ناصر افضلی فر؛ علی حقی
چکیده
چکیدهمباهات جامعۀ علمی و پرسش از چیستی هدفِ علم از جمله مباحث قابل تامل در حوزۀ فلسفۀ علم بوده است. واتکینز که خلفِ کارل پوپر از طرفداران عقلانیت علمی است مدعی است که میتوان هدفِ بهینهای برای علم معرفی نمود که با دستهبندی شرطهای کفایت و مطالبات مرتبط با آن قطعیتِ علم را رها نمود در حالی که هنوز خواهان حقیقت تایید شده هستیم.در ...
بیشتر
چکیدهمباهات جامعۀ علمی و پرسش از چیستی هدفِ علم از جمله مباحث قابل تامل در حوزۀ فلسفۀ علم بوده است. واتکینز که خلفِ کارل پوپر از طرفداران عقلانیت علمی است مدعی است که میتوان هدفِ بهینهای برای علم معرفی نمود که با دستهبندی شرطهای کفایت و مطالبات مرتبط با آن قطعیتِ علم را رها نمود در حالی که هنوز خواهان حقیقت تایید شده هستیم.در این مقاله برآنیم تا ارتقای مطالبۀ (A) به (A*) وتلفیق (B1) و (B2) به (B1-2 ) وهمچنین (B3) و (B4) را به (B3-4)در مطالبات واتکینز برای هدفِ بهینۀ علم (B*) را گوشزد نموده وچالشهای مطرح شده برای هدفِ بهینۀ علم وپاسخِ واتکینز به آنها را یادآور شویم واصل عمل انگارانۀ استقرا در انتخاب نظریهها از بین نظریه-های رقیب را تبیین نماییم.واتکینز براین باور است که با پیگیری این هدفِ بهینه برای علم، دانشمندان این آزادی عمل را دارند که بر روی هر موضوع دلخواه کار کنند ولی این هدفِ علم آنها را از اتخاذ نظریههایی که تشخیص میدهند غلط هستند باز میدارد.
امیر حاجی زاده
چکیده
کایلی استنفورد چالش جدیدی پیش روی واقع گرایی علمی قرار داده است که به استقرایِ بدبینانة جدید شهرت یافته است. طبق استدلال وی، برای هر نظریه علمی، " نظریات بدیل نامتصوری" وجود دارند که از دامنه درک دانشمندان فراتر میروند؛ بنابراین هیچ گاه نمیتوان نسبت به هویاتِ مشاهده ناپذیرِ نظریات تلقی واقع گرایانه داشت. در این مقاله تلاش میشود ...
بیشتر
کایلی استنفورد چالش جدیدی پیش روی واقع گرایی علمی قرار داده است که به استقرایِ بدبینانة جدید شهرت یافته است. طبق استدلال وی، برای هر نظریه علمی، " نظریات بدیل نامتصوری" وجود دارند که از دامنه درک دانشمندان فراتر میروند؛ بنابراین هیچ گاه نمیتوان نسبت به هویاتِ مشاهده ناپذیرِ نظریات تلقی واقع گرایانه داشت. در این مقاله تلاش میشود با تاکید بر همگرایی نظریات موفق در تاریخ علم، از واقع گرایی علمی در مقابل استدلالِ استنفورد دفاع کنیم. این مقاله بر این نکته تاکید دارد که طبق استقرای بدبینانه جدید، با توجه به تعداد نامحدود نظریههای بدیلِ نامتصور در قبال هر نظریه موفقی، احتمالِ "تطابق" و "وحدت یافتنِ" نظریات مستقل بسیار بعید خواهد بود. در حالیکه در تاریخ علم، شاهد نمونههای مکرر در پیوند یافتنِ نظریات موفق هستیم. همچنین تلاش میکنیم از ایده همگرایی در برابر نقدهای مرسوم دفاع کنیم.
محسن خیاط کاشانی؛ میرسعید موسوی کریمی
چکیده
بنابر دیدگاه طبیعتگرایی روششناسانه، استفاده از روشها، قوانین و نیروهای طبیعی برای توضیح پدیدهها کافی است و عوامل ماورای طبیعت و الهی در این میان نقشی ندارند. طبیعتگرایی فلسفی نیز، دیدگاهی هستی-شناسانه است که بنابرآن، غیر از عوامل طبیعی و هویات فیزیکی، علت و هویت دیگری در عالم وجود ندارد. معمولاً طبیعتگرایان با تمسک به نظریهی ...
بیشتر
بنابر دیدگاه طبیعتگرایی روششناسانه، استفاده از روشها، قوانین و نیروهای طبیعی برای توضیح پدیدهها کافی است و عوامل ماورای طبیعت و الهی در این میان نقشی ندارند. طبیعتگرایی فلسفی نیز، دیدگاهی هستی-شناسانه است که بنابرآن، غیر از عوامل طبیعی و هویات فیزیکی، علت و هویت دیگری در عالم وجود ندارد. معمولاً طبیعتگرایان با تمسک به نظریهی فرگشت داروین در توضیح چگونگی پیدایش ارگانیسمهای پیچیده و تعمیم آن به کل موجودات و رخدادهای عالم، تلاش میکنند دیدگاه خود را توجیه کنند. در این مقاله، ضمن توضیح دیدگاه دنیل دنت بهعنوان نمایندهی شاخص دیدگاه طبیعتگرایی فلسفی، استدلالهای او جهت توجیه طبیعتگرایی فلسفی صورتبندی و نقد میشوند. سپس نقد آلوین پلانتینگا علیه باور به طبیعتگرایی و فرگشت توضیح، و نشان داده میشود این دو باور با یکدیگر ناسازگارند و جمع آن دو، خودشکن است. نتیجۀ مقاله نیز این است که طبیعتگرایی هستیشناسانه دیدگاهی درست و قابل اعتماد نیست.
احمد رحمانیان
چکیده
ایده تجسّد تکنولوژیکی اوّلین مساهمت فلسفه در تبیین تکنولوژی است. این مقاله به منظور روشن ساختن چگونگی تحوّل تاریخی این ایده، در وهله اول، چارچوبی نظری پیرامون دورهها، رویکردها و اجزاء این نظریه پیشنهاد میکند. در وهله بعد، بر پایه این چارچوب پیشنهادی، تقریرهای مختلف این ایده را در دوره معاصر بازسازی میکند. در آخر، از بررسی تطبیقی ...
بیشتر
ایده تجسّد تکنولوژیکی اوّلین مساهمت فلسفه در تبیین تکنولوژی است. این مقاله به منظور روشن ساختن چگونگی تحوّل تاریخی این ایده، در وهله اول، چارچوبی نظری پیرامون دورهها، رویکردها و اجزاء این نظریه پیشنهاد میکند. در وهله بعد، بر پایه این چارچوب پیشنهادی، تقریرهای مختلف این ایده را در دوره معاصر بازسازی میکند. در آخر، از بررسی تطبیقی تقریرهایی که بر پایه چارچوب پیشنهادی بازسازی شدند، نتایج تازهای در خصوص چگونگی تحوّل تاریخی این ایده اخذ میکند که حاکی از وجود واگراییای میان تقریرهای معاصر از نظر (1) اجزاء، (2) جهت، و (3) مبنا یا علّت رابطه انسان-مصنوع است، واگراییای که معلول تبیین متفاوتی است که پدیدارشناسی نسبت به فلسفههای پیشین از انسان، نه از تکنولوژی، ارائه میکند.
رحمان شریف زاده
چکیده
فناوری اطلاعات با تاروپود زندگی اجتماعی درآمیخته است. در این میان تعداد کردارهای دینیای که فناوری اطلاعات در آنها وساطت میکند رو به افزایش است. «ذکرگفتن» یکی از کردارهایی است که از طریق برنامههای تلفنهای هوشمند و تحتوب نیز ممکن شده است. با این حال وساطت فناوری اطلاعات در ذکرگفتن بدون تغییر جوانب تجربی-کرداری ذکرگفتن ...
بیشتر
فناوری اطلاعات با تاروپود زندگی اجتماعی درآمیخته است. در این میان تعداد کردارهای دینیای که فناوری اطلاعات در آنها وساطت میکند رو به افزایش است. «ذکرگفتن» یکی از کردارهایی است که از طریق برنامههای تلفنهای هوشمند و تحتوب نیز ممکن شده است. با این حال وساطت فناوری اطلاعات در ذکرگفتن بدون تغییر جوانب تجربی-کرداری ذکرگفتن ممکن نیست. صلواتشمارهای هوشمند در کاربر، کردار و تجربه دینی ذکر، و نیز نوع نگاه به «ذکر»، وساطت میکنند و آنها را تغییر میدهد. چگونه وساطت فناوری اطلاعات امر دینی، یعنی سویههای تجربی-کرداری کنشی چون ذکرگفتن، را تغییر میدهد؟ این مقاله میکوشد ازچشمانداز پساپدیدارشناسی و نظریه کنشگرشبکه، به این پرسش پاسخ دهد.
محمد مهدی صدرفراتی؛ امیرمحمد گمینی
چکیده
در این مقاله به دنبال بررسی سیر تحول مفهوم «فلک» و ارائه روایتی معقول از چرایی حذف آن در تاریخ نجوم هستیم. نشان خواهیم داد که مفهوم فلک در دوره یونان باستان از ابهامی مفهومی رنج می برد. این ابهام به طور ویژه در دو رویکرد هندسی و فیزیکی به این مفهوم بازتاب پیدا می کند. مفهوم «فلک» در آثار منجمان بزرگ یونانی همچون بطلمیوس در ...
بیشتر
در این مقاله به دنبال بررسی سیر تحول مفهوم «فلک» و ارائه روایتی معقول از چرایی حذف آن در تاریخ نجوم هستیم. نشان خواهیم داد که مفهوم فلک در دوره یونان باستان از ابهامی مفهومی رنج می برد. این ابهام به طور ویژه در دو رویکرد هندسی و فیزیکی به این مفهوم بازتاب پیدا می کند. مفهوم «فلک» در آثار منجمان بزرگ یونانی همچون بطلمیوس در برخی مواضع با رویکرد هندسی و در برخی دیگر با رویکرد فیزیکی استفاده شده است. این ابهام در علم تمدن اسلامی اندک اندک زایل شد. ما معتقدیم تدقیق مفهوم «فلک» حدودا از قرن پنجم هجری و با آثار ابن هیثم و ابوریحان بیرونی آغاز شد و در مکتب مراغه در قرن هشتم هجری به اوج بلوغ خود رسید. مفهوم بالغ شدۀ فلک، حول چند مولفه مفهومی اصلی مورد توافق دانشمندان بود و با دقت بالایی مورد استفاده قرار می گرفت. یکی از این مقومات مفهومی مورد توافق، صلب بودن افلاک است و دقیقا همین مولفه در تعارض با برخی از مشاهدات منجمان قرن شانزدهم اروپا قرار گرفت. در نهایت تیکو براهه و دیگر دانشمندان قرن شانزدهم به این نتیجه رسیدند که مفهوم «فلک» انعطاف لازم برای اصلاح و استفاده مجدد در نظریات جدید را ندارد و طرد آن نسبت به حفظ آن مقرون به صرفه تر است.
محمد صادق کاویانی؛ حمید پارسانیا؛ حبیب الله رزمی
چکیده
مباحث معاصر فلسفه زمان در تحلیل واقعیت حوادث آتی، شاهد رویارویی دو نگرش عمده است. این حوادث در دیدگاه پویانگرانه معدوم و در دیدگاه ایستانگرانه موجود تبیین می گردند؛ اما هریک با بخشی از یافته های فیزیک مدرن هم خوانی ندارند. نوشتار حاضر با هدف تبیین سازگاری شواهد مزبور با یک نگرش جامع فلسفی، به دیدگاه متفاوتی رسیده است؛ چراکه مطابق ...
بیشتر
مباحث معاصر فلسفه زمان در تحلیل واقعیت حوادث آتی، شاهد رویارویی دو نگرش عمده است. این حوادث در دیدگاه پویانگرانه معدوم و در دیدگاه ایستانگرانه موجود تبیین می گردند؛ اما هریک با بخشی از یافته های فیزیک مدرن هم خوانی ندارند. نوشتار حاضر با هدف تبیین سازگاری شواهد مزبور با یک نگرش جامع فلسفی، به دیدگاه متفاوتی رسیده است؛ چراکه مطابق حکمت صدرایی رویدادهای آینده به تشکیک موجودند؛ یعنی نه وجودی کاملا بالفعل و نه وجودی کاملا بالقوه؛ بلکه از فعلیتی ضعیف برخوردارند به طوری که آثار ضعیفی از آنها در زمان حاضر تحقق دارد. در فیزیک جدید شواهد جهتمندی زمان، ناسازگار با نگرش ایستانگرانه و شواهد غیرجایگزیدگی زمانی کوانتومی - همچون آزمایش انتخاب تأخیری – ناسازگار با نگرش پویانگرانه اند. ولی شواهد مزبور مطابق دیدگاه برگزیده با یکدیگر تنافی ندارند؛ زیرا در عین حقیقی بودن گذر زمان، فعلیت تشکیکی پدیده های آتی می توانند مؤثر بر روند کنونی پدیدههای کوانتومی باشند. این خوانش، تفسیری صحیح از ناموضعیت ذوات کوانتومی در زمان است.
رضا ماحوزی
چکیده
«طبیعت» در واپسین آثار کانت، یکی از مفاهیمی است که در مباحث مربوط به سیاست و حقوق و تعلیم و تربیت بسیار مورد استفاده قرار گرفته است. کانت این مفهوم را محور تحولات دانشهای حوزه عقل عملی و نظام دانش قرار داده است. بهعقیده وی، نظام دانشِ موجود در دانشگاهها، بهدلیل دوری از این مفهوم کلیدی نه تنها تا کنون ایده نظام کلی دانش را- ...
بیشتر
«طبیعت» در واپسین آثار کانت، یکی از مفاهیمی است که در مباحث مربوط به سیاست و حقوق و تعلیم و تربیت بسیار مورد استفاده قرار گرفته است. کانت این مفهوم را محور تحولات دانشهای حوزه عقل عملی و نظام دانش قرار داده است. بهعقیده وی، نظام دانشِ موجود در دانشگاهها، بهدلیل دوری از این مفهوم کلیدی نه تنها تا کنون ایده نظام کلی دانش را- که بنیاد فلسفی تمامی علوم است- مورد توجه قرار نداده بلکه همچون مانعی در راه تحقق آن عمل کرده است. لذا برای نیل به چنان مطلوبی، دانشگاه باید از اساس دگرگون شود و شکل و محتوای آن تغییر کند. در این طرح دیگرگون، دانشکدة فلسفه باید عملکرد دانشکدههای الهیات و حقوق و پزشکی را با خواست و طرح طبیعت که همانا تحقق نظام جمهوری در عرصه عینی و تحقق خیر اعلا و ملکوت غایات در عرصه ذهنی است، همراه سازد. برای تحقق این دو مطلوب، دانشگاه باید ایدة علم مطلق را تبیین و رهبری کند. بهعقیده کانت، از میان دانشکدههای برتر، دانشکده پزشکی نزدیکی بیشتری با دانشکده مادون فلسفه دارد و بهدلیل همین نزدیکی بیش از دیگر دانشکدهها میتواند دانشکده فلسفه را در تنظیم حرکت دانشگاه بر مدار طبیعت یاری کند. این نوشتار درصدد است علاوهبر تبیین فلسفی ایدة علم مطلق بهمثابه بنیاد تمامی علوم و یافتههای پژوهشی در اندیشه کانت، نشان دهد در رساله نزاع دانشکدهها به چه معنا دانش پزشکی نزدیکترین دانش موجود به فلسفه انتقادی است و چگونه این نزدیکی میتواند در خدمت ایدة علم مطلق و خواست طبیعت قرار گیرد.
محمد ابراهیم مقصودی
چکیده
تِلر استدلال کرده است که در جهان پیچیدۀ ما، به علت آنکه اشیاء واجد ویژگی هستند که من آن را «شبحگونگی» مینامم، بهکارگیری معناشناسی ارجاعی استاندارد تنها در شرایط ایدهآلسازیشده موفق خواهد بود، لذا واقعگرایی ارجاعی و نتیجتاً واقعگرایی علمیبا شکست مواجه میشوند. او نتیجه میگیرد که تنها و بهترین جایگزین ...
بیشتر
تِلر استدلال کرده است که در جهان پیچیدۀ ما، به علت آنکه اشیاء واجد ویژگی هستند که من آن را «شبحگونگی» مینامم، بهکارگیری معناشناسی ارجاعی استاندارد تنها در شرایط ایدهآلسازیشده موفق خواهد بود، لذا واقعگرایی ارجاعی و نتیجتاً واقعگرایی علمیبا شکست مواجه میشوند. او نتیجه میگیرد که تنها و بهترین جایگزین مناسبْ واقعگرایی چشماندازی است. من استدلال خواهم کرد که نه تنها معناشناسی استاندارد غیرموجهاتی، بلکه معناشناسی استاندارد موجهاتی کریپکی نیز دچار این معضل است؛ اما این به معنی آن نیست که شبحگونگی را نمیتوان یک ویژگی موجهاتی اشیاء تلقی کرد. استدلال خواهم کرد که نظریۀ همتا معناشناسی مناسبی برای پرداختن به شبحگونگی در اختیار ما قرار میدهد و بهخوبی روشن میسازد که چرا در اثر شبحگونگی ارجاع با شکست مواجه میشود. بدینترتیب استدلال خواهم کرد که شبحگونگی یک ویژگی موجهاتی اشیاء است، که بهترین تعبیر در اختیار ما از آن این است که آن را یک ویژگی ساختاری تلقی کنیم. من موضع چشماندازگرایانۀ تِلر را میپذیرم؛ اما استدلال خواهم کرد که واقعگرایی چشماندازی مورد نظر او نوعی از واقعگرایی ساختاری موجهاتی است، از نوعی که لیدیمن مد نظر دارد.
عباس مهدوی
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی استدلال موجهه فودور(1991) به نفع تفردگرایی و محتوای محدود است. استدلال موجهه میخواهد نشان دهد که من و همزادم واجد تفکرهای دارای نیروهای علّی یکسان هستیم. تفکرهای-آب و تفکرهای-XYZ با توجه به رفتارهای-آب و رفتارهای-XYZ، دارای نیروهای علّی متفاوت نیستند. اگر چنین است، من و همزادم، بهلحاظ روانشناختی اینهمان هستیم، ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، بررسی استدلال موجهه فودور(1991) به نفع تفردگرایی و محتوای محدود است. استدلال موجهه میخواهد نشان دهد که من و همزادم واجد تفکرهای دارای نیروهای علّی یکسان هستیم. تفکرهای-آب و تفکرهای-XYZ با توجه به رفتارهای-آب و رفتارهای-XYZ، دارای نیروهای علّی متفاوت نیستند. اگر چنین است، من و همزادم، بهلحاظ روانشناختی اینهمان هستیم، و تفردگرایی صادق است. فودور برای بررسی استدلال موجهه خودش، از «آزمون پیوند غیرمفهومی» یا «استدلال پیوندهای منطقی جدید» استفاده میکند. از اینرو، تنها در صورتی نیروهای علّی متفاوت هستند که، بین ویژگیهای علت و ویژگیهای معلول پیوندهای امکانی باشد. فودور میگوید که تفاوت بین این واقعیت که "تفکرهای-آب من علت رفتار التفاتی نوشیدن آب من هستند" و این واقعیت که "تفکرهای-XYZ همزاد من علت رفتار التفاتی نوشیدن XYZ همزاد من هستند"، تفاوت غیرامکانی است. از اینرو، تفکرهای-آب من و تفکرهای-XYZ همزاد من، دارای نیروهای علّی متفاوت نیستند. در نهایت، نشان میدهم که استدلال پیوند منطقی جدید یا آزمون پیوند غیرمفهومی فودور کار نمیکند. در نتیجه دفاع فودور از محتوای محدود و تفردگرایی موفق نیست.
سید سعید میراحمدی
چکیده
همان طور که مشهور است، نظریه نسبیت خاص بر دو اصلموضوع استوار است: (1) اصل «نسبیت»؛ (2) اصل «ثابت و یکسان بودن سرعت نور در همه دستگاههای لخت در خلأ». در این نظریه، اصل دوم، نه اصلی بدیهی است و نه نتیجة منطقیِ سایر اصولموضوعه است. بنابراین جهت ارزیابی اعتبار این اصل، آزمون تجربی آن ضروری خواهد بود. در این نوشتار، روشن میشود ...
بیشتر
همان طور که مشهور است، نظریه نسبیت خاص بر دو اصلموضوع استوار است: (1) اصل «نسبیت»؛ (2) اصل «ثابت و یکسان بودن سرعت نور در همه دستگاههای لخت در خلأ». در این نظریه، اصل دوم، نه اصلی بدیهی است و نه نتیجة منطقیِ سایر اصولموضوعه است. بنابراین جهت ارزیابی اعتبار این اصل، آزمون تجربی آن ضروری خواهد بود. در این نوشتار، روشن میشود که با فرض پذیرش نظر رایج مبنی بر قراردادی بودنِ روش همزمانسازی ساعتها، تأیید تجربیِ اصلموضوع دوم، ممکن نیست. با این وجود، نشان داده میشود که با تدارک آزمایشاتی جهت بررسیِ «استقلال سرعت نور از سرعت منبعش»، امکان نقض اصلموضوع دوم وجود دارد. شرایط قطعی بودن این آزمونها نیز بیان میشود.
احمدرضا همتی مقدم؛ شیما هادی نیا
چکیده
در فلسفه ذهن ویژگیهای پدیداری سابجکتیو از حالات ذهنی آگاهانه را کوالیا مینامند. بدین معنا که یک حالت ذهنی واجد کوالیا است اگر و تنها اگر چیزی وجود دارد که کیفیت بودنِ آن حالت ذهنی درآن فرد است. برخی استدلالاتی را طراحی کردهاند که ارزش معرفتی و تبیینی کوالیا را به چالش میکشد. هدف این نوع استدلالات این است نشان دهند که در یک نظریه ...
بیشتر
در فلسفه ذهن ویژگیهای پدیداری سابجکتیو از حالات ذهنی آگاهانه را کوالیا مینامند. بدین معنا که یک حالت ذهنی واجد کوالیا است اگر و تنها اگر چیزی وجود دارد که کیفیت بودنِ آن حالت ذهنی درآن فرد است. برخی استدلالاتی را طراحی کردهاند که ارزش معرفتی و تبیینی کوالیا را به چالش میکشد. هدف این نوع استدلالات این است نشان دهند که در یک نظریه روانشناسی علمی بالغ و بهخوبی سامانیافته جایگاهی برای مفهوم کوالیا وجود ندارد. وقتی جایگاهی برای مفهوم کوالیا وجود نداشته باشد، فرض وجود چنین مفهومی ارزش معرفتی نخواهد داشت. در این مقاله استدلالاتی که علیه ارزش معرفتی و تبیینی کوالیا هست نقد و بررسی میشود و نشان داده میشود که این استدلالات کارامدی لازم را ندارند و از این استدلالات نتیجه نمیشود که کوالیا جایگاهی در نظریههای علمی ندارد و در نهایت نشان داده میشود با تمایز میان سابجکتیویتی متافیزیکال و ابجکتیویتی معرفتشناسی، میتوان به نحو شایستهای جایگاه علمی کوالیا را بازسازی کرد.