباط آماری از «متغیر تصادفی» دارد و «قصد» او از انجام استنباط آماری حساس است. ولی آیا میتوان «تعبیر» یا «قصد» را عنصر مقوم رابطه بازنمایی در مدلهای آماری دانست و مدلهای آماری را شاهدی به نفع رویکرد «استنباطی» در نظر گرفت، یا آنکه این تمایزهای پارادایمی در مدل گنجانده شده و مؤلفه جداگانهای نیستند و رابطه بازنمایی فقط میان منبع و هدف برقرار است. در این مقاله، دو فرض بر اساس شقوق ممکن بررسی میگردد.