غلامحسین مقدم حیدری؛ فائزه اسکندری
چکیده
چکیده:حرکت، مبدا اساسیِ طبیعیات ابنباجه(1098-1138) است که بر تمامی دیدگاههای طبیعی وی خصوصا ترکیب موجودات از ماده و صورت و علل چهارگانه تاثیر گذاشته است. این امر سبب شده تا شناسایی عوامل موثر در حرکت اجسام طبیعی در مکانیک ابنباجهای نقش برجستهای ایفا کند. مهمترین عامل حرکت از نظر او متمرکز بر «صورت» و تغییر آن در هنگام ...
بیشتر
چکیده:حرکت، مبدا اساسیِ طبیعیات ابنباجه(1098-1138) است که بر تمامی دیدگاههای طبیعی وی خصوصا ترکیب موجودات از ماده و صورت و علل چهارگانه تاثیر گذاشته است. این امر سبب شده تا شناسایی عوامل موثر در حرکت اجسام طبیعی در مکانیک ابنباجهای نقش برجستهای ایفا کند. مهمترین عامل حرکت از نظر او متمرکز بر «صورت» و تغییر آن در هنگام جابجایی است. در مقالهی حاضر مفهوم صورت نزد ابنباجه و تاثیر آن بر حرکت طبیعی اجسام بررسی خواهد شد. استدلالهای ابنباجه در مبحث «صورت» و مفاهیم مرتبط با آن علاوه بر تاثیر از آرای ارسطو، به واسطهی عقلگرا بودن وی همواره از اندیشههای افلاطون و فارابی نیز بهره گرفته است. وی به تاثیر از فارابی، نقش صورتی معقول و مجرد از ماده(عقل فعال) را در عالم مافوق قمر و حرکت اجرام سماوی و به تبع آن در حرکت اجسام زمینی موثر دانسته است. این دیدگاه در استدلال او پیرامون تمایز محرک از متحرک در حرکت خودبه خودیِ اجسام طبیعی نیز تاثیرگذار بوده است.
رضا مثمر
دوره 8، شماره 16 ، اسفند 1397، ، صفحه 85-106
چکیده
پل هریچ (Paul Horwich) در کتابها و مقالاتی مختلف به نقد برهان ویتگنشتاینِ کریپکی (1982) پرداخته است. در این مقاله به یکی از پاسخهای وی به یکی از برهانهای ویتگنشتاینِ کریپکی پرداخته، استدلال میکنم که دلایل او برای رد برهان ویتگنشتاینِ کریپکی کفایت نمیکنند. در بخش 2 به توضیح آرای ویتگنشتاینِ کریپکی و شکاکیت معنایی (Meaning Scepticism) خواهم ...
بیشتر
پل هریچ (Paul Horwich) در کتابها و مقالاتی مختلف به نقد برهان ویتگنشتاینِ کریپکی (1982) پرداخته است. در این مقاله به یکی از پاسخهای وی به یکی از برهانهای ویتگنشتاینِ کریپکی پرداخته، استدلال میکنم که دلایل او برای رد برهان ویتگنشتاینِ کریپکی کفایت نمیکنند. در بخش 2 به توضیح آرای ویتگنشتاینِ کریپکی و شکاکیت معنایی (Meaning Scepticism) خواهم پرداخت. در بخش 3 به توضیح صورتبندی هریچ از استدلال هنجارمندی ویتگنشتاینِ کریپکی، که خود آن را «استدلال راهنمایی عقلانی» (The Rational Guidance Argument) نام میدهد، خواهم پرداخت. در بخش 4 نقد هریچ بر این استدلال را بررسی خواهم کرد. چنان که خواهد آمد هریچ با پیشنهاد نسخهای از نظریۀ آمایشی (Dispositional)که بر معرفی «آمایش برای تصحیح خویش» (Self-correction disposition) مبتنی است میکوشد به استدلال راهنمایی عقلانی ویتگنشتاینِ کریپکی پاسخ دهد. با بخش 5و استدلال علیه کارآمد بودن این پیشنهاد در پاسخ به ایراد هنجارمندی، مقاله را به پایان خواهم برد.
غلامحسین مقدم حیدری
دوره 7، شماره 13 ، مرداد 1396، ، صفحه 87-104
چکیده
یکی از مباحث مهم و مناقشه برانگیز در فلسفه علم عمل «مشاهده» است. فیلسوفان تحلیلی علم از منظرهای گوناگون این موضوع را مورد بررسی قرار داده اند. آنان نشان داده اند آنچه که در امور طبیعی مشاهده می شود متاثر از اهداف و تجربه های پیشین مشاهده گر می باشد از این رو مشاهده متاثر از عوامل معرفت شناختی، معناشناختی، روانشناختی یا جامعه شناختی ...
بیشتر
یکی از مباحث مهم و مناقشه برانگیز در فلسفه علم عمل «مشاهده» است. فیلسوفان تحلیلی علم از منظرهای گوناگون این موضوع را مورد بررسی قرار داده اند. آنان نشان داده اند آنچه که در امور طبیعی مشاهده می شود متاثر از اهداف و تجربه های پیشین مشاهده گر می باشد از این رو مشاهده متاثر از عوامل معرفت شناختی، معناشناختی، روانشناختی یا جامعه شناختی است. اما مشاهده تنها مورد توجه فیلسوفات تحلیلی نبوده است بلکه فیلسوفان قاره ای نیز بدان پرداخته اند. یکی از این فیلسوفان میشل فوکو می باشد که در کتاب تولد کلینیک به چگونگی اُبژه مشاهده شدن بدن انسان در پزشکی می پردازد. او نشان می دهد که علاوه بر عوامل تاثیر گذار بر مشاهده که توسط فیلسوفان تحلیلی بیان شده اند باید به این نکته توجه کرد که مشاهده اساسا فعلی سیاسی است. هدف این مقاله نشان دادن این وجه سیاسی برای مشاهده است. بدین منظور از آرای فوکو در این باره استفاده می کنیم. گرچه فوکو در آثار گوناگون خود به این موضوع اشاره کرده است اما می توان گفت که مشاهده موضوع محوری در کتاب تولد کلینیک است. از این رو با بررسی این مورد می کوشیم تا نشان دهیم که منظور از سیاسی بودن عمل مشاهده چیست. بدین گونه سعی می کنیم تا نشان دهیم که فیلسوفان علم در بررسی های خود درباره مشاهده باید وجه سیاسی آن را نیز در نظر بگیرند.
مرتضی شریفی
چکیده
اخیراً در مطبوعاتِ فلسفهی علم موضوعی تحت عنوان «فلسفهی شیمی» به چشم میخورد. یکی از مسائلی که تحت این مقوله دربارهی آن صحبت میشود موضوع برآیش و اهمیت علم شیمی و جایگاه آن در روشنسازی این موضوع است. علاوه بر موضوع برآیش ، مسئلهی تقلیل هم در شیمی محل بحث است. اهمیت این دو مسئله در شاخههای مختلف علوم ، ازجمله شیمی، ازآنجاست ...
بیشتر
اخیراً در مطبوعاتِ فلسفهی علم موضوعی تحت عنوان «فلسفهی شیمی» به چشم میخورد. یکی از مسائلی که تحت این مقوله دربارهی آن صحبت میشود موضوع برآیش و اهمیت علم شیمی و جایگاه آن در روشنسازی این موضوع است. علاوه بر موضوع برآیش ، مسئلهی تقلیل هم در شیمی محل بحث است. اهمیت این دو مسئله در شاخههای مختلف علوم ، ازجمله شیمی، ازآنجاست که استقلال (نسبی) این علوم، با این دو مفهوم گرهخورده است. در این مقاله بعد ارائهی یک چهارچوبِ مفهومی، بهنقد و بررسی آرای آلکس مانافو در مورد اهمیت علمِ شیمی در مطالعه موضوعِ تقلیل و برآیش در شیمی میپردازیم. مانافو با استدلالی قصد دارد نقش ویژهای به علم شیمی در رابطه بامطالعهی موضوع برآیش و تقلیل ببخشد. در ضمنِ نقد محتوی این استدلال، تمایزی بینِ مفهوم «پیچیده گی وجودشناسانه» و «پیچیده گی هستی شناسانه» ارائه می دهیم. سپس نشان می دهیم خلط بین این دو مفهوم، موجباتِ شکل گیری مغالطهای شده که دامنگیرِ مانافو در روند استدلالش شده است
فاطمه فرهانیان؛ محمدعلی عبداللهی
دوره 2، شماره 3 ، فروردین 1391، ، صفحه 93-114
چکیده
معضل استقرا از مهمترین و دشوارترین مسائل فلسفی است که با حل آن بسیاری از معضلات فلسفی حل میشوند و استنتاجهای علمی توجیهپذیر میشوند. برتراند راسل، یکی از فیلسوفان بزرگ تحلیلی قرن بیستم، تلاش کرده است معضل استقرا را حل کند.
از نظر راسل معضل استقرا پرسش از چگونگی توجیه احکام کلی، قوانین علّی، و معرفت غیر مستقیم است. او ...
بیشتر
معضل استقرا از مهمترین و دشوارترین مسائل فلسفی است که با حل آن بسیاری از معضلات فلسفی حل میشوند و استنتاجهای علمی توجیهپذیر میشوند. برتراند راسل، یکی از فیلسوفان بزرگ تحلیلی قرن بیستم، تلاش کرده است معضل استقرا را حل کند.
از نظر راسل معضل استقرا پرسش از چگونگی توجیه احکام کلی، قوانین علّی، و معرفت غیر مستقیم است. او توسل به اصل یکنواختی طبیعت را برای حل این معضل کافی نمیداند؛ از نظر او چارۀ کار پذیرش اصل استقراست. بنابر اصل استقرا، هرچه تعداد موارد اقتران الف با ب بیشتر باشد احتمال اقتران همیشگی الف با ب بیشتر خواهد بود و هرگاه تعداد موارد اقتران به اندازۀ کافی باشد احتمال اقتران همیشگی الف با ب قریب به یقین میشود.
به اعتقاد راسل، اصل استقرا نه قابل اثبات تجربی است و نه قابل اثبات عقلی، بلکه این اصل را باید به استناد بداهت ذاتیاش و درنهایت بهدلیل نتایج آن پذیرفت. بنابه نظر راسل اصول فرامنطقی یا اصول موضوعۀ پنجگانه باعث میشوند احتمالِ تعمیم به یقین نزدیک شود. سرانجام راسل خاطرنشان میکند هرچند استقرا به ما یقین نظری (منطقی و ریاضی) نمیدهد، اما احتمال قریب به یقین ناشی از آن بیشتر از یقین ناشی از جزم مابعدالطبیعی است.
هادی صمدی
چکیده
از افزودن دادههای علمی جزئینگر در کنار هم میتوان تصاویری عامتر ترسیم کرد. این تصاویر عامتر خود مدلهایی خطاپذیرند که البته میتوانند بهتر از حدسهای تصادفی تصویری از آینده را بنمایانند. در مقالهی حاضر دستهای از یافتههای تجربی در کنار یکدیگر در دفاع از این دعوی قرار گرفتهاند که «همهگیری کووید19 با تسریع تغییراتی ...
بیشتر
از افزودن دادههای علمی جزئینگر در کنار هم میتوان تصاویری عامتر ترسیم کرد. این تصاویر عامتر خود مدلهایی خطاپذیرند که البته میتوانند بهتر از حدسهای تصادفی تصویری از آینده را بنمایانند. در مقالهی حاضر دستهای از یافتههای تجربی در کنار یکدیگر در دفاع از این دعوی قرار گرفتهاند که «همهگیری کووید19 با تسریع تغییراتی که در میکروبیوم انسان در حال رخ دادن است تأثیرات شگرفی بر سلامت جسمی و روانی، هیجانات و شناخت، و روابط اجتماعی انسانها دارد». استدلال اصلی مقاله در دفاع از این دعوی چنین است. ترکیب میکروبیوم بر سلامت جسمی و روانی، هیجانات و شناخت، و روابط اجتماعی انسان تأثیر دارد و بنابراین تغییر در میکروبیوم به تغییر در این جنبهها میانجامد. طی تاریخ تکاملی انسان میکروبیوم تغییر کرده است. در دو سدهی گذشته این روند تغییرات شتاب گرفته است و همهگیری کووید19 میتواند تغییرات بیشتری در میکروبیوم انسانها ایجاد کند. در حمایت از مقدمات استدلال، از میان انبوه دادهها برخی گزینش و عرضه شدهاند.
مسعود مطهری نسب؛ محمد بید هندی؛ علیرضا آقا حسینی
دوره 6، شماره 11 ، فروردین 1395، ، صفحه 99-122
چکیده
بازخوانی گفتمان علمی و روش شناسی حاکم بر تمدن اسلامی در دوره های گذشته،به ویژه دوره نوزایی،در ارتباط با شناخت تمدن اسلامی دارای اهمیت راهبردی است.به طور کلی دوره نوزایی تمدن اسلامی به دلیل مواجهه با اندیشه یونانی و کتب ترجمه شده از سایر تمدن ها از لحاظ فکری و علمی دارای ساختاری مجموعه ای است.بر همین اساس در این پژوهش سعی گردیده با مقایسه ...
بیشتر
بازخوانی گفتمان علمی و روش شناسی حاکم بر تمدن اسلامی در دوره های گذشته،به ویژه دوره نوزایی،در ارتباط با شناخت تمدن اسلامی دارای اهمیت راهبردی است.به طور کلی دوره نوزایی تمدن اسلامی به دلیل مواجهه با اندیشه یونانی و کتب ترجمه شده از سایر تمدن ها از لحاظ فکری و علمی دارای ساختاری مجموعه ای است.بر همین اساس در این پژوهش سعی گردیده با مقایسه روش شناسی زکریای رازی و ابونصرفارابی به عنوان دو نمونه بارز دوران نوزایی،مختصات گفتمان علمی دوره نوزایی تمدن اسلامی(قرون سوم و چهارم) مورد بازشناسی قرار گیرد.یافته های این پژوهش حاکی از آنست که زکریای رازی دارای معرفت شناسی واقع گرا و روش شناسی تجربه گرایانه ی محض به سبک اثبات گرایان فعلی است و فارابی دارای معرفت شناسی آرمان گرایانه با تاکید بر عقلانیت استعلایی و دارای روش شناسی ترکیبی و عقلانیت همراه با تجربه است.در نهایت بر اساس یافته های این پژوهش می توان این طور نتیجه گیری نمود که روش شناسی متکثری بر گفتمان علمی دوره نوزایی تمدن اسلامی- ایرانی حاکم بوده است.
رشید قانعی؛ سید حسن حسینی
دوره 5، شماره 9 ، فروردین 1394، ، صفحه 101-112
چکیده
این مقاله ضمن واکاوی ابعاد گوناگون چالشهای نظام معرفتی علم مدرن و تأثیر آن بر حیات فعلی بشر، به بررسی دقیقتر این مسئله از نگاه سید حسین نصر میپردازد. در نگاه نصر، علم مدرن برخلاف نظر بسیاری از دانشمندان علوم تجربی، فارغ از ارزش و بیطرف نیست، بلکه دارای نظام ارزشی خاص خود است که جلوات این نظام ارزشی را در تکنولوژی مدرن میتوان ...
بیشتر
این مقاله ضمن واکاوی ابعاد گوناگون چالشهای نظام معرفتی علم مدرن و تأثیر آن بر حیات فعلی بشر، به بررسی دقیقتر این مسئله از نگاه سید حسین نصر میپردازد. در نگاه نصر، علم مدرن برخلاف نظر بسیاری از دانشمندان علوم تجربی، فارغ از ارزش و بیطرف نیست، بلکه دارای نظام ارزشی خاص خود است که جلوات این نظام ارزشی را در تکنولوژی مدرن میتوان دید که آثار آن از بین رفتن روح تقدس در بشر و ملالآور شدن زندگی روزمره است.
وی معتقد است برخلاف علم مدرن، در علم سنتی دوران تمدن اسلامی، بسیاری از این مشکلات وجود نداشت.
او پیشنهاد میکند، در مواجهه با علم و تکنولوژی مدرن ابتدا بایستی به صورت عمیق فلسفه و مبانی علم مدرن را درک کرد و سپس با استفاده از مبانی اسلامی خویش، به تولید دستگاهی جدید برای علمورزی و ساخت تکنولوژی روی آورد
غلامحسین مقدم حیدری
دوره 1، شماره 1 ، فروردین 1390، ، صفحه 105-122
چکیده
معمولاً دکارت را یکی از بنیانگذاران علم جدید میدانند. او با ابداع هندسة تحلیلی ماده را ممتد گرفت و با طرد تبیین غایتگرایانة ارسطویی تبیین مکانیکی را جایگزین آن کرد. دکارت با الهام از ریاضیات روشی را بنا کرد که بر طبق آن هر مسئلة علمی برحسب اعداد و اشکال هندسی صورتبندی گردد. او معتقد بود که کلیة واقعیات جهان مادی در چهارچوبی ...
بیشتر
معمولاً دکارت را یکی از بنیانگذاران علم جدید میدانند. او با ابداع هندسة تحلیلی ماده را ممتد گرفت و با طرد تبیین غایتگرایانة ارسطویی تبیین مکانیکی را جایگزین آن کرد. دکارت با الهام از ریاضیات روشی را بنا کرد که بر طبق آن هر مسئلة علمی برحسب اعداد و اشکال هندسی صورتبندی گردد. او معتقد بود که کلیة واقعیات جهان مادی در چهارچوبی هندسی قابل بیان است و اختلاف اشیا در چنین جهانی تنها به سبب حرکت آنهاست. در این مقاله سعی شده است برخی از مقومات نظریة دکارت همچون ممتدبودن ماده و جسم، قوانین حرکت و روش پژوهش علمی او را بررسی شود.
مهدی گلشنی؛ مرتضی خطیری یانه سری
دوره 7، شماره 14 ، اسفند 1396، ، صفحه 105-132
چکیده
بینش اکثر دانشمندان نیمة اول قرن بیستم بر مدار تجربه گرایی بود. آن ها برای تجربه ها و پدیده های مشاهده پذیر اهمیت بسیاری قائل بودند و تنها معیار معتبر برای آنها مشاهده پذیری کمیات بود. اگر چه این نگاه موجب پیشرفت هایی در قرن بیستم شد، اما اشکالات و ایرادات آن باعث شد که برخی از طرفداران این مکتب نیز به نقد آن بپردازند و از آن روی گردان ...
بیشتر
بینش اکثر دانشمندان نیمة اول قرن بیستم بر مدار تجربه گرایی بود. آن ها برای تجربه ها و پدیده های مشاهده پذیر اهمیت بسیاری قائل بودند و تنها معیار معتبر برای آنها مشاهده پذیری کمیات بود. اگر چه این نگاه موجب پیشرفت هایی در قرن بیستم شد، اما اشکالات و ایرادات آن باعث شد که برخی از طرفداران این مکتب نیز به نقد آن بپردازند و از آن روی گردان شوند. در این مقاله دیدگاه های بعضی از فیزیکدانان برجستة معاصر، که خود روزی از طرفداران این مکتب بودند و سپس از آن روی گردان شدند، بررسی میشود. همچنین نظرات برخی از فیزیک دانان بزرگی را که در همان ایام پرشور رشد این مکتب، نکات مهم نقدآمیزی را در ارتباط با آن گوشزد نمودند، متذکر شده ایم،و دلایل تغییر نگاه فیزیکدانان موافق پوزیتیویسم را بر اساس معیارهای متقن منطقی و استدلال های فلسفی بیان کرده ایم. در انتها به نظرات بعضی از فیزیکدانان برجستۀ اخیر که با پوزیتیویسم مخالفت کرده اند و یا به خاطر پرهیز از خداباوری سراغ پوزیتیویسم رفته اند، می پردازیم.
سید هدایت سجادی
چکیده
هدف از این نوشتار، ارائه تحلیلی فلسفی بر مسئله تقلیل تابع موج توسط ذهن، مبتنی بر نظریههای حوزۀ فلسفه ذهن است. با توجه به این رویکردها درباره رابطۀ ذهن-بدن و ماهیت ذهن، هم در چارچوب دوگانه انگاری مادی_نفسانی، و هم ویژگی های ذهنی نوخاسته و فراپدیدارگرایانه، به بررسی معضلات مفهومی این مسئله پرداخته می شود. تلقی مادی و سخت افزارانه از ...
بیشتر
هدف از این نوشتار، ارائه تحلیلی فلسفی بر مسئله تقلیل تابع موج توسط ذهن، مبتنی بر نظریههای حوزۀ فلسفه ذهن است. با توجه به این رویکردها درباره رابطۀ ذهن-بدن و ماهیت ذهن، هم در چارچوب دوگانه انگاری مادی_نفسانی، و هم ویژگی های ذهنی نوخاسته و فراپدیدارگرایانه، به بررسی معضلات مفهومی این مسئله پرداخته می شود. تلقی مادی و سخت افزارانه از ذهن، معضلات مربوط به دستگاههای اندازه گیری در مکانیک کوانتمی را با خود دارد؛ تلقی نفسانی و همچنین دیگر تلقی های غیرمادی،علاوه بر معضلات رابطه ذهن بدن، معضل تبیین سازوکار برهمکنش ذهن یا ویژگیهای ذهنی با سیستم مادی مورد مشاهده جهان خارجی را نیز دارند. همچنین با طرح یک آزمایش فکری و نیز تحلیل مبتنی بر مشابه انگاشتن فرآیند"تقلیل تابع موج" و فرآیند"تصمیم گیری" در انسان، به مثابه یک راه حل احتمالی،تبعات مفهومی آنها برای مکانیک کوانتمی بررسی میشود. در نهایت، نشان داده می شود که هر جنبه از مسئله تقلیل تابع موج توسط ذهن، معضلات مفهومی خاص خود را دارد و این مسئله در ذیل برهمکنش ذهن-ماده همچنان باز خواهد ماند.
سجاد سربلوکی
چکیده
نظریۀ تکامل داروین و نظریۀ تکامل اجتماعی مارکس هر دو ریشه در مدرنیته غربی داشتند. بار اصلی ترویج اندیشۀ داروین در ایران نیز در عصر پهلوی یکم بر عهده مارکسیستها بود. رویکرد مارکسیستها به نظریۀ تکامل داروین در این دوره ضمن شباهتهایی که با مواجهه اندیشمندان ایرانی دورهی قاجار با نظریه تکامل داشت، اما روایت زیستشناختی دقیقتری ...
بیشتر
نظریۀ تکامل داروین و نظریۀ تکامل اجتماعی مارکس هر دو ریشه در مدرنیته غربی داشتند. بار اصلی ترویج اندیشۀ داروین در ایران نیز در عصر پهلوی یکم بر عهده مارکسیستها بود. رویکرد مارکسیستها به نظریۀ تکامل داروین در این دوره ضمن شباهتهایی که با مواجهه اندیشمندان ایرانی دورهی قاجار با نظریه تکامل داشت، اما روایت زیستشناختی دقیقتری را از نظریۀ تکاملی داروین ارائه میداد، به همین دلیل در طول چند دهه روایتهای داروینی مارکسیستی بر جامعه فکری ایران غالب شد. با بررسی آرای تکاملیِ متفکران شاخصِ مارکسیست ایرانی ضمن اینکه در می یابیم چگونه و چرا یک نظریه علمی زیست شناسی موردتوجه احزاب مارکسیستی قرار گرفت، روندصعود و افول سیطره اندیشه های تکاملی مارکسیستی را بر جامعه علمی ایرانی نظاره خواهیم می نماییم.
علیرضا سبحانی؛ مهدی گلشنی
دوره 4، شماره 7 ، فروردین 1393، ، صفحه 109-137
چکیده
کیهانشناسی در آغاز کار خود پایة مشترک فلسفه، دین، و علم بوده است. در فرهنگ اسلامی، کیهانشناسی یا بر محوریت خلق از عدم (دیدگاه متکلمین) استوار شده بوده، یا مبتنی بر جهانی قدیم بوده است (دیدگاه فلاسفه)، و از مسئلة چندجهانی غالباً ذکری به میان نیامده است. در اوایل دهة 1970، پس از ارائة آنچه «اصل انسانمحوری» نامیده میشود، ایدة ...
بیشتر
کیهانشناسی در آغاز کار خود پایة مشترک فلسفه، دین، و علم بوده است. در فرهنگ اسلامی، کیهانشناسی یا بر محوریت خلق از عدم (دیدگاه متکلمین) استوار شده بوده، یا مبتنی بر جهانی قدیم بوده است (دیدگاه فلاسفه)، و از مسئلة چندجهانی غالباً ذکری به میان نیامده است. در اوایل دهة 1970، پس از ارائة آنچه «اصل انسانمحوری» نامیده میشود، ایدة چندجهانی وارد حوزة کیهانشناسی شد. در میان متفکران مسلمان متقدم دو نگرش، دربارة خلق عالم، وجود داشت؛ متکلمین معتقد به حدوث زمانی، و فلاسفه غالباً معتقد به قدم زمانی بودند. در خصوص یگانهبودن یا چندگانهبودن جهان خلقشده، دیدگاههای متفاوتی بین دانشمندان، فلاسفه، و علمای دینی مسلمان وجود داشته است. ما در اینجا دیدگاههای متفاوت برخی از متفکران مشهور مسلمان را، در مورد تعدد جهانها بیان میکنیم. .
مهدی غیاثوند
دوره 1، شماره 2 ، مهر 1390، ، صفحه 117-142
چکیده
مقالة حاضر بهطور کلی، تأملی است درباب نقش و جایگاه علم فیزیک در فیزیکالیسم. در فضای فلسفی معاصر غرب، در اغلب موارد، تعبیر «فیزیکی» جانشین تعبیر دیرآشنای «مادی» شده و بیشتر از «فیزیکالیسم» صحبت بهمیان میآید تا «مادیانگاری». بدینمعنا که دیگر بر خواصی چون صلابت و نفوذناپذیری، امکان فرض ابعاد ...
بیشتر
مقالة حاضر بهطور کلی، تأملی است درباب نقش و جایگاه علم فیزیک در فیزیکالیسم. در فضای فلسفی معاصر غرب، در اغلب موارد، تعبیر «فیزیکی» جانشین تعبیر دیرآشنای «مادی» شده و بیشتر از «فیزیکالیسم» صحبت بهمیان میآید تا «مادیانگاری». بدینمعنا که دیگر بر خواصی چون صلابت و نفوذناپذیری، امکان فرض ابعاد سهگانه، و از این دست در تعیین محتوای مفهومی تعبیر «مادی» تکیه نمیشود، بلکه چنین امری با ارجاع به علم فیزیک محقق میشود. اما نکته اینجاست که این ارجاع از همان ابتدا، بهرغم فراگیربودن و مزایای مفهومی انکارناپذیر آن، بهلحاظ برخی لوازم و توابعی که دربرداشته، با مشکلاتی مواجه بوده است. تا جایی که بحث به تعیین ارزش صدق فیزیکالیسم هم کشیده شده است و از مشکلات مذبور در قالب برهان دوحدی همپل بهعنوان استدلالی علیه فیزیکالیسم بحث میشود. در مقالة حاضر، به تحلیل و ارزیابی دو مورد از تقریرات متأخر این ارجاع خواهیم پرداخت که درپی مرتفعساختن موارد مطرح در این برهاناند. نگارنده از این ارزیابی نتایجی را پیرامون اصل ایدة فیزیکالیسم استنتاج خواهد کرد و درنهایت به طرح پارهای ملاحظات انتقادی درباب فیزیکالیسم خواهد پرداخت.
سیدمصطفی شهرآیینی؛ مجتبی جلیلی
چکیده
به نظر میرسد در علم دکارتی که با شالودهای عقلی و وجودی در پی تصرف و تسخیر عالم است مجالی برای فرضیه نباشد زیرا آنچه در پیشگاه عقل پدیدار میشود کاملا روشن است و جایی برای فرض باقی نمیگذارد. این از جهتی درست است و از جهتی نادرست؛ توضیح اینکه درخت دانش دکارتی سه بخش دارد: ریشه یعنی مابعدالطبیعه، تنه یعنی طبیعیات و سرشاخهها شامل ...
بیشتر
به نظر میرسد در علم دکارتی که با شالودهای عقلی و وجودی در پی تصرف و تسخیر عالم است مجالی برای فرضیه نباشد زیرا آنچه در پیشگاه عقل پدیدار میشود کاملا روشن است و جایی برای فرض باقی نمیگذارد. این از جهتی درست است و از جهتی نادرست؛ توضیح اینکه درخت دانش دکارتی سه بخش دارد: ریشه یعنی مابعدالطبیعه، تنه یعنی طبیعیات و سرشاخهها شامل طب و مکانیک و اخلاق است، که در دو بخش نخست، جایی برای فرضیه نیست و تنها با عقل سروکار داریم. نقش اصلی فرضیه در فراهمکردن امکان باروری و میوهدهی درخت دانش در سرشاخههای سهگانه است. علم دکارتی در مقام تجربه که مقام بهبارنشستن و میوهدادن است نیاز مبرمی به فرضیه دارد و در همین جاست که به گفتة دکارت «ما را مالک و ارباب طبیعت میکند». فرضیه در مقام حلقهی اتصال میان تجربه و عقل، نقشی چنان بدیع دارد که علم دکارتی بی آن، از مرتبة عقل به مرتبة حس و خیال و تجربه نمیرسد و گذار از «فلسفهی نظری» مدرسیان به «فلسفهی عملی» مدنظر دکارت فراهم نمیآید.
رضا ماحوزی
دوره 4، شماره 8 ، مهر 1393، ، صفحه 93-106
چکیده
کیت کمپبل از زمرة فیلسوفان ساختارگرا و پدیدارگرایی است که ساختار هستیشناختی اعیان خارجی را صرفاً بر مبنای اوصاف تبیین کرده است. از آنجا که اوصاف مورد نظر کمپبل، هستندههایی جزئی، منفرد و غیر قابل مشارکت در اعیان کثیر هستند و از سوی دیگر، به مثابة آجرهای اولیة جهان خارج معرفی شدهاند، دیدگاههای وی از سوی برخی از فیزیکدانان ...
بیشتر
کیت کمپبل از زمرة فیلسوفان ساختارگرا و پدیدارگرایی است که ساختار هستیشناختی اعیان خارجی را صرفاً بر مبنای اوصاف تبیین کرده است. از آنجا که اوصاف مورد نظر کمپبل، هستندههایی جزئی، منفرد و غیر قابل مشارکت در اعیان کثیر هستند و از سوی دیگر، به مثابة آجرهای اولیة جهان خارج معرفی شدهاند، دیدگاههای وی از سوی برخی از فیزیکدانان معاصر حمایت شده است. این نوشتار درصدد است پس از معرفی مفهوم اعراض فردی و نظریة کلاف اعراض فردی، قرابت و تفاوت این اندیشه با دیدگاه فیزیکدانان معاصر در خصوص زیراتمیها و میدانها را ذکر کرده و نادرستی این نظریه در کیفیت خواندن زیراتمیها و میدانها و تبیین ساختار اعیان خارجی بر حسب صرف اوصاف را متذکر شود
محمود مختاری؛ مهدی گلشنی؛ صمد خاکشورنیا
دوره 2، شماره 4 ، مهر 1391، ، صفحه 97-116
چکیده
شتاب مثبت انبساط جهان، که در 1998 کشف شد، منجر به یک محدودیت یا افق مشاهدتی موسوم به افق رویداد کیهانشناختی میشود. به طوری که، مشاهدهپذیرهای کیهانی در حال خروج تدریجی از افق علّی ما هستند. لارنس کراس، کیهانشناس امریکایی، پیشبینی میکند که کیهانشناسان در آیندة دور، بر اساس شواهد آن زمان، معتقد به نظریة جهان استاتیک ...
بیشتر
شتاب مثبت انبساط جهان، که در 1998 کشف شد، منجر به یک محدودیت یا افق مشاهدتی موسوم به افق رویداد کیهانشناختی میشود. به طوری که، مشاهدهپذیرهای کیهانی در حال خروج تدریجی از افق علّی ما هستند. لارنس کراس، کیهانشناس امریکایی، پیشبینی میکند که کیهانشناسان در آیندة دور، بر اساس شواهد آن زمان، معتقد به نظریة جهان استاتیک خواهند شد. در این مقاله با بررسی پیشفرضهای کراس نشان داده میشود که پیشبینی وی عدم قطعیت بالایی دارد، ضمن اینکه مردود یا مقبولبودن یک نظریة علمی در هر زمان، بر اساس شواهد تجربی در دسترس در همان زمان قابل بررسی است و لذا ادعای کراس، قابل مناقشه است. همچنین در این مقاله از این ادعا دفاع میشود که جهانِ تندشونده، در عین اینکه تحولی موجبیتی دارد، در چهارچوب کیهانشناسی مدرن سرنوشتی پیشبینیناپذیر دارد، زیرا انرژی تاریک، که عمدتاً مسئول تندشوندگی جهان درنظر گرفته میشود، ماهیتی نامعلوم دارد و توصیف آن صرفاً بر اساس یک رابطة پدیدارشناختی موقتی صورت میگیرد.
فرزانه قدمیاری؛ حسین کلباسی اشتری
دوره 5، شماره 10 ، مهر 1394، ، صفحه 97-111
چکیده
واکاوی مفهوم ماند بهعنوان قانون اول حرکت در فیزیک کلاسیک که تبیین حرکت بر اساس آن استوارشده و همچنین دو بستر فیزیک ارسطویی و فیزیک کلاسیک بهعنوان دو جریان فکری مهم که صدها سال نظریات غالب بودهاند، اهمیت ویژهای بهعنوان این مقاله میدهد. در این مقاله امکان طرح و بررسی مفهوم ماند در فیزیک ارسطویی مورد پرسش و تحلیل قرار گرفته ...
بیشتر
واکاوی مفهوم ماند بهعنوان قانون اول حرکت در فیزیک کلاسیک که تبیین حرکت بر اساس آن استوارشده و همچنین دو بستر فیزیک ارسطویی و فیزیک کلاسیک بهعنوان دو جریان فکری مهم که صدها سال نظریات غالب بودهاند، اهمیت ویژهای بهعنوان این مقاله میدهد. در این مقاله امکان طرح و بررسی مفهوم ماند در فیزیک ارسطویی مورد پرسش و تحلیل قرار گرفته است. نویسندگان پس از تعریف مفهوم ماند در فیزیک کلاسیک و استخراج کلیدواژههای نزدیک به مفهوم ماند در فیزیک ارسطویی، مؤلفههای این مفهوم در هر دو بستر را تفکیک و بهصورت تطبیقی در کنار یکدیگر تحلیل و بررسی کردهاند. ذکر این نکته لازم است که همواره امکان نسبت دادن و تطبیق مؤلفههای دو بستر به یکدیگر مورد توجه بوده است. یافتههای این تحقیق حاکی از آن است که ارسطو در ذیل مفاهیمی مانند حرکت طبیعی، حرکت قسری و ... بهطور ضمنی به مفهوم ماند توجه داشته است.
لطفاله نبوی؛ نیما احمدی؛ سید محمدعلی حجتی
دوره 3، شماره 5 ، فروردین 1392، ، صفحه 99-118
چکیده
بیزگرایان بر این باورند که راهحلی برای مسئلة تعیین منطق حاکم بر شواهد در اختیار دارند؛ این مسئله از اهمیت ویژهای در فلسفة علم برخوردار است، چراکه درنهایت آنچه موجب تمایز افسانه و علم از هم میشود این است که ما گواه خوبی برای محتوا و مضمون علم داریم. ایدۀ اصلی مشترک در نسخههای گوناگون نظریة تأیید بیزی، این است که باورها با اندازهای ...
بیشتر
بیزگرایان بر این باورند که راهحلی برای مسئلة تعیین منطق حاکم بر شواهد در اختیار دارند؛ این مسئله از اهمیت ویژهای در فلسفة علم برخوردار است، چراکه درنهایت آنچه موجب تمایز افسانه و علم از هم میشود این است که ما گواه خوبی برای محتوا و مضمون علم داریم. ایدۀ اصلی مشترک در نسخههای گوناگون نظریة تأیید بیزی، این است که باورها با اندازهای از احتمال تأیید میشوند و الحاق شاهد جدید، بهوسیلة شرطیسازی و با استفاده از قاعدة بیز صورت میپذیرد. بیزگرایان همگی بر این باورند که رویکردهای کیفی در مورد نظریة تأیید، ناامیدکنندهاند و یک رویکرد مناسب در روشی که شاهد از فرضیهها و نظریهها پشتیبانی میکند، باید کمّی باشد؛ که رویکرد کمّی، مستلزم استفاده از اصول حساب احتمالات است. هدف از این مقاله، بررسی چالشهای نظریة تأیید بهوسیلة رویکرد استاندارد بیزی است.
علیرضا منجّمی؛ حمیدرضا آیتاللهی؛ مهدی معین زاده
دوره 3، شماره 6 ، مهر 1392، ، صفحه 99-118
چکیده
طبیسازی فرایندی است که در آن پزشکی به قلمروهایی مانند زایمان و تولد، اعتیاد، چاقی، زیبایی، جوانشدن، تنهایی و انزوا، که اساساً پزشکی نیستند، وارد میشود و تدابیری پزشکی برای اصلاح یا درمان آنها ارائه میکند. دو تبیین اصلی برای طبیسازی ارائه شده است که میتوان آنها را به اختصار تبیین مارکسیستی و تبیین کنترل اجتماعی نامید. ...
بیشتر
طبیسازی فرایندی است که در آن پزشکی به قلمروهایی مانند زایمان و تولد، اعتیاد، چاقی، زیبایی، جوانشدن، تنهایی و انزوا، که اساساً پزشکی نیستند، وارد میشود و تدابیری پزشکی برای اصلاح یا درمان آنها ارائه میکند. دو تبیین اصلی برای طبیسازی ارائه شده است که میتوان آنها را به اختصار تبیین مارکسیستی و تبیین کنترل اجتماعی نامید. این مقاله تلاش میکند تا طبیسازی را از منظری جدید مورد مداقه قرار دهد. مدعای این مقاله آن است که طبیسازی به مثابة تکنولوژی تبیین جامعتری از این پدیده ارائه میکند. در این راستا آرای سه فیلسوف مهم تکنولوژی، هایدگر، برگمان، و فینبرگ در تبیین طبیسازی به مثابة تکنولوژی مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.
غزاله عزیزی؛ هادی صمدی
چکیده
چکیدهدر دهههای اخیر علوم زیستی در قالب دو جریان به جهان روایتها و ادبیات پای نهادهاند: رویکرد تکاملی به ادبیات و رویکرد شناختی. مقالهی حاضر، با ذکر اشارههایی به رویکرد دوم، عمدتا به رویکرد نخست اختصاص دارد. نظریههای طرح شده در ادبیات تکاملی عمدتاً گرایش انسان به ادبیات را با در نظر گرفتن فرآیند تکامل انسان، سازگاری درنظر ...
بیشتر
چکیدهدر دهههای اخیر علوم زیستی در قالب دو جریان به جهان روایتها و ادبیات پای نهادهاند: رویکرد تکاملی به ادبیات و رویکرد شناختی. مقالهی حاضر، با ذکر اشارههایی به رویکرد دوم، عمدتا به رویکرد نخست اختصاص دارد. نظریههای طرح شده در ادبیات تکاملی عمدتاً گرایش انسان به ادبیات را با در نظر گرفتن فرآیند تکامل انسان، سازگاری درنظر میگیرند؛ سازگاریهایی در سطوح مختلف فردی، گروهی و فرهنگی که در مقالهی حاضر، ابتدا به نقد و بررسی این نظریهها میپردازیم. نظریهی ذهن گسترشیافته رابطهی میان ذهن، بدن، جهان پیرامون را وثیق میداند. دعوی دیگر مقاله آن است که نظریهی ذهن امتداد یافته قابلیت ویژهای برای تبیین ادبیات دارد. همچنین به عنوان دعوی آخر مقاله سراغ زیستشناسی تکا-تکو میرود و از قابلیتهای تبیینی آن برای تبیین نقش ادبیات در زندگی و تکامل انسان بهره میگیرد.
سجاد مالمیر؛ علیرضا منصوری
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1395، ، صفحه 103-123
چکیده
پدیدۀ ناموضعیت کوانتومی به معنای وجود ارتباطات علّی فوق نوری بین ذرات کوانتومی درهمتنیده است. یکی از راههای تبیین چنین پدیدهای ارائۀ مدلی تکیونی است.در اینرویکرد ذرات فوق نوری (تکیونها) واسطۀ ارتباط علّی میان نقاط دارای جدایی فضاگون میشوند. وجود تکیونها ظاهراً با ساختار فضا-زمانی نسبیت خاص سازگار است و شواهد خوبی برای ...
بیشتر
پدیدۀ ناموضعیت کوانتومی به معنای وجود ارتباطات علّی فوق نوری بین ذرات کوانتومی درهمتنیده است. یکی از راههای تبیین چنین پدیدهای ارائۀ مدلی تکیونی است.در اینرویکرد ذرات فوق نوری (تکیونها) واسطۀ ارتباط علّی میان نقاط دارای جدایی فضاگون میشوند. وجود تکیونها ظاهراً با ساختار فضا-زمانی نسبیت خاص سازگار است و شواهد خوبی برای این ادعا وجود دارد.اما مسأله اینجا است که هر مدل تکیونیای نمیتواند پدیدۀ ناموضعیت را تبیین کند. مدل [1]تکیونیای که بخواهد تبیین درستی از ناموضعیت کوانتومی ارائه دهد به دلیل تبصرهای بودن و داشتن تعهدات متافیزیکی خارج از عرف هنوز تبیین خوبی نیست اما وجود یک برنامۀ پژوهشی برای کارهای فیزیکی آیندهاز ویژگیهای مثبت آن است.[1]دانشجوی دکتری فلسفۀ علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی sajad.malmir@gmail.com استادیار وعضو هیأت علمی گروه فلسفۀ علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی a_mansourius@yahoo.comتاریخ دریافت:11/4/1395 تاریخ پذیرش:8/7/1395
عزیز نجف پور آقابیگلو؛ فاطمه گیتی پسند
دوره 7، شماره 13 ، مرداد 1396، ، صفحه 105-114
چکیده
فایرابند در راستای دغدغه های فرهنگی و صیانت از سنت های مختلف اجتماعی، برعقلانیت علم جدید م یشورد و ضمن نقد آن بر اصل "همه چیز ممکن است " تاکیدمی کند و آزادی فردی را مقدم بر حقیقت می شمارد. فایرابند با انکار جایگاه مطلقحقیقت، می کوشد راهی برای تکثرگرایی فرهنگی بیابد و علم را از تنها مرجع تعیینصحت و سقم پدیده ها خارج کند. در این مقاله کوشش ...
بیشتر
فایرابند در راستای دغدغه های فرهنگی و صیانت از سنت های مختلف اجتماعی، برعقلانیت علم جدید م یشورد و ضمن نقد آن بر اصل "همه چیز ممکن است " تاکیدمی کند و آزادی فردی را مقدم بر حقیقت می شمارد. فایرابند با انکار جایگاه مطلقحقیقت، می کوشد راهی برای تکثرگرایی فرهنگی بیابد و علم را از تنها مرجع تعیینصحت و سقم پدیده ها خارج کند. در این مقاله کوشش م ی شود نشان داده شود کهفایرابند بعد از نقد عقلانیت علمی، بر خلاف ادعای خود، عملا عقلانیت جدیدی را بنیانمی نهد که هدف آن آزادی بوده و همچنین روش و سنت خاص خود را دارد و البته درعین اینکه در رویکرد خود واجد تعارضات و ابهاماتی است، دلیلی در باب رجحانعقلانیت خود بر سایر عقلانیت های موجود ارایه نم یدهد. نوآوری مقاله در این است کهفایرابند عملا آنارشیست معرف ت شناختی نیست بلکه واجد عقلانیت خاصخودشمی باشد.
سعید معصومی
دوره 8، شماره 16 ، اسفند 1397، ، صفحه 107-130
چکیده
مفهوم هم وردایی عام یکی از مفاهیم مهم در نظریه نسبیت عام است که در فهم چیستی آن مشکلات و ابهامات زیادی بروز کرده است. در این مقاله،ضمن توضیح در مورد چیستی مفهوم هم وردایی عام،دیدگاه اندرسون – فریدمن در مورد مفهوم شیء مطلق بیان می شود. شیء مطلق، در این دیدگاه، متمایز کننده نسبیت عام از نظریه های دیگر است. همچنین دو تعریف از مفهوم ...
بیشتر
مفهوم هم وردایی عام یکی از مفاهیم مهم در نظریه نسبیت عام است که در فهم چیستی آن مشکلات و ابهامات زیادی بروز کرده است. در این مقاله،ضمن توضیح در مورد چیستی مفهوم هم وردایی عام،دیدگاه اندرسون – فریدمن در مورد مفهوم شیء مطلق بیان می شود. شیء مطلق، در این دیدگاه، متمایز کننده نسبیت عام از نظریه های دیگر است. همچنین دو تعریف از مفهوم هم وردایی عام را، یعنی، هم وردایی عام صوری را وهم وردایی عام جوهری را که ارمن ارئه داده است بیان می کنیم. ارمن با بیان اینکه نسبیت عام نظریه ای است که هم وردایی عام جوهری را متحقق می سازد، آن را از دیگر نظریه های فضا – زمانی متمایز می کند. ما در این مقاله،دو دیدگاه فوق را بررسی می کنیم و تمایز آنها را مشخص می سازیم.
مهدی معین زاده
دوره 8، شماره 15 ، شهریور 1397، ، صفحه 109-126
چکیده
ریچارد فولی در زمره نظریهپردازان مشهور در باب معرفتشناسی و معقولیت محسوبست. نظریه مختار او در معرفتشناسی، "مبناگرائی انفسی"( Subjective foundationalism) است. با مطالعه آثار وی البته مشخص میشود که اتخاذ چنین موضعی در معرفتشناسی بدلیل پروردن نظریه معقولیت سازگار با آن بودهاست."مبناگرائی" وجه ممیزه نظریه معرفت فولی, از دیدگاههائی همچون ...
بیشتر
ریچارد فولی در زمره نظریهپردازان مشهور در باب معرفتشناسی و معقولیت محسوبست. نظریه مختار او در معرفتشناسی، "مبناگرائی انفسی"( Subjective foundationalism) است. با مطالعه آثار وی البته مشخص میشود که اتخاذ چنین موضعی در معرفتشناسی بدلیل پروردن نظریه معقولیت سازگار با آن بودهاست."مبناگرائی" وجه ممیزه نظریه معرفت فولی, از دیدگاههائی همچون انسجامگرائی(coherentism) است."انفسی بودن" نیز در تقابل با آفاقی بودن نحلههائی مثل اعتمادگرائی(reliablism) قرار میگیرد. فولی بر اساس این موضع معرفتشناختی، نظریهای بدیع در باب معقولیت ارائه میدهد که معرفتی(اپیستمیک) بودن و مهمتر از آن معطوف به هدف بودن(Goal oriented) از خصائص آنست.وی همچنین عقیده مقبول(Reasonable beliefe) را جایگزین عقیده معقول(Rational beliefe)در نظریه معقولیت میکند. نظریه معقولیت فولی, بدلیل احتواء بر مفاهیمی چون منظر(perspective) ، استدلال مناقشهناپذیر(Uncontraversial argument)، تامل عمیق(Deep reflection)، عمیقترین ملاکهای معرفتی(Deepest epistemic standards) و ... نوعی ذهنیگرائی و نسبیگرائی را متداعی میکند که البته از آن مبرّاست. در این مقاله تلاش می شود ضمن بررسی و بازسازی نظریه معقولیت فولی، معقولیت حاکم بر خود این نظریه نیز از طریق پیگیری استلزامات آن کشف گردد. این تلاش از طریق احاله هر یک از عناصر مقوم نظریه معقولیت فولی به بنیاد وجودی آن صورت می بندد. مدعای مقاله در خصوص معقولیت حاکم بر نظریه معقولیت فولی آن است که این معقولیت نه به اعتبار ملاک های منطقی بلکه مبتنی بر احوال و عناصر اگزیستانسیال آدمی است که تامین می گردد.