عطا حشمتی؛ میثم سفید خوش
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1395، ، صفحه 37-59
چکیده
هیدگر پساز جنگ جهانی اول متوجه بحرانی در علم شد که آن را ناشی از غلبة رویکرد نظری برخاسته از علوم تجربی و تسرییافتن این رویکرد به سایر بخشهای علوم میدانست. چیستی این بحران و راه چیرگی بر آن پرسشی است که بهزعم این نوشته، یکی از دغدغههای اصلی هیدگر، پیش از تألیف هستی و زمان بوده است. پرسش اصلی ما در این مقاله شناسایی رویکرد ...
بیشتر
هیدگر پساز جنگ جهانی اول متوجه بحرانی در علم شد که آن را ناشی از غلبة رویکرد نظری برخاسته از علوم تجربی و تسرییافتن این رویکرد به سایر بخشهای علوم میدانست. چیستی این بحران و راه چیرگی بر آن پرسشی است که بهزعم این نوشته، یکی از دغدغههای اصلی هیدگر، پیش از تألیف هستی و زمان بوده است. پرسش اصلی ما در این مقاله شناسایی رویکرد هیدگر به این بحران در دورهای است که کمتر مورد توجه قرار میگیرد،یعنی هیدگر جوان پیش از تألیف کتاب هستیوزمان. در همین راستا بیان میشود که چگونه یک نظریه از طریق زندگیزدایی و صوریسازیِ موقعیتهای زنده حاصل میشود. این موضوع با تمرکز عمده بر درسگفتارهای سال 1919 فرایبورگ تحقیق شده است. در نگاه هیدگر جوان علم، کنشی زنده،و مواجههای اگزیستانسیال با جهان است. مادرآغازههای پژوهشهای علمیمان پدیدهها را در زیستـ بافتِ روزمره مان معنادارمیکنیم؛اما به تدریج با محوِ این موقعیتهای تاریخی و زیستی پدیدهها را به شکلی منتزع از بافتِ معنا بخششان درمیآوریم و آنها را به مثابة چیزهایی نظری درنظرمیگیریم. به نظر هیدگر رویکرد نظری،که غالبترین رویکرد در علم جدید است، از مواجههای پیشاـ نظری و اصیل نشئت گرفته است. در پایان با ارائة تفسیری شماتیک نشان میدهیم مراحل تبدیلشدن امر موقعیتمند به ابژة نظری چه مراحلی است.
دوره 5، شماره 10 ، مهر 1394، ، صفحه 39-63
چکیده
بهنظر میرسد پیدایش نظریة بازیهای تکاملی و گسترش بهرهگیری از آن بیانکنندة گونهای تغییر در ابزارهای مورد استفادة متخصصان نظریة بازیها و اقتصاددانان باشد؛ چه آنکه برخی به این نظریه در برابر نظریة بازیهای کلاسیک بهعنوان نوعی پیشرفت مینگرند. این مقاله در پی آن است که نخست تفاوتهای مبنایی مطرح میان نظریة بازیهای ...
بیشتر
بهنظر میرسد پیدایش نظریة بازیهای تکاملی و گسترش بهرهگیری از آن بیانکنندة گونهای تغییر در ابزارهای مورد استفادة متخصصان نظریة بازیها و اقتصاددانان باشد؛ چه آنکه برخی به این نظریه در برابر نظریة بازیهای کلاسیک بهعنوان نوعی پیشرفت مینگرند. این مقاله در پی آن است که نخست تفاوتهای مبنایی مطرح میان نظریة بازیهای کلاسیک و نظریة بازیهای تکاملی را به تصویر بکشاند و دوم اینکه به این پرسش پاسخ دهد که «آیا نظریة بازیهای تکاملی را میتوان نوعی پیشرفت در برابر با نظریة بازیهای کلاسیک تلقی کرد؟» این پژوهش بر پایة رویکرد نظری و با تمرکز بر برخی آثار موجود در حوزة فلسفة علم اقتصاد، روششناسیِ علمِ اقتصاد، تاریخ نظریة بازیها و فلسفة علم صورت گرفته است. نتیجة مقاله قابل تفکیک به دو ایدة به هم مرتبط است؛ نخست آنکه پیدایش نظریة بازیهای تکاملی و تداوم بهرهگیری از آن در پژوهشهای اقتصادی، در چهارچوب رویکردهای خوشتعریف فلسفة علم قابل تحلیل نیست؛ ثانیاً، بهنظر میآید تبیینهای فایرابند و مکلاسکی در این موضوع از «روایی» بهتری برخوردار باشد.
محسن عباس زاده مرزبالی
دوره 8، شماره 16 ، اسفند 1397، ، صفحه 43-63
چکیده
یکی از عمدهترین پیامدهای چالش پسااثباتگرایی در معرفتشناسی، حاکمشدنِ دوگانههای تقلیلگرایانه حول تقابلهای مفهومیای چون واقعگرایی و سازهانگاری یا عقلگرایی و نسبیگرایی بوده است. پرسش اصلی شکلدهنده به مقاله حاضر این بوده است که در مواجهه با چالشِ ضدمبناگرایی، چگونه میتوان همچنان تبیینی از «عقلانیت» ...
بیشتر
یکی از عمدهترین پیامدهای چالش پسااثباتگرایی در معرفتشناسی، حاکمشدنِ دوگانههای تقلیلگرایانه حول تقابلهای مفهومیای چون واقعگرایی و سازهانگاری یا عقلگرایی و نسبیگرایی بوده است. پرسش اصلی شکلدهنده به مقاله حاضر این بوده است که در مواجهه با چالشِ ضدمبناگرایی، چگونه میتوان همچنان تبیینی از «عقلانیت» بهمثابه «امکان ارزشیابیِ عینیِ معقولیتِ یک گزاره یا موضع» ارائه داد؟ در پاسخ، فرضیهی این مقاله بر این است که این تبیین را میتوان برمبنای روایت خاصی از پراگماتیسم ارائه کرد که بر دریافتی عرفی (عقلسلیمی) از واقعیت و درکی عملی از امر معقول پایهریزی میشود. محور این تبیین، تاکید بر «کیفیتی» در «فرایند عقلانیِ ارزیابیِ گزارههای علمی یا مواضع هنجاری» است که اصل صدق/ اعتبار را میتوان بر آن استوار کرد: «رایزنانه بودن» یا گشودگی به روی سنجش؛ در این راستا، مقالهی پیشِرو به برجسته ساختنِ این مشخصهی مشترک در میان طیفی از نظریهپردازانِ فلسفهی علم و معرفتشناسیِ علوم اجتماعی میپردازد. از آنجا که روایت مورد نظر حول مباحثی چون ماهیت واقعیت و شرایط شناختِ امر معقول سامان مییابد، این مقاله بر چارچوبی فرا-نظریهای بنا میشود، چارچوبی که مفهوم «فرونسیس» ارسطو انسجامبخش آن است.
مریم شفیعی؛ هادی صمدی
چکیده
جان دیویی در کتاب هنر بهمنزلهی تجربه نظریهای بدیع دربارهی زیبایی و هنر ارائه میدهد که ریشههای آن را میتوان در نگاه تکاملی و هگلی وی جست. کتاب ضمن معرفی نگاهی نو به هنر، به نحوی حاشیهای به مقایسهی علم و هنر میپردازد تا خواننده را در رسیدن به آراء نویسنده در فلسفهی هنر راهنمایی کند. مقالهی حاضر به بازنویسی دیدگاهدیویی ...
بیشتر
جان دیویی در کتاب هنر بهمنزلهی تجربه نظریهای بدیع دربارهی زیبایی و هنر ارائه میدهد که ریشههای آن را میتوان در نگاه تکاملی و هگلی وی جست. کتاب ضمن معرفی نگاهی نو به هنر، به نحوی حاشیهای به مقایسهی علم و هنر میپردازد تا خواننده را در رسیدن به آراء نویسنده در فلسفهی هنر راهنمایی کند. مقالهی حاضر به بازنویسی دیدگاهدیویی دربارهی واقعگرایی علمیمیپردازد.در این بازنویسی دعوی بر آن است که میتوان با مقایسههایی که دیویی میان هنر و علم در هنگام نگارش کتابهنر بهمنزلهی تجربه انجام داده است، به درک بهتری از دعوای کنونی فلسفه علم میان واقعگرایان علمی و ساختگرایان اجتماعی رسیددرواقعدیویی تصویری از اندرکنش مداوم انسان و جهان پیرامون ارائه میدهد که نه با خوانشهای متعارف واقعگرایی در فلسفهی علم سازگار است و نه با برداشتهای رایج ساختگرایی اجتماعی میخواند.
سیدحمیدرضا حسنی؛ عسگر دیرباز؛ هادی موسوی؛ مالک شجاعی جشوقانی
چکیده
مبانی روششناختی پارادایمهای عمده علوم انسانی و قضاوت در مورد اعتبار یا عدم اعتبار آنها متکی بر مبانی معرفتشناختی، وجودشناختی و انسانشناختی آن پارادایم است. آشنایی با مباحث انسانشناختی از دیدگاه دیلتای هم برای آشنایی با پارادایم تفسیرگرایی و هم برای شناخت پارادایم هرمنوتیکی مهم است. شناخت هویت دوگانه انسان یکی از اساسیترین ...
بیشتر
مبانی روششناختی پارادایمهای عمده علوم انسانی و قضاوت در مورد اعتبار یا عدم اعتبار آنها متکی بر مبانی معرفتشناختی، وجودشناختی و انسانشناختی آن پارادایم است. آشنایی با مباحث انسانشناختی از دیدگاه دیلتای هم برای آشنایی با پارادایم تفسیرگرایی و هم برای شناخت پارادایم هرمنوتیکی مهم است. شناخت هویت دوگانه انسان یکی از اساسیترین عناصر این پارادایم را پیش روی ما قرار میدهد. ارائه تصویر درستی از طبیعت انسانی و چگونگی توسعه بخشیدن به دقت ابزار عملی جریانات علمی یکی از دغدغههای اصلی دیلتای بود. از جمله کارهای بدیع او برقراری تعامل میان دو عنصر «طبیعت انسانی» و «تاریخی بودن» بود که تا زمان او گمان بر تعارض میان آنها میرفت و دیلتای آنها را در خدمت روششناسی علوم انسانی درآورد. او با تبیین مبانی انسانشناختی، معارف به دست آمده از علوم انسانی را معتبرتر از یافتههای علوم طبیعی میدانست و تلاش کرد بواسطه ثبات هویت انسانی در عین تاریخی بودن آن، اعتبار علوم انسانی را نشان دهد. این مقاله بر آن است تا به روشی تحلیلی عناصر اصلی اندیشه دیلتای به دست آید و سپس بر اساس ترکیب این عناصر نشان داده شود که چگونه عینیت علوم انسانی بر این مبنا تأمین میشود.
هاله عسگری نیا؛ سعیده بابایی؛ مسلم صلحی راد؛ محمد نمازی؛ سیدحسن حسینی
دوره 7، شماره 13 ، مرداد 1396، ، صفحه 45-71
چکیده
آیا می توان تمایزی میان امور طبیعی و مصنوعات قائل شد؟ و یا فارغ از دوگانة مصنوع طبیعی باید به جهان هستی نگریست؟ پاسخ به این سؤالات، جایگاه فلیسوف تکنولوژی رادر مواجهه با مصنوع تکنیکی مشخص می کند و مسائل چال شبرانگیزی را با خود به همراهمی آورد. در این مقاله تلاش م یشود تا به این سؤال ها از منظرهای مختلف پاسخ دادهشود.ابتدا، دیدگاه فلاسفة ...
بیشتر
آیا می توان تمایزی میان امور طبیعی و مصنوعات قائل شد؟ و یا فارغ از دوگانة مصنوع طبیعی باید به جهان هستی نگریست؟ پاسخ به این سؤالات، جایگاه فلیسوف تکنولوژی رادر مواجهه با مصنوع تکنیکی مشخص می کند و مسائل چال شبرانگیزی را با خود به همراهمی آورد. در این مقاله تلاش م یشود تا به این سؤال ها از منظرهای مختلف پاسخ دادهشود.ابتدا، دیدگاه فلاسفة معاصر در رابطه با تمایز میان امر مصنوع و طبیعی ارائهمی شودکه تا حدی به نظر می آید مرز میان این دوجهان از نظر این فلاسفه لغزان است واین » نمی توان با قطعیت امور را در ذیل این دو دسته قرار داد؛ اکثر این فلاسفه در ذیلقرار م یگیرند. در بخش دوم این مقاله، با بررسی امر طبیعی و مصنوع در سنت « همانیحکمت اسلامی تا حدی سعی در ترسیم مرزی قطعی میان این دو جهان داریم. در اینجهت تمایز میان امور طبیعی و مصنوعات استفاده م یشود « صورت نوعیه » سنت از مفهومهستند. در پایان نیز به نقد « دوگانه انگاری » و م یتوان گفت فلاسفة اسلامی قائل به تمایز وبرخی دیدگاه های مذکور خواهیم پرداخت
سیدهدایت سجادی؛ مهدی گلشنی؛ امیراحسان کرباسیزاده
دوره 2، شماره 3 ، فروردین 1391، ، صفحه 47-68
چکیده
هدف از این پژوهش صورتبندی رهیافت وحدتگرایانه در سیر تحول مکانیک کوانتوم استاندارد در خلال سالهای 1913 - 1927، با تمرکز بر دو فیزیکدان بنیانگذار این نظریه، بور و هایزنبرگ، است. به این منظور پس از ارائة تقریری از رهیافت وحدتگرایانه و برشمردن انواع آن، به صورتبندی این رهیافت در سیر تحول مکانیک کوانتوم استاندارد ...
بیشتر
هدف از این پژوهش صورتبندی رهیافت وحدتگرایانه در سیر تحول مکانیک کوانتوم استاندارد در خلال سالهای 1913 - 1927، با تمرکز بر دو فیزیکدان بنیانگذار این نظریه، بور و هایزنبرگ، است. به این منظور پس از ارائة تقریری از رهیافت وحدتگرایانه و برشمردن انواع آن، به صورتبندی این رهیافت در سیر تحول مکانیک کوانتوم استاندارد که مشتمل بر ریشهها، روشها، و محتوای فیزیکی و پیامدهای آن در این دوره است میپردازیم.
آزاده دوست الهی؛ مصطفی تقوی؛ سیدعلی صمدی
دوره 11، شماره 21 ، خرداد 1400، ، صفحه 47-62
چکیده
چکیدهدر این مقاله با استفاده از نظریهی درخت تغییر مفهومی تاگارد در پیِ تبیین افزایش تعداد افرادِ دارای «اختلالات طیف اُتیسم» هستیم. در نگاه اول تبیین افزایش تعداد موردهای این اختلال میتواند ناشی از زیاد شدن واقعی تعداد افراد، بنا به دلایلی که هنوز مشحص نشدهاند، باشد،ِ یا اینکه متخصصان علوم پزشکی به ابزارهای دقیقتری ...
بیشتر
چکیدهدر این مقاله با استفاده از نظریهی درخت تغییر مفهومی تاگارد در پیِ تبیین افزایش تعداد افرادِ دارای «اختلالات طیف اُتیسم» هستیم. در نگاه اول تبیین افزایش تعداد موردهای این اختلال میتواند ناشی از زیاد شدن واقعی تعداد افراد، بنا به دلایلی که هنوز مشحص نشدهاند، باشد،ِ یا اینکه متخصصان علوم پزشکی به ابزارهای دقیقتری برای شناسایی و غربالگری دست پیدا کردهاند. اما این تبیین اولیهی افزایشِ تعدادِ افراد میتواند تبیینهای مکمل هم داشته باشد مانند طبیسازی و تغییر مفهومی. در این مقاله به تبیین تغییر مفهومی میپردازیم؛ به این صورت که افزایش تعداد موارد در اثر تغییرات در مفهوم این اختلال باشد که نتیجه آن شمول افراد جدیدی است که سابقاً در این طیف قرار نمیگرفتند. همچنین به نظریهی درخت تغییر مفهومی پاول تاگارد که وی در آن بر روی تغییر مفهومیِ سلسلهمراتبیِ بیماری سل تحقیق کرده است به عنوان تبیین جایگزین ارجاع داده شده است و با کاربست نظریهی او نشان میدهیم که افزایش تعدادِ مواردِ اختلالات طیف اُتیسم میتواند علاوه بر محتمل بودن افزایش تعداد افراد و دقیقتر شدن ابزارهای پزشکی، ناشی از تغییر مفهومی اُتیسم باشد.
سعید انواری
چکیده
در طب و طبیعیات قدیم این دیدگاه پذیرفته شده بود که موجودات زنده میتوانند بدون زاد و ولد، مستقیما از طریق امتزاج عناصر چهارگانه و دریافت صورت از مبادی خود پدید بیایند. بر این اساس معتقد بودند که برخی از حیوانات میتوانند از جمادات و یا از بدن انواع دیگری از موجودات زنده پدید بیایند که از نظر نوع با آنها متفاوت هستند. به عنوان مثال از ...
بیشتر
در طب و طبیعیات قدیم این دیدگاه پذیرفته شده بود که موجودات زنده میتوانند بدون زاد و ولد، مستقیما از طریق امتزاج عناصر چهارگانه و دریافت صورت از مبادی خود پدید بیایند. بر این اساس معتقد بودند که برخی از حیوانات میتوانند از جمادات و یا از بدن انواع دیگری از موجودات زنده پدید بیایند که از نظر نوع با آنها متفاوت هستند. به عنوان مثال از گِل و لای، موش و از یونجه، عقرب و از گوشت فاسد شده، مگس پدید میآید. این نوع پدید آمدن جانداران را «تولد» نامیدهاند که در مقابل «توالد» قرار دارد که ناشی از فعالیت قوة مولدة موجودات زنده است. این دیدگاه که در آثار ارسطو نیز مطرح شده است، مورد پذیرش ابنسینا بوده و پس از وی نیز در میان فلاسفة اسلامی رواج داشته است. این دیدگاه کاربردهای مختلفی در فلسفة اسلامی داشته است که عبارتند از: 1. تخیلی نبودن داستانهای سلامان و ابسال و حی بن یقظان؛ 2. تبیین نحوة پدید آمدن موالید ثلاث (جماد، نبات و حیوان) بر روی کرة زمین؛ 3. دیدگاه مکمل بر نظریة دور و کور؛ 4. تبیین نحوة حفظ انواع؛ 5. مثالی از امور اتفاقی؛ 6. دلیلی بر وجود عقل مفارق؛ 7. شاهدی بر قابل تحقق بودن برخی از وقایع نادر دینی؛ 8. شاهدی بر امکان معاد. دیدگاه تولد خود به خودی موجودات نهایتا در زیستشناسی جدید در قرن نوزدهم توسط آزمایشهای لویی پاستور ابطال گردید. در این مقاله با تجزیه و تحلیل مبانی و دلایل پذیرش این نظریه، کاربردهای آن در فلسفة اسلامی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
محسن دنیوی
دوره 8، شماره 15 ، شهریور 1397، ، صفحه 49-63
چکیده
آنچه همیشه درباره پوزیتیویستهای منطقی مورد توجه بوده است، وجوه معرفتشناختی و روششناختی آنها بوده است. حال قصد داریم با توجه به چالش موریس شلیک و حلقه وین با متافیزیک، وجه هستیشناختی اندیشه او را بازسازی کنیم.شلیک شناخت ما از «واقعیت»، و همچنین «جهان خارج مستقل از ما» را به دو قلمرو شناخت عرفی یا شناخت مورد نیاز ...
بیشتر
آنچه همیشه درباره پوزیتیویستهای منطقی مورد توجه بوده است، وجوه معرفتشناختی و روششناختی آنها بوده است. حال قصد داریم با توجه به چالش موریس شلیک و حلقه وین با متافیزیک، وجه هستیشناختی اندیشه او را بازسازی کنیم.شلیک شناخت ما از «واقعیت»، و همچنین «جهان خارج مستقل از ما» را به دو قلمرو شناخت عرفی یا شناخت مورد نیاز در زندگی روزمره و شناخت علمی تفکیک میکند. او با تکیه بر این تفکیک نشان میدهد که چگونه مکتب پوزیتیویسم منطقی در هیچیک از این دو قلمروی شناختی، نیازمند مواجهه متافیزیکی با واقعیت و جهان خارج نیست. در این مقاله اولا به این مساله خواهیم پرداخت که تصور او از واقعیت و جهان مستقل از ما به عنوان مقولاتی هستیشناختی چه بوده است؟ ثانیا، این تلقی از واقعیت بر روششناسی و معرفتشناسی پوزیتیویسممنطقی چه تاثیری داشته است؟
یاسر دلفانی؛ احمدرضا همتی مقدم
چکیده
فیزیکالیزم دیدگاهی است که معتقد است هر چیزی فیزیکی است لذا آگاهی پدیداری را یک پدیده فیزیکی می داند. استدلال تصورپذیری زامبی که توسط دیوید چالمرز مطرح شده است نشان می دهد که آگاهی پدیداری نمی تواند فیزیکی باشد لذا مدعای فیزیکالیزم کاذب است. یکی از مؤلفه های سازنده این استدلالْ معناشناختی دو بعدی است. این مؤلفه در ساخت مقدمه اول و دوم ...
بیشتر
فیزیکالیزم دیدگاهی است که معتقد است هر چیزی فیزیکی است لذا آگاهی پدیداری را یک پدیده فیزیکی می داند. استدلال تصورپذیری زامبی که توسط دیوید چالمرز مطرح شده است نشان می دهد که آگاهی پدیداری نمی تواند فیزیکی باشد لذا مدعای فیزیکالیزم کاذب است. یکی از مؤلفه های سازنده این استدلالْ معناشناختی دو بعدی است. این مؤلفه در ساخت مقدمه اول و دوم این استدلال نقش بسیار مهمی را ایفاء می کند به طوری که بدون آنْ استدلال مذکور شکل نخواهد گرفت. آن در مقدمه اولْ تصورپذیری اولیه را تأسیس می کند و در مقدمه دوم با تأسیس امکان پذیری اولیه و ثانویه، استنتاج امکان پذیری ثانویه را فراهم می کند. هدف ما در این مقاله این است که معناشناختی دو بعدی را توضیح داده و نقش آن را در این استدلال تبیین نمائیم.
مجید توسلی رکنآبادی؛ محمد شاد
دوره 4، شماره 7 ، فروردین 1393، ، صفحه 53-85
چکیده
انگارة پلورالیسم، در فرایند تحول پارادایمی معرفت مدرن، نضج و گسترش یافته است. تغییر در عناصر پارادایمی، موجب جابهجاییهای پارادایمی شده است و در رهگذر این جابهجاییها، از پارادایمهای عینیگرا به پارادایمهای نسبیگرا، انتقادی و ترکیبی، انگارة پلورالیسم تکوین یافته و در خوانشهای متفاوت هر یک از مقولة کثرت، ...
بیشتر
انگارة پلورالیسم، در فرایند تحول پارادایمی معرفت مدرن، نضج و گسترش یافته است. تغییر در عناصر پارادایمی، موجب جابهجاییهای پارادایمی شده است و در رهگذر این جابهجاییها، از پارادایمهای عینیگرا به پارادایمهای نسبیگرا، انتقادی و ترکیبی، انگارة پلورالیسم تکوین یافته و در خوانشهای متفاوت هر یک از مقولة کثرت، صورتبندی مختص به خود را پیدا کرده است. در دورة اثباتگرایی، مقدمات رویش پلورالیسم به نحو سلبی فراهم آمده است، در دورة پسااثباتگرایی نهال آن در بستر مدرنیته نهاده شده، در دورة خردگرایی انتقادی رشد و نمو یافته و در دورة تسلط پارادایمهای نسبیگرا به درختی تنومند تبدیل میشود. با بررسی سیر تاریخ تحول پارادایمی معرفت در پهنة مغرب زمین، میتوان به این نتیجه رسید که به هر میزان، گرایش به هستیشناسی رئالیستی، معرفتشناسی عینی یا مطلقگرا و روششناسی کمیتباور شدت میگیرد، عباراتی نظیر «مرکزیتباوری»، «کلیتنگری»، «بنیادگرایی»، «وحدتباوری»، «اصولگرایی»، «قطعیتگرایی» و «جزمیت معرفتی» نیز غلظت یافته و میزان انقیاد به انگارة پلورالیسم مدرن کاهش مییابد؛ و متقابلاً به هر میزان، تمایلات به هستیشناسی ایدئالیستی، معرفتشناسی ذهنی یا نسبیگرا و روششناسی کیفی ـ ترکیبی، شدت مییابد؛ عبارتهایی نظیر «مرکزیتگریزی»، «جزئینگری»، «ساختارزدایی»، «کثرتباوری»، «تصلبگریزی»، «نسبیتگرایی» و «شکاکیت معرفتی» نیز پررنگتر شده و میزان تقید به انگارة پلورالیسم مدرن افزایش مییابد.
رضا صادقی
دوره 5، شماره 9 ، فروردین 1394، ، صفحه 53-77
چکیده
فلسفة علم کوهن را آغاز دورة پساپوزیتیویستی دانستهاند. در این نوشتار با مرور نقدهای کوهن بر تجربهگرایی خواهیم دید او در این نقدها با تضعیف نقش معرفتی و توجیهی تجربه باعث تقویت نسبیگرایی و بسط آن به حوزة علوم طبیعی میشود. با اینکه کوهن نقدهایی جدی بر حلقة وین دارد، اما همزمان برخی از اصول پوزیتیویستی آنها را حفظ میکند؛ ...
بیشتر
فلسفة علم کوهن را آغاز دورة پساپوزیتیویستی دانستهاند. در این نوشتار با مرور نقدهای کوهن بر تجربهگرایی خواهیم دید او در این نقدها با تضعیف نقش معرفتی و توجیهی تجربه باعث تقویت نسبیگرایی و بسط آن به حوزة علوم طبیعی میشود. با اینکه کوهن نقدهایی جدی بر حلقة وین دارد، اما همزمان برخی از اصول پوزیتیویستی آنها را حفظ میکند؛ لذا برخی از مفسران کوهن نسبیگرایی را نتیجة منطقی اصول پوزیتیویستی میدانند و بر این اساس دیدگاه کوهن را تداوم پوزیتیویسم معرفی میکنند. از نظر آنها کوهن با مبانی اندیشة حلقة وین موافق است و صرفاً برای حل پارهای از ناسازگاریها آن را بازسازی میکند. شواهد این ادعا را در پایان این نوشتار بررسی خواهیم کرد.
روحالله کریمی
دوره 6، شماره 11 ، فروردین 1395، ، صفحه 53-79
چکیده
زمانی که سوت قطارها، زنگ تلفنها و روشنایی لامپها مجالی برای مردم قرن نوزدهم برای شک دربارۀ علم جدید و فواید فناورانه آن باقی نگذاشته بود، نیچه آن را به چالش کشید. او با نقد این تصور که جهان طبیعت بهگونهای تنظیم شده است که با «قواعد» یا «قوانین» علمی ما مطابقت داشته باشد، اصلیترین بنیان علم جدید را زیر سؤال برد. ...
بیشتر
زمانی که سوت قطارها، زنگ تلفنها و روشنایی لامپها مجالی برای مردم قرن نوزدهم برای شک دربارۀ علم جدید و فواید فناورانه آن باقی نگذاشته بود، نیچه آن را به چالش کشید. او با نقد این تصور که جهان طبیعت بهگونهای تنظیم شده است که با «قواعد» یا «قوانین» علمی ما مطابقت داشته باشد، اصلیترین بنیان علم جدید را زیر سؤال برد. او همچنین با نقد اصل علیّت که برای فهم علمی جهان بسیار ضروری است، نقد خود را عمق بخشید. البته تفاوتهای مهم و ظریفی میان نقد وی از مفاهیم «قانون» و «علیت» در آثار دورۀ اولیه و میانی نیچه و آثار دورۀ نهاییاش وجود دارد. نیچه در لایههای ژرفتری از نقد خود تلاش میکند با کشف پیوندی عمیق میان علم و مابعدالطبیعه، افسانه از کار درآمدنِ «جهان حقیقی» را بیبنیان شدن کل بنای علم جدید جلوه دهد. از این رو، نیچه علم را نیهلیستی میداند و با مقایسۀ علم و الهیات، علم را والاترین صورتِ آرمان زهد و بهترین همدست آن معرفی میکند. البته باید توجه داشت که هدف نیچه نهایتاً نه کنارگذاشتنِ علم و خواستِ حقیقت بهعنوان رانۀ اصلی آن، بلکه تجدید بنای آن بر ستونِ ارزشهای نویی است که به زندگی آری گویند.
مسلم پیمانی
چکیده
در این مقاله، طرحی کلی از فلسفه مالی جستجو شده و به عنوان یکی از موضوعات قابل بحث در فلسفه علم مطرح و اهمیت آن تحلیل شد. در این راستا، برخی از مسائل قابل طرح در مالی از سه جنبه هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی بررسی شد که بر اساس آن، اولاً هم مالی و هم مقولات مطرح در آن، علیرغم ادعای واقعگرایی، با دو مسئله عینیت و تعمیم مواجه ...
بیشتر
در این مقاله، طرحی کلی از فلسفه مالی جستجو شده و به عنوان یکی از موضوعات قابل بحث در فلسفه علم مطرح و اهمیت آن تحلیل شد. در این راستا، برخی از مسائل قابل طرح در مالی از سه جنبه هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی بررسی شد که بر اساس آن، اولاً هم مالی و هم مقولات مطرح در آن، علیرغم ادعای واقعگرایی، با دو مسئله عینیت و تعمیم مواجه بوده و ثانیاً نظریات مالی رویکرد عمدتاً اثباتگرایانه و دارای روششناسی عموماً کارکردگرا هستند که این دو، محدودیتهای شناختی برای این شاخه علمی به همراه داشته است. همچنین اگرچه با ظهور مالی رفتاری، شواهدی از تغییر پارادایم و یک انقلاب علمی کوهنی در مالی دیده میشود ولی به دلیل عمر کوتاه آن، شاید تایید چنین امری کمی عجولانه باشد ولی روند توسعه نظریات مالی با دیدگاه برنامههای پژوهشی لاکاتوش همخوانی دارد. در نهایت به نقش اخلاق در مالی پرداخته شد که بر اساس آن توجه بیشتر به غایات در مالی ضروری است.
مسعود ضیاء علی نسب پور
دوره 7، شماره 14 ، اسفند 1396، ، صفحه 59-83
چکیده
در این مقاله مدل پیشنهادی ایچیکاوا و جارویس (2011) برای تبیین کسب معرفت وجهی (یا امکان کسب چنین معرفتی) با استفاده از تصور را بررسی کردهام. ایچیکاوا و جارویس پس از تعریفِ مفهوم «تصور منسجم» ادعا میکنند که با تصور منسجم، گرچه به امکان متافیزیکی نمیرسیم اما به نوع دیگری از امکان، یعنی امکان مفهومی دست مییابیم. ایشان در توضیح ...
بیشتر
در این مقاله مدل پیشنهادی ایچیکاوا و جارویس (2011) برای تبیین کسب معرفت وجهی (یا امکان کسب چنین معرفتی) با استفاده از تصور را بررسی کردهام. ایچیکاوا و جارویس پس از تعریفِ مفهوم «تصور منسجم» ادعا میکنند که با تصور منسجم، گرچه به امکان متافیزیکی نمیرسیم اما به نوع دیگری از امکان، یعنی امکان مفهومی دست مییابیم. ایشان در توضیح اینکه چه گزارهای ممکن مفهومی است از انگاره «استلزام مفهومی» استفاده میکنند: گزارهای ممکن مفهومی است که به لحاظِ مفهومی مستلزم یک گزاره نامعقول نباشد. نویسندگان نشان میدهند که امکان مفهومی با تصور منسجم هممصداق است -و بنابراین هرگاه بتوانیم تصور منسجم از گزارهای داشته باشیم، آن گزاره از نظر مفهومی ممکن است. ایچیکاوا و جارویس در مرحله بعد مدلی برای رابطه امور وجهی مفهومی و متافیزیکی پیشنهاد میکنند: اگر گزارة P به لحاظ مفهومی مستلزم صدق گزارهای در جهان واقع باشد که در واقع برقرار نیست، آنگاه گزارة P غیرممکن متافیزیکی است. در این مقاله پس از گزارش مدل پیشنهادی ایچیکاوا و جارویس نشان دادهام که مدلی که ایشان برای رابطة تصورپذیری و معرفت وجهی ارائه میکنند، در تبیین کسب معرفت وجهی (یا امکان کسب چنین معرفتی) با استفاده از تصور ناتوان است.
محمود مختاری
دوره 1، شماره 1 ، فروردین 1390، ، صفحه 61-74
چکیده
در خصوص مفهوم میدان در نظریة الکترومغناطیس ـ همچون دیگر مفاهیم فیزیک ـ رویکردهای مختلفی وجود دارد که عملیاتگرایی و واقعگرایی از مطرحترین آنها هستند. در این مقاله ابتدا دیدگاههای تجربهگرایانة کارنپ و بریجمن مطرح میشود و سپس نگاه واقعگرایانة مارک لنگ براساس کتاب مقدمهای بر فلسفة فیزیک (Lange, 2002) وی مورد بررسی قرار میگیرد. ...
بیشتر
در خصوص مفهوم میدان در نظریة الکترومغناطیس ـ همچون دیگر مفاهیم فیزیک ـ رویکردهای مختلفی وجود دارد که عملیاتگرایی و واقعگرایی از مطرحترین آنها هستند. در این مقاله ابتدا دیدگاههای تجربهگرایانة کارنپ و بریجمن مطرح میشود و سپس نگاه واقعگرایانة مارک لنگ براساس کتاب مقدمهای بر فلسفة فیزیک (Lange, 2002) وی مورد بررسی قرار میگیرد. مارک لنگ در این کتاب به دو مسئلة اساسی میپردازد: «چرا کنش از راه دور یک مسئله است» و «چه دلایلی برای واقعی دانستن میدانها داریم؟» استدلال اصلی لنگ برای هردو مسئله، مبتنی بر فرض شهود موضعیت و ارضای این شهود است. وی فیزیک کلاسیک را در حل مسائل مربوط به وضعیت هستیشناختی انرژی، واقعیت میدان و موضعیت فضا ـ زمانی ناتوان میداند و معتقد است که همانا نظریة نسبیت اینشتین است که از عهدة این مسائل برمیآید. در این مقاله از این ادعا دفاع میشود که مفهوم واقعیت میدان در حوزة کلاسیکی صرفاً مبتنی بر یک پسزمینه و باور متافیزیکی و هستیشناسانه است، بنابراین با دیدگاه عملیاتگرایی تعدیلشده در خصوص شناخت میدان قابل جمع است.
سیدمحمدرضا امیری طهرانی
دوره 1، شماره 2 ، مهر 1390، ، صفحه 65-95
چکیده
در آغاز، با اشاره به تعاریف وتحلیلهایی که فیلسوفان تکنولوژی، همچون مارتین هایدگر، ماریو بونگ، و استفان کلاین از مفهوم فنّاوری بهدست دادهاند، نحوة انطباق این تعریفها بر مفهوم تجارت الکترونیک تحلیل میشود. سپس، با مرور آرای مارتین هایدگر، کارل مارکس، ژاک الول، دونالد مککنزی، هانس یوناس، و اندروفینبرگ که دربارة ...
بیشتر
در آغاز، با اشاره به تعاریف وتحلیلهایی که فیلسوفان تکنولوژی، همچون مارتین هایدگر، ماریو بونگ، و استفان کلاین از مفهوم فنّاوری بهدست دادهاند، نحوة انطباق این تعریفها بر مفهوم تجارت الکترونیک تحلیل میشود. سپس، با مرور آرای مارتین هایدگر، کارل مارکس، ژاک الول، دونالد مککنزی، هانس یوناس، و اندروفینبرگ که دربارة الزامات تمدن تکنولوژیک در فلسفة تکنولوژی مطرح است، محدودیتهایی را که تجارت الکترونیک بر افراد و جامعه تحمیل میکند، تجزیه و تحلیل میشود. این الزامات، بهطور طبیعی، مسئلة رابطة اخلاق و تکنولوژی را پیش میکشد. در این نوشتار، نسبت اخلاق و تکنولوژی از سه جهت بررسی میشود؛ هدفگذاری، راهها و وسایل رسیدن به هدف، و عوارض تکنولوژی. سپس ویژگی مجازی و فراواقعیت تکنولوژی پستمدرن بررسی و از این منظر عوارض و پیامدهای تجارت الکترونیک برای هویت افراد و سنتهای جامعه واکاوی میشود.
محمدرضا امیری طهرانی
چکیده
با توجه به چالشهایی که فراروی علوم انسانی و اجتماعی در ایران، هم چون برچسب ناکارآمدی و نامتناسب بودن مطرح است، تحلیل و شناخت آنها مستلزم مسئله شناسی این علوم است. خوشبختانه بررسیها و پژوهشهای متنوعی درباره عوامل و دلایل وضعیت کنونی علوم اجتماعی در دانشگاهها و مسائل آموزش عالی در ایران انجام شده است. نظر به اهمیت چالش فراروی ...
بیشتر
با توجه به چالشهایی که فراروی علوم انسانی و اجتماعی در ایران، هم چون برچسب ناکارآمدی و نامتناسب بودن مطرح است، تحلیل و شناخت آنها مستلزم مسئله شناسی این علوم است. خوشبختانه بررسیها و پژوهشهای متنوعی درباره عوامل و دلایل وضعیت کنونی علوم اجتماعی در دانشگاهها و مسائل آموزش عالی در ایران انجام شده است. نظر به اهمیت چالش فراروی علوم اجتماعی این مقاله سعی دارد به روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد معرفت شناختی، چارچوبی نظری برای چالش ناکارآمدی علوم اجتماعی در ایران ارائه کند. با بررسی عمدهترین چالشهای این علوم از دیدگاه مردم، دانشگاهیان و مدیران و استخراج مضمونهای اصلی، سه فرضیه به عنوان دلایل این چالشها بررسی و تحلیل میشود. فرضیه نخست بر کاربست نادرست نظریههای و آموزههای علوم انسانی و اجتماعی از سوی نخبگان دلالت دارد. فرضیه دوم از انتخاب و اقتباس نامتناسب مکاتب علمی از جهان غرب حکایت می کند. و فرضیه سوم بر تفاوت اساسی متافیزیک و پیشفرضهای علوم جدید -که خاستگاه آن تمدن غربی است- با فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی تأکید دارد. این فرضیهها تحلیلی معرفت شناختی برای چالش ناکارآمدی علوم اجتماعی در ایران فراهم میآورد.
محمد سعیدیمهر؛ سکینه کریمی
دوره 3، شماره 6 ، مهر 1392، ، صفحه 47-71
چکیده
با تحلیل تعریف ابنسینا از طبیعت میتوان اصول کلی طبیعتشناسی سینوی را استنباط کرد. این اصول چهارگانه عبارتاند از: عاملیت طبیعت، مباشرت طبیعت، شیء طبیعی، و بالذاتبودن تأثیرات طبیعت. این اصول هرچند در آثار ابنسینا، دارای توالی منظمی نیست، از ارکان تعریف طبیعت و تفسیر ابنسینا بر آن ارکان، قابل استنباط است. از مهمترین ...
بیشتر
با تحلیل تعریف ابنسینا از طبیعت میتوان اصول کلی طبیعتشناسی سینوی را استنباط کرد. این اصول چهارگانه عبارتاند از: عاملیت طبیعت، مباشرت طبیعت، شیء طبیعی، و بالذاتبودن تأثیرات طبیعت. این اصول هرچند در آثار ابنسینا، دارای توالی منظمی نیست، از ارکان تعریف طبیعت و تفسیر ابنسینا بر آن ارکان، قابل استنباط است. از مهمترین رهاوردهای پذیرش این اصول آن است که طبیعت عامل مباشر حرکت، سکون و تعادل اشیا است و مبدئیت آن برای حرکت اشیا در همة حرکات طبعی، قسری، و حتی ارادی جاری است. همچنین بر پایة این اصول آشکار میشود که اشیای طبیعی استحقاق ذاتی دارند که واجد ویژگیهای طبیعی باشند. از این رو، ابنسینا ویژگیهای طبیعی را همسنگ ویژگیهای ذاتی میداند که از ذات اشیا برخاستهاند و اشیا به صورت ضروری واجد آنها هستند.
فؤاد صادقی؛ مریم جمشیدی؛ سیدعمار کلانتری
دوره 2، شماره 4 ، مهر 1391، ، صفحه 51-73
چکیده
هم اکنون سالانه دهها هزار مقالة علمی به فارسی و انگلیسی در کشور تولید میشود و در مقایسه با دهة گذشته، میزان نشریات و مقالات علمی ـ پژوهشی چندین برابر شده است، اما آیا با همین نسبت میزان تولید واقعی علم در کشور رشد کرده است؟ در این مقاله با واکاویدن معیارهای رایج دربارة تولید علم مانند ISI و داوری در مجلات علمی ـ پژوهشی و نیز بررسی ...
بیشتر
هم اکنون سالانه دهها هزار مقالة علمی به فارسی و انگلیسی در کشور تولید میشود و در مقایسه با دهة گذشته، میزان نشریات و مقالات علمی ـ پژوهشی چندین برابر شده است، اما آیا با همین نسبت میزان تولید واقعی علم در کشور رشد کرده است؟ در این مقاله با واکاویدن معیارهای رایج دربارة تولید علم مانند ISI و داوری در مجلات علمی ـ پژوهشی و نیز بررسی ایدهپردازیهای فاقد روش علمی، دربارة معیارهای واقعی علمیبودن یک مقاله بحث خواهیم کرد. درنهایت، دو معیار روشمند، قابلیت تکرار پژوهش و راستیآزمایی، برای دیگر محققان را در کنار ویژگی علمافزایی و دارابودن ایدة نوین، به منزلة معیارهای اصلی علمیبودن یک مقاله، معرفی خواهیم کرد و سرانجام رویهای برای تولید مقالات علمی ارائه خواهیم داد.
مهناز فرهمند
دوره 3، شماره 5 ، فروردین 1392، ، صفحه 57-71
چکیده
مقالة حاضر به بررسی مفاهیم کلیدی جامعهشناسی علم پیر بوردیو و رویکرد کنشگر - شبکه اختصاص دارد. بوردیو با رویآوردن به مفاهیم میدان، سرمایه، و سرمایة نمادین به اوضاع و احوال تولید علم توجه دارد که از استدلال اولیة وی دربارة حامیان و مدعیان علم در رقابت بر سر سرمایه به وجود آمده است. وی در فعالیتهای علمی خود، با نقد رویکرد شبکه- کنشگر ...
بیشتر
مقالة حاضر به بررسی مفاهیم کلیدی جامعهشناسی علم پیر بوردیو و رویکرد کنشگر - شبکه اختصاص دارد. بوردیو با رویآوردن به مفاهیم میدان، سرمایه، و سرمایة نمادین به اوضاع و احوال تولید علم توجه دارد که از استدلال اولیة وی دربارة حامیان و مدعیان علم در رقابت بر سر سرمایه به وجود آمده است. وی در فعالیتهای علمی خود، با نقد رویکرد شبکه- کنشگر که بر بطلان تمایز بین کنشگران انسانی و غیر انسانی تأکید دارد، تصویری گسترده از ناهنجاریهای جامعهشناسی جدید علم ارائه میکند، ضمن اینکه، نظریة کنشگر - شبکه نیز بوردیو را به کاستیهای جامعهشناسی کلاسیک علم متهم میکند. در این مقالة بر آنایم تا با بررسی تطبیقی ابعاد نظری هر دو رویکرد از زوایای متعدد، تمایزات مفهومی و مبنایی آن دو را مشخص کنیم.
علی عزیزی؛ مصطفی تقوی
دوره 4، شماره 8 ، مهر 1393، ، صفحه 59-74
چکیده
کوهن و فایرابند از فیلسوفان علمی هستند که در بسیاری از جهات، دیدگاههای نزدیک و بعضاً مشترکی دارند. این دو فیلسوف به عقلانیتی آفاقی و جهانشمول باور ندارند؛ از این رو در عرف ادبیات فلسفی، دیدگاههای آنان را نسبیگرایانه تلقی میکنند. هر دو، از فیلسوفان نیمة دوم قرن بیستم هستند و واکنشی به جریانهای پوزیتیویستی و نگتیویستی محسوب ...
بیشتر
کوهن و فایرابند از فیلسوفان علمی هستند که در بسیاری از جهات، دیدگاههای نزدیک و بعضاً مشترکی دارند. این دو فیلسوف به عقلانیتی آفاقی و جهانشمول باور ندارند؛ از این رو در عرف ادبیات فلسفی، دیدگاههای آنان را نسبیگرایانه تلقی میکنند. هر دو، از فیلسوفان نیمة دوم قرن بیستم هستند و واکنشی به جریانهای پوزیتیویستی و نگتیویستی محسوب میشوند. این اندازه، شباهت و نزدیکی، این پرسش را در ذهن برمیانگیزد که اختلاف نظر و تفاوت آرای این دو، در کجاست. در این مقاله میکوشیم تا با مروری گذرا بر دیدگاههای آنان، انتقاداتی را که فایرابند به علمشناسیِ کوهن دانسته است، بررسی کنیم. ازجملة این نقدها، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: نقد بر رویکرد ایدئولوژیک کوهن نسبت به تاریخ؛ گسترة قیاسناپذیریِ او؛ ابهام در توصیفی یا تجویزی بودن دیدگاههایش؛ گذر ناموجه از پایداری به کثرت؛ ناکامی در تمایز حیطة علم و غیر علم با جعل هویات نظری مانند پارادایم و علم عادی؛ و درنهایت، ذبح انسان آزاد در خفقان علم عادی
مجتبی زارعی
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1395، ، صفحه 61-82
چکیده
بشر در دوران مدرن، شاهد تحولات بعمدهای از جمله گسست بوده است. قطع همبستگی میان علوم طبیعی و علوم انسانی از جملهی این تغییرات بهشمار میرود. در این دوره، علوم طبیعی با محوریت رشتههایی همچون ریاضی، فیزیک، شیمی و ... مبدل به ملکهی معارف بشری شد. بهرهای که علوم مذکور در راستای متمتعشدن انسان از طبیعت توانسته بودند به او برسانند ...
بیشتر
بشر در دوران مدرن، شاهد تحولات بعمدهای از جمله گسست بوده است. قطع همبستگی میان علوم طبیعی و علوم انسانی از جملهی این تغییرات بهشمار میرود. در این دوره، علوم طبیعی با محوریت رشتههایی همچون ریاضی، فیزیک، شیمی و ... مبدل به ملکهی معارف بشری شد. بهرهای که علوم مذکور در راستای متمتعشدن انسان از طبیعت توانسته بودند به او برسانند موجب شیوع این پندار گشته بود که آنها در سایر حوزههای معرفتی از قبیل دانشهای مرتبط با انسان نیز میتوانند کاربست داشته باشند بههمینخاطر آنچهکه امروزه آن را وحدت روششناختی مینامند در همین دوره بروز پیدا کرد. تنها مرجع صدقی که علوم طبیعی بهرسمیت میشناسد تجربهی حسّی است و این تجربه، مصدر حقیقت است. تجربهی حسّی در اندیشههای مبتنیبر طبیعتگرایی، پدیدهای خاص است و بههمینخاطر نتایج حاصله از آنرا نمیتوان بهدیگر رویدادهای آینده، تسرّی و تعمیم داد. ازسوی دیگر عدمباورمندی به تعمیمپذیری، شرایط وجودی قانون در اندیشههای مذکور را مخدوش خواهد کرد. اندیشهی فطرتگرا امّا با به دستدادن تلقی منحصربهفردی که از زمان و رابطهاش با انسان بهدست میدهد و همچنین با باورمندیاش بهیک سری از اصول عام و همهشمول که در فطرت انسان به ودیعه گذاشته شدهاند، تناقضات بنیادی و فراروایتهای فلسفههای برآمده از علوم طبیعی را مرتفع خواهد کرد.
امین متولیان
چکیده
ارتباط میان قوانین طبیعت و ویژگیهای انواع طبیعی، مسالهای مهم و البته اختلافبرانگیزاست. طرفداران وجود این ارتباط به دودسته تقسیم میشوند، آنهایی کهاین ارتباط را ارتباطی ضعیف دانسته و قوانین طبیعت را قوانینی امکانی میدانند و کسانی کهباور دارند قوانین، برآمده از ویژگیهای انواع طبیعیاند. ذاتیگرایان از دسته دوماند ...
بیشتر
ارتباط میان قوانین طبیعت و ویژگیهای انواع طبیعی، مسالهای مهم و البته اختلافبرانگیزاست. طرفداران وجود این ارتباط به دودسته تقسیم میشوند، آنهایی کهاین ارتباط را ارتباطی ضعیف دانسته و قوانین طبیعت را قوانینی امکانی میدانند و کسانی کهباور دارند قوانین، برآمده از ویژگیهای انواع طبیعیاند. ذاتیگرایان از دسته دوماند که براساس ادعایشان، قوانین طبیعت را، قوانینی ضروری میدانند. ارجاع به تاریخ علم، برای یافتن این نسبت میان قوانین و انواع طبیعی از روشهای رایج ذاتیگرایان است که در این نوشتار نیز با تبیین قانون میزان که در میان کیمیاگران اسلامی از جمله جابربن حیان، از قوانین اصلی حاکم بر فرآیندهای کیمیایی و تبدل اجسام و اجساد به هم است، نسبت آن را با قوانین ذاتیگرا بررسی میکنیم.