مهدی اسمعیلی
چکیده
چکیده: هیچکاک با مثالهای نقض خود نشان داد که همچنان مسئله ربط تبیینی در الگوی جدید تبیین علمی وسلی سالمون برقرار است. در برهمکنشهای فرایندهای علّی علامتهای مختلفی به وجود میآیند. به زعم هیچکاک نمیتوان با رویکرد سالمون مشخص کرد که کدام علامت یا کمیت حفظ شده، از نظر تبیینی مرتبط است با پدیده تبیین خواه مورد نظر. ما با کمک تحلیل ...
بیشتر
چکیده: هیچکاک با مثالهای نقض خود نشان داد که همچنان مسئله ربط تبیینی در الگوی جدید تبیین علمی وسلی سالمون برقرار است. در برهمکنشهای فرایندهای علّی علامتهای مختلفی به وجود میآیند. به زعم هیچکاک نمیتوان با رویکرد سالمون مشخص کرد که کدام علامت یا کمیت حفظ شده، از نظر تبیینی مرتبط است با پدیده تبیین خواه مورد نظر. ما با کمک تحلیل تقابلی پیتر لیپتون تلاش میکنیم تا به ایراد هیچکاک پاسخ دهیم. نشان میدهیم با انتخاب وضع مقابل مناسب و مشخص کردن اختلاف میان وضع واقع و وضع مقابل میتوان علامت یا کمیت حفظشدهِ ازنظر تبیینی مرتبط را تعیین کرد.
حسن امیری آرا
چکیده
مورگانتی و تاهکو از نوعی متافیزیک با عنوان «متافیزیک طبیعیشدۀ معتدل» دفاع میکنند. این طبیعیگرایی معتدل دربارۀ متافیزیک از یک سو، دربرابر طرح متافیزیک طبیعیشدۀ رادیکال فیلسوفانی چون لیدیمن و راس و، از سوی دیگر، طرحهایی در دفاع از استقلال متافیزیک، همچون طرح لری پاول و جاناتان لو، قرار دارد. در تلقی آنها، متافیزیک از ...
بیشتر
مورگانتی و تاهکو از نوعی متافیزیک با عنوان «متافیزیک طبیعیشدۀ معتدل» دفاع میکنند. این طبیعیگرایی معتدل دربارۀ متافیزیک از یک سو، دربرابر طرح متافیزیک طبیعیشدۀ رادیکال فیلسوفانی چون لیدیمن و راس و، از سوی دیگر، طرحهایی در دفاع از استقلال متافیزیک، همچون طرح لری پاول و جاناتان لو، قرار دارد. در تلقی آنها، متافیزیک از حیث موضوع با علم همپوشانی و از حیث روش از آن استقلال دارد. در این مقاله میکوشیم ابتدا تصویری بسنده از این طرح طبیعیگرایانه، در تقابل با دیگر طرحهای مربوط به متاـمتافیزیک، ترسیم کنیم و سپس به بررسی و نقد آن بپردازیم. استدلال میشود که پروژۀ آنها از دو جنبه با چالش مواجه است. اولاً نمیتواند دفاع درخوری از همپوشانی موضوعیِ متافیزیک و علم داشته باشد؛ و ثانیاً نمیتواند معیار درخوری برای تحدید فعالیت متافیزیکی بر اساس طبیعیگرایی ارائه کند.
سعید انواری
چکیده
در طب و طبیعیات قدیم این دیدگاه پذیرفته شده بود که موجودات زنده میتوانند بدون زاد و ولد، مستقیما از طریق امتزاج عناصر چهارگانه و دریافت صورت از مبادی خود پدید بیایند. بر این اساس معتقد بودند که برخی از حیوانات میتوانند از جمادات و یا از بدن انواع دیگری از موجودات زنده پدید بیایند که از نظر نوع با آنها متفاوت هستند. به عنوان مثال از ...
بیشتر
در طب و طبیعیات قدیم این دیدگاه پذیرفته شده بود که موجودات زنده میتوانند بدون زاد و ولد، مستقیما از طریق امتزاج عناصر چهارگانه و دریافت صورت از مبادی خود پدید بیایند. بر این اساس معتقد بودند که برخی از حیوانات میتوانند از جمادات و یا از بدن انواع دیگری از موجودات زنده پدید بیایند که از نظر نوع با آنها متفاوت هستند. به عنوان مثال از گِل و لای، موش و از یونجه، عقرب و از گوشت فاسد شده، مگس پدید میآید. این نوع پدید آمدن جانداران را «تولد» نامیدهاند که در مقابل «توالد» قرار دارد که ناشی از فعالیت قوة مولدة موجودات زنده است. این دیدگاه که در آثار ارسطو نیز مطرح شده است، مورد پذیرش ابنسینا بوده و پس از وی نیز در میان فلاسفة اسلامی رواج داشته است. این دیدگاه کاربردهای مختلفی در فلسفة اسلامی داشته است که عبارتند از: 1. تخیلی نبودن داستانهای سلامان و ابسال و حی بن یقظان؛ 2. تبیین نحوة پدید آمدن موالید ثلاث (جماد، نبات و حیوان) بر روی کرة زمین؛ 3. دیدگاه مکمل بر نظریة دور و کور؛ 4. تبیین نحوة حفظ انواع؛ 5. مثالی از امور اتفاقی؛ 6. دلیلی بر وجود عقل مفارق؛ 7. شاهدی بر قابل تحقق بودن برخی از وقایع نادر دینی؛ 8. شاهدی بر امکان معاد. دیدگاه تولد خود به خودی موجودات نهایتا در زیستشناسی جدید در قرن نوزدهم توسط آزمایشهای لویی پاستور ابطال گردید. در این مقاله با تجزیه و تحلیل مبانی و دلایل پذیرش این نظریه، کاربردهای آن در فلسفة اسلامی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
مجتبی جهانگردی
چکیده
موضوع مقاله حاضر بررسی و تحلیل چگونگی کاربرد مفهوم پارادایم در جامعهشناسی است. بنابراین مقاله هدف خود را نه درنقد نظریه پارادایمی کوهن بلکه در نقد چگونگی کاربرد مفهوم پارادایم در جامعهشناسی جستجو میکند. برای رسیدن به اینهدف سعی شده است تا با استفاده از روش اسنادی و بهرهگیری از منابع و پژوهشهای معتبر، چند موضوع مورد بررسیقرار ...
بیشتر
موضوع مقاله حاضر بررسی و تحلیل چگونگی کاربرد مفهوم پارادایم در جامعهشناسی است. بنابراین مقاله هدف خود را نه درنقد نظریه پارادایمی کوهن بلکه در نقد چگونگی کاربرد مفهوم پارادایم در جامعهشناسی جستجو میکند. برای رسیدن به اینهدف سعی شده است تا با استفاده از روش اسنادی و بهرهگیری از منابع و پژوهشهای معتبر، چند موضوع مورد بررسیقرار گیرد: اول؛ بیان طرحی کلی از نظریه انقلاب علمی تامس کوهن و جایگاه مفهوم پارادایم در این نظریه برای مقایسه آن باکاربردش در جامعهشناسی، دوم؛ بررسی مفهومی واژه پارادایم و شباهتها و تفاوتهای آن با سایر واژههای مصطلح درعلوم اجتماعی، سوم؛ مشخصنمودن بعضی کاربردهای صورتگرفته از مفهوم پارادایم در جامعهشناسی و نقد آنها. مطابقیافتههای پژوهش میتوان گفت نه خود مفهوم پارادایم، بلکه دو ویژگی که کوهن برای آن قائل است، یعنی نسبیگرایی معرفتیو قیاسناپذیری پارادایمها با موضوع جامعهشناسی یعنی، تعیّن اجتماعی معرفت، دارای سنخیت هستند. به عبارتی از نظرگاهجامعهشناسی معرفت مفهوم پارادایم از حیث خصلتهای نسبیگرایی و قیاسناپذیری با جامعهشناسی دارای سنخیت است، امااز حیث ویژگی تحول پارادایمی، که مبتنی بر انقلاب علمی است، سنخیتی با جامعهشناسی ندارد و کاربرد آن نه تنها با مشکلروبرو است، بلکه به واسطه ایجاد ذهنیت پارادایم یافته به محدود شدن بینش انتقادی محققان جامعهشناسی منجرمیگردد. بنابراین از دید پژوهش حاضر بهتر است در علومی مانند جامعهشناسی به جای مفهوم پارادایم از مفاهیم رایج اینعلوم استفاده نمود، مفاهیمی مانند «گفتمان».
سجاد سربلوکی
چکیده
نظریۀ تکامل داروین و نظریۀ تکامل اجتماعی مارکس هر دو ریشه در مدرنیته غربی داشتند. بار اصلی ترویج اندیشۀ داروین در ایران نیز در عصر پهلوی یکم بر عهده مارکسیستها بود. رویکرد مارکسیستها به نظریۀ تکامل داروین در این دوره ضمن شباهتهایی که با مواجهه اندیشمندان ایرانی دورهی قاجار با نظریه تکامل داشت، اما روایت زیستشناختی دقیقتری ...
بیشتر
نظریۀ تکامل داروین و نظریۀ تکامل اجتماعی مارکس هر دو ریشه در مدرنیته غربی داشتند. بار اصلی ترویج اندیشۀ داروین در ایران نیز در عصر پهلوی یکم بر عهده مارکسیستها بود. رویکرد مارکسیستها به نظریۀ تکامل داروین در این دوره ضمن شباهتهایی که با مواجهه اندیشمندان ایرانی دورهی قاجار با نظریه تکامل داشت، اما روایت زیستشناختی دقیقتری را از نظریۀ تکاملی داروین ارائه میداد، به همین دلیل در طول چند دهه روایتهای داروینی مارکسیستی بر جامعه فکری ایران غالب شد. با بررسی آرای تکاملیِ متفکران شاخصِ مارکسیست ایرانی ضمن اینکه در می یابیم چگونه و چرا یک نظریه علمی زیست شناسی موردتوجه احزاب مارکسیستی قرار گرفت، روندصعود و افول سیطره اندیشه های تکاملی مارکسیستی را بر جامعه علمی ایرانی نظاره خواهیم می نماییم.
محمد امین شفیع خانی؛ حسین مطلبی کربکندی
چکیده
«متاورس» پدیدار فناورانهای است که به تازگی مورد توجه ویژهی عموم و خصوص جامعه قرار گرفته است. این پدیدار نوظهور که بر پایهی چند فناوری پیشرو در حوزهی اطلاعات و ارتباطات ایجاد میشود و بیشتر به مرحلهی ایده نزدیک است تا به مرحلهی اجرا، پرسشهای بسیاری را برانگیخته است؛ از پرسشهایی در خصوص چیستی و چگونگی این پدیدار تا ...
بیشتر
«متاورس» پدیدار فناورانهای است که به تازگی مورد توجه ویژهی عموم و خصوص جامعه قرار گرفته است. این پدیدار نوظهور که بر پایهی چند فناوری پیشرو در حوزهی اطلاعات و ارتباطات ایجاد میشود و بیشتر به مرحلهی ایده نزدیک است تا به مرحلهی اجرا، پرسشهای بسیاری را برانگیخته است؛ از پرسشهایی در خصوص چیستی و چگونگی این پدیدار تا پرسشهایی از کارکردهای متنوع و آثار مختلف آن. در مقام پاسخ به پرسش از چیستی متاورس، پاسخهای متنوعی داده شده که البته عمدهی این پاسخها از منظری فنی مطرح گردیدهاند. ما در این نوشتار با استفاده از مفهوم فلسفی «زیستجهان» و تحلیل پدیدارشناسانهی ادموند هوسرل، فیلسوف برجستۀ آلمانی، به دنبال تعمیق پاسخ به پرسش از چیستی متاورس هستیم و با مدد از نگرشی فلسفی به این پرسش راهبردی، تلاش کردهایم برداشتی از سرشت متاورس ارائه نماییم که با صرف پاسخهای فنی و رایج، حاصل نخواهد شد. در این مقاله، پس از یک توضیح فنی درباره متاورس و مروری بر ادبیات پدیدارشناسی آن، نوآوری نظری خود را توضیح داده و با معرفی متاورس به عنوان «زیستجهان مصنوعی»، تقابل آن با «زیستجهان سنتی-طبیعی» را تبیین میکنیم. در پایان، به نتایج این نگاه پدیدارشناختی به متاورس و اثر سیاستگذارانه آن اشاره مینماییم.
امیرحسین شهگلی؛ فائزه اسکندری
چکیده
توجه به مبانی در علوم مختلف از آن جهت مهم و قابل توجه است که این مبانی حکم مبادی تصدیقی و اصول موضوعه را در علوم دارند. هدف از مقالهی حاضر، بررسی نقش عناصر اربعه در زیستشناسی گیاهی دوره اسلامی است. فرضیهی این پژوهش بر اصلِ علت مادی بودن عناصر اربعه تاکید دارد که برای نخستین بار بدان پرداخته و استنباط شده است. روش استفاده شده در این ...
بیشتر
توجه به مبانی در علوم مختلف از آن جهت مهم و قابل توجه است که این مبانی حکم مبادی تصدیقی و اصول موضوعه را در علوم دارند. هدف از مقالهی حاضر، بررسی نقش عناصر اربعه در زیستشناسی گیاهی دوره اسلامی است. فرضیهی این پژوهش بر اصلِ علت مادی بودن عناصر اربعه تاکید دارد که برای نخستین بار بدان پرداخته و استنباط شده است. روش استفاده شده در این مقاله از نوع مطالعات تاریخی با رویکرد تحلیلی است که در نوع خود بینظیر است. یافتههای بدست آمده از بررسی منابع اصیل تاریخی نشان میدهد که عناصر اربعه در دو عرصه نباتشناسی اعم از زیستشناسی نبات و احوال نباتات وجود دارد. از آنجا که چهار عنصر در یک نبات حضور دارند و هر یک از وظیفه ی خاصی برخوردار هستند، بررسی چگونگی تحلیل قوای نبات به چهار عنصر آّب، خاک، هوا و آتش که دارای کیفیت چهارگانهی تری، خشکی، گرمی و سردی هستند، امری ضروری است. همچنین علت تفاوتها و اختلافات در نباتات نیز به تفاوت ترکیب عناصر اربعه در آنها بازمی گردد و احوال و اجزای نباتات نیز بر مبنای نظام چهار عنصری تبیین میشوند.
نرگس فتحعلیان؛ علیرضا منصوری
چکیده
دو رویکرد متافیزیکی به مسئلۀ پیکان زمان وجود دارد که ناشی از دو تلقیِ متفاوت هیومی و غیرهیومی از قوانین طبیعت است. هدف مقالۀ حاضر این است که استدلال کند این دو رویکرد به مثابۀ دو برنامۀ پژوهشی، به رغم اختلاف بنیادیِ و مسائلی که هر یک درگیر آن هستند، در نهایت ما را به سمت این مسئله اساسی هدایت میکنند که تبیین مسئلۀ پیکان زمان نیازمند ...
بیشتر
دو رویکرد متافیزیکی به مسئلۀ پیکان زمان وجود دارد که ناشی از دو تلقیِ متفاوت هیومی و غیرهیومی از قوانین طبیعت است. هدف مقالۀ حاضر این است که استدلال کند این دو رویکرد به مثابۀ دو برنامۀ پژوهشی، به رغم اختلاف بنیادیِ و مسائلی که هر یک درگیر آن هستند، در نهایت ما را به سمت این مسئله اساسی هدایت میکنند که تبیین مسئلۀ پیکان زمان نیازمند شناخت ساختار فضازمان در کیهان اولیه است. دو رویکرد متافیزیکی به مسئلۀ پیکان زمان وجود دارد که ناشی از دو تلقیِ متفاوت هیومی و غیرهیومی از قوانین طبیعت است. هدف مقالۀ حاضر این است که استدلال کند این دو رویکرد به مثابۀ دو برنامۀ پژوهشی، به رغم اختلاف بنیادیِ و مسائلی که هر یک درگیر آن هستند، در نهایت ما را به سمت این مسئله اساسی هدایت میکنند که تبیین مسئلۀ پیکان زمان نیازمند شناخت ساختار فضازمان در کیهان اولیه است.
خدیجه قربانی سی سخت؛ محمدحسن کریمی
چکیده
در سایه پرداختن به نظریات اصلی و شناخته شده در تاریخ، همواره بخشی از اندیشههای متفکران بزرگ مغفول مانده یا کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. گذر زمان و بروز مسائل نوین، ابعاد تازهای از این دست اندیشهها را آشکار میسازد. تراانسان بهعنوان یک جنبش علمی-فناورانه از جمله این مسائل است. صاحبنظران این جنبش مدعیاند تراانسانگرایی ...
بیشتر
در سایه پرداختن به نظریات اصلی و شناخته شده در تاریخ، همواره بخشی از اندیشههای متفکران بزرگ مغفول مانده یا کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. گذر زمان و بروز مسائل نوین، ابعاد تازهای از این دست اندیشهها را آشکار میسازد. تراانسان بهعنوان یک جنبش علمی-فناورانه از جمله این مسائل است. صاحبنظران این جنبش مدعیاند تراانسانگرایی دارای ریشههای عمیق تاریخی-فلسفی است، و بیش از هر چیز وجوه تاریخی تراانسانی را در دوران مدرنیسم و فلسفه جدید میجویند. در این مقاله در صددیم سیر تطور تراانسانگرایی در تاریخ علم و فلسفه از سده هفدهم تا بیستم را مورد بررسی قرار دهیم. نتایج پژوهش نشان میدهد که در تاریخ اندیشمندان متعددی بودهاند که اعتقاد راسخ به ارتقاء انسان از طریق فناوری داشتهاند و آن را با اندیشههای علمی- فلسفی خویش در آمیختهاند. آنها باور داشتند که بسیاری از جنبههای طبیعت انسان، زیستشناسی، و فرهنگ را میتوان با استفاده از فناوری و نبوغ انسانی تغییر داد؛ تقویتشان کرد، و یا در نهایت بر آنان چیره شد. گرچه تراز علم و فناوری در آن زمان بهگونهای نبود که اجازه دهد طیف وسیعی از بلندپروازیهای تراانسانی خود را به بوته آزمایش بگذارند؛ اما طرح این بلندپروازیها، سیری تاریخی-فلسفی را ایجاد نمود که امروزه تراانسانگرایان در وجاهتبخشی به اندیشههای خود از آن بهره میبرند.
علیرضا منجمی؛ مصطفی شعبانی
چکیده
پرسش از رابطۀ تکنولوژی و طبی سازی به ویژه در موج چهارم طبیسازی که به سلامتگرایی معروف است بسیار کلیدی است. در این موج که در مقایسه با سایر امواج طبیسازی غالب و پیشرونده است پژوهشهای زیستپزشکی نقش بسیار حیاتی ایفا میکنند، تکنولوژی با آن درآمیخته است و «بیماری» که در مرکز سه موج قبلی قرار داشت در اینجا غایب است. همه اینها ...
بیشتر
پرسش از رابطۀ تکنولوژی و طبی سازی به ویژه در موج چهارم طبیسازی که به سلامتگرایی معروف است بسیار کلیدی است. در این موج که در مقایسه با سایر امواج طبیسازی غالب و پیشرونده است پژوهشهای زیستپزشکی نقش بسیار حیاتی ایفا میکنند، تکنولوژی با آن درآمیخته است و «بیماری» که در مرکز سه موج قبلی قرار داشت در اینجا غایب است. همه اینها سبب میشود که نظریههای طبیسازی کلاسیک همچون نظریۀ پیتر کونراد قادر به فهم و تبیین نقش بنیادین تکنولوژیها در سلامتگرایی نباشند. این از آن روست که تحلیل کونراد از طبیسازیبیماریمحور، مبتنی بر دوگانهانگاری بین انسان و تکنولوژی، بیتوجه به نقش مصنوعات تکنیکی وچگونگی عملکردنشان در فرآیندهای طبیسازی است وصرفاً متمرکز بر فرآیندهای کلان اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که طبی سازی را ممکن کرده اند.مدعای این مقاله این است که پیوند فلسفۀ تکنولوژی و فلسفۀ پزشکی میتواند رهیافتهایی برای فهم و تحلیل موج چهارم طبیسازی ارائه کند. در این مقاله، بر اساس رویکرد پساپدیدارشناسی در فلسفۀ تکنولوژی و بر اساس تحلیل مطالعۀ موردی اپلیکیشن های خودردیابی و تاکید بر مفاهیمی مانند قصدیت تکنولوژیک ورابطۀ هرمنوتیکی به بررسی موج چهارم طبیسازی (سلامتگرایی) پرداخته می شود و استدلال می شود دیدگاه جامعه شناختی کونراد برای تبیین نقش تکنولوژی ها در فرآیندهای طبی سازی و فهم موج جدید طبی سازی نابسنده است. در این مقاله کوشیدهایم نشان دهیم که پساپدیدارشناسی می تواند درک جدیدی از طبیسازی ارائه کند و وجوهی از این پدیده را در مرکز بحث در مورد طبی سازی قرار دهد که تاکنون کمتر مورد توجه بوده است؛ زیرا پساپدیدراشناسی می تواند طبی سازی را در سطح تجربۀ فردی و از زاویۀ رابطۀ انسان و واقعیت و نقش وساطت گرایانۀ تکنولوژی ها در این رابطه مورد بررسی قرار دهد.
علیرضا میرزایی؛ محمد قادری زمهریر؛ یاسمن قاسمی
چکیده
ویروس کرونا با سرعت زیادی در حال گسترش در جهان است و انسان با تمام توان خود تلاش دارد در برابر این ویروس از خود محافظت کند. آدمی مانند سالیان گذشته تکنولوژی را راه حلی برای برون رفت از این شرایط در نظر گرفته و دست به دامان آن شده است. روشهای غربالگری، پیشگیری و درمان مختلفی با استفاده از تکنولوژی گسترش یافته است. استفاده از تب سنجهای ...
بیشتر
ویروس کرونا با سرعت زیادی در حال گسترش در جهان است و انسان با تمام توان خود تلاش دارد در برابر این ویروس از خود محافظت کند. آدمی مانند سالیان گذشته تکنولوژی را راه حلی برای برون رفت از این شرایط در نظر گرفته و دست به دامان آن شده است. روشهای غربالگری، پیشگیری و درمان مختلفی با استفاده از تکنولوژی گسترش یافته است. استفاده از تب سنجهای دیجیتال، ماسکهای متنوع، لباسهای کامل پیشگیری مانند گان و لباس اورال(Overall) و دستگاههای ونتیلاتور از جمله استفادههای مختلف از تکنولوژی در این راستاست. انسانزدایی تکنولوژی ویژگیای است که از گذشته نیز مطالب متعددی در باب آن نگارش شده و مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله تلاش شده است با استفاده از دریچه نگاه فلاسفهای همچون لاتور، فینبرگ و هایدگر به مقوله انسانیکردن تکنولوژی پزشکی بپردازیم و اینکه آیا میتوان برای ارتقاء رابطه پزشک و بیمار در این شرایط، تکنولوژیهای انسانیساز را جایگزین تکنولوژیهای انسانزدا کنیم یا خیر.
محمود وحیدنیا؛ سید محمد حسن آیت الله زاده شیرازی
چکیده
مقالۀ پیشِ رو مطالعهای انتقادی و مقایسهای بر دو روایت از ساختارگرایی علمی است. پس از مقدّمهای کوتاه، در بخش 2 مقدّماتِ مفهومیِ جدالِ کهنۀ واقعگرایی-ناواقعگرایی در فلسفۀ علم را بهاجمال فراهم میآوریم؛ واقعگراییِ علمی رویکرد معرفتیِ مثبت و خوشبینانهای به نتایج نظریههای علمی (بهویژه دربارۀ هویّات مشاهدهناپذیر) ...
بیشتر
مقالۀ پیشِ رو مطالعهای انتقادی و مقایسهای بر دو روایت از ساختارگرایی علمی است. پس از مقدّمهای کوتاه، در بخش 2 مقدّماتِ مفهومیِ جدالِ کهنۀ واقعگرایی-ناواقعگرایی در فلسفۀ علم را بهاجمال فراهم میآوریم؛ واقعگراییِ علمی رویکرد معرفتیِ مثبت و خوشبینانهای به نتایج نظریههای علمی (بهویژه دربارۀ هویّات مشاهدهناپذیر) است. دو استدلال مهم پیرامون جدال یادشده در بخش 3 معرّفی و بررسی خواهند شد؛ اختلاف واقعگرا و ناواقعگرا نهایتاً بدین بازمیگردد که بایستی (بهمعنایِ خاصّی) به دنبال تبیینِ موفّقیّتهای علم باشیم یا خیر. در بخش 4، با تکیه بر مقالهای جریانساز از جان وُرال، خواهیم دید که واقعگرایی ساختاری با نظرداشت همان دو استدلال مهم پیرامون (نا)واقعگرایی علمی، و بهعنوان موضعی میانی و روایتی تعدیلشده از واقعگرایی پیشنهاد شده است: شناختِ فراتجربیِ علمی تنها متوجّه ساختار جهان (مشاهدهناپذیر) است. هرچند وُرال در این باره صراحت ندارد، تلاش میکنیم فهمی اوّلیه از معنای ساختار نزد وی فراهم آوریم. صورتبندی دقیقترِ وُرال از واقعگراییِ ساختاری بر پایۀ رمزیسازی در بخش 5 معرّفی و ارزیابی خواهد شد. شاید مشهورترین تهدید برای واقعگرایی ساختاری اشکالِ نیومن باشد: ساختارگرایی مستلزم صدقِ بدیهیِ نتایج غیرِمشاهدهایِ نظریههای علمی است. در بخش 6، مفصّلاً بدین اشکال پرداخته و استدلال میکنیم که واقعگرایی ساختاری میتواند از آن رهایی یابد. از سوی دیگر، باس ون فراسن از روایتی ناواقعگرا از ساختارگرایی علمی دفاع میکند، ساختارگرایی تجربهگرا، که خاستگاهش وابستگیِ بازنمایی علمی به مدلها یا ساختارهای ریاضی است. پس از معرّفی این دیدگاه در بخش 7، تفاوتهای آن با واقعگرایی ساختاری را تحلیل خواهیم کرد. پیش از جمعبندی و پایان سخن، در بخش 8 خواهیم دید که ساختارگراییِ تجربهگرا نیز از مشابهِ اشکال نیومن و تهدید بدیهیشدگی در امان نیست. از جمله چنین تهدیدی است که ون فراسن را به سویهای غیرِساختاری از بازنماییِ علمی متوجّه میسازد: سویۀ نظرگاهی/اشاری. در واپسین استدلال، برآنیم نشان دهیم که بهرسمیّتشناختنِ این سویه از بازنمایی علمی تنها در صورتی برای دفعِ اشکالِ بدیهیشدگی کافیست که ون فراسن از تعهّد جداگانهاش به تعبیرِ تحتاللّفظی زبان علم عقب بنشیند.