محمد مهدی صدر فراتی؛ غلامحسین مقدم حیدری
دوره 4، شماره 7 ، فروردین 1393، ، صفحه 157-165
چکیده
آلن فرانکلین[i] فیزیکدان و فیلسوف معاصری است که دربارة آزمایشهای فیزیکی و برساختگرایی اجتماعی موضعهایی نسبتاً افراطی در پیش گرفته است. او با ارائة مدلی که ما آن را عقلانیت عملگرایانه میخوانیم قصد توجیه منطق علمی و امکان وقوع آزمایشهای فیصلهبخش را دارد. او میخواهد تز «احتمال وقوع» که یکی از اصول اساسی و مهم برساختگرایی ...
بیشتر
آلن فرانکلین[i] فیزیکدان و فیلسوف معاصری است که دربارة آزمایشهای فیزیکی و برساختگرایی اجتماعی موضعهایی نسبتاً افراطی در پیش گرفته است. او با ارائة مدلی که ما آن را عقلانیت عملگرایانه میخوانیم قصد توجیه منطق علمی و امکان وقوع آزمایشهای فیصلهبخش را دارد. او میخواهد تز «احتمال وقوع» که یکی از اصول اساسی و مهم برساختگرایی اجتماعی است را زیر سؤال ببرد. گرچه او از ارائة یک عقلانیت منحصر به فرد سر باز میزند، این فقره در آثار او بهوضوح به چشم میخورد. ما در این مقاله با توضیح جایگاه سخنان او، قدرت نفوذ آن در نظریات معاصر برساختگرایی را بررسی خواهیم کرد. .
سید سعید میراحمدی
چکیده
نیوتن اثرات دینامیکی مشاهده شده برای اجسام شتابدار (مانند فرورفتگی سطح آب در آزمایش سطل نیوتن و غیره) را ناشی از شتاب آنها نسبت به فضای مطلق میدانست. اینشتین با دنبال کردن ایدههای ماخ به خوبی میدانست که اگر بتواند بر اساس این فکر که «حرکت» امری کاملاً نسبی است، نشان دهد که اثرات لختی، در واقع، ناشی از شتاب جسم نسبت به ماده ...
بیشتر
نیوتن اثرات دینامیکی مشاهده شده برای اجسام شتابدار (مانند فرورفتگی سطح آب در آزمایش سطل نیوتن و غیره) را ناشی از شتاب آنها نسبت به فضای مطلق میدانست. اینشتین با دنبال کردن ایدههای ماخ به خوبی میدانست که اگر بتواند بر اساس این فکر که «حرکت» امری کاملاً نسبی است، نشان دهد که اثرات لختی، در واقع، ناشی از شتاب جسم نسبت به ماده دوردست در عالم است، نه نسبت به فضای مطلق، آنگاه توانسته است مفاهیم مطلقِ نیوتنی را به کلی کنار بگذارد. اعتقاد رایجی وجود دارد مبنی بر این که نظریه نسبیت عام، دستگاههای مختصات ارجح (چارچوبهای لخت) مربوط به فضا و زمان مطلق نیوتنی را کنار گذاشته است. در این نوشتار با بررسی سیر اندیشة اینشتین در تدوین نظریه نسبیت عام، صحت این ادعا تایید میشود که علیرغم تلاش اینشتین و برخلاف نام این نظریه، اصل ماخ به معنای «نسبی بودن حرکت» یا به این معنا: «منشأ اعمال نیروهای لختی، ماده موجود در عالم است، نه فضازمان مطلق»، نه در اصولموضوعه نظریه نسبیت عام گنجانده شده و نه از آن نتیجه میشود. بنابراین چنین میتوان گفت که عناصر مطلق مانند «حرکت و سکونِ مطلق»، «شتاب مطلق»، «نیروی لختی مطلق» و «فضازمانِ مطلق» کماکان در نظریه نسبیت عام حضور دارد. با توجه به اهمیت معرفتشناختی اصل ماخ، تلاش برای ارائه یک نظریه فیزیکی کارآمد منطبق با این اصل همچنان ادامه دارد.
امیرحسین شهگلی؛ فائزه اسکندری
چکیده
توجه به مبانی در علوم مختلف از آن جهت مهم و قابل توجه است که این مبانی حکم مبادی تصدیقی و اصول موضوعه را در علوم دارند. هدف از مقالهی حاضر، بررسی نقش عناصر اربعه در زیستشناسی گیاهی دوره اسلامی است. فرضیهی این پژوهش بر اصلِ علت مادی بودن عناصر اربعه تاکید دارد که برای نخستین بار بدان پرداخته و استنباط شده است. روش استفاده شده در این ...
بیشتر
توجه به مبانی در علوم مختلف از آن جهت مهم و قابل توجه است که این مبانی حکم مبادی تصدیقی و اصول موضوعه را در علوم دارند. هدف از مقالهی حاضر، بررسی نقش عناصر اربعه در زیستشناسی گیاهی دوره اسلامی است. فرضیهی این پژوهش بر اصلِ علت مادی بودن عناصر اربعه تاکید دارد که برای نخستین بار بدان پرداخته و استنباط شده است. روش استفاده شده در این مقاله از نوع مطالعات تاریخی با رویکرد تحلیلی است که در نوع خود بینظیر است. یافتههای بدست آمده از بررسی منابع اصیل تاریخی نشان میدهد که عناصر اربعه در دو عرصه نباتشناسی اعم از زیستشناسی نبات و احوال نباتات وجود دارد. از آنجا که چهار عنصر در یک نبات حضور دارند و هر یک از وظیفه ی خاصی برخوردار هستند، بررسی چگونگی تحلیل قوای نبات به چهار عنصر آّب، خاک، هوا و آتش که دارای کیفیت چهارگانهی تری، خشکی، گرمی و سردی هستند، امری ضروری است. همچنین علت تفاوتها و اختلافات در نباتات نیز به تفاوت ترکیب عناصر اربعه در آنها بازمی گردد و احوال و اجزای نباتات نیز بر مبنای نظام چهار عنصری تبیین میشوند.
نواب مقربی
دوره 1، شماره 2 ، مهر 1390، ، صفحه 163-180
چکیده
جامعهشناسی علم بهمنزلۀ حوزهای جدا، جدی، و نیرومند از شناخت بشری تا دهة 1970 حضور پررنگی در مناقشههای فیلسوفان نداشت. ولی از حدود اوایل آن دهه، بسیاری از فیلسوفان بهگونهای فزاینده به این حوزه از شناخت بشری روی آوردند. این حوزه از آن زمان تاکنون پیشرفت بزرگی کرده است و دگرگونیهای مهمی را پشت ...
بیشتر
جامعهشناسی علم بهمنزلۀ حوزهای جدا، جدی، و نیرومند از شناخت بشری تا دهة 1970 حضور پررنگی در مناقشههای فیلسوفان نداشت. ولی از حدود اوایل آن دهه، بسیاری از فیلسوفان بهگونهای فزاینده به این حوزه از شناخت بشری روی آوردند. این حوزه از آن زمان تاکنون پیشرفت بزرگی کرده است و دگرگونیهای مهمی را پشت سر گذاشته است. در مقالة حاضر نیز، با تمرکز بر جامعهشناسی علم، سعی میشود مؤلفههای اصلی و عناصر سازندة آن و نمایندگان و آثار عمدة آن در سدههای اخیر بازنمایانده شود. جامعهشناسی علم حوزهای است که دادوستد استواری را با فلسفه آغاز کرده است. پارهای از مسائلی که در جامعهشناسی علم مطرح شدهاند، در تاریخ علم نیز مطرح بودهاند، ولی جامعهشناسی علم، یا بهعبارت دقیقتر جامعهشناسیِ شناخت بشری، مدعی جانشینی، یا رشتة جانشین فلسفة علم است. مدعای اصلی در مقالة حاضر این است که آنچه موجب بروز رویدادهای علمی میشود، آنچه موجب میشود مردم نظریهای را بهجای نظریهای دیگر باور کنند کنش و واکنش نیروهای اجتماعی است. علم کنشی اجتماعی است و در هیچ دورهای متکی به دستاوردهای فردی دانشمندان نبوده و نیست. دانشمندان بهشکلی جدا و منفرد کار نمیکنند که باعث پیدایش دورههای جدیدی در علم شوند، بلکه خود محصول مناقشهها، رفع اختلافها، سلسلهمراتبها، نابرابریهای قدرت، و عاملهای اجتماعی دیگرند. تردیدی نیست که تأکید بر جنبههای اجتماعی علم و نادیدهگرفتن تأثیر ساختار واقعی جهان، پیامدهای افراطی بسیاری دارد. هدف مقالة حاضر فقط تقریر مباحث عمده در جامعهشناسی علم است ولی نقد و بررسی آن، مجال دیگری میطلبد.
وحید گرامی؛ محسن جاهد؛ محمود رسولی
چکیده
دو رویکرد اصلی در معرفتشناسی تکاملی وجود دارد: رویکرد تمثیلی یا اسپنسری، رویکرد تحتاللفظی یا داروینی. در رویکرد نخست تلاش برای نشان دادن این است که فرایند رشد فرهنگ و علم، شبیه به فرایند اصلی رشد جانداران در زیستشناسی و بر اساس انتخاب طبیعی است، در حالی که در رویکرد دوم تلاش برای نشان دادن این است که نه تنها رشد و تکامل فیزیکی ...
بیشتر
دو رویکرد اصلی در معرفتشناسی تکاملی وجود دارد: رویکرد تمثیلی یا اسپنسری، رویکرد تحتاللفظی یا داروینی. در رویکرد نخست تلاش برای نشان دادن این است که فرایند رشد فرهنگ و علم، شبیه به فرایند اصلی رشد جانداران در زیستشناسی و بر اساس انتخاب طبیعی است، در حالی که در رویکرد دوم تلاش برای نشان دادن این است که نه تنها رشد و تکامل فیزیکی حیوانات و انسانها، محصول و نتیجه انتخاب طبیعی است، بلکه رشد ساختارهای ذهنی آنها نیز محصولِ انتخاب طبیعی است. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که آیا مدعا و استدلال های روس در رد رویکرد تمثیلی از قوّت کافی برخوردار است یا نه. اندیشمندان زیادی از این رویکرد حمایت کردهاند، از جمله کارل پوپر، توماس کوهن، استفن تولمین، دونالد کمبل و دیوید هال. روس بر این باور است که اگرچه میان رشد موجودات زنده و رشد معرفت بشری شباهتهایی وجود دارد، لکن تفاوتهای قابل توجهی در پیشرفت و روند تصادفی میان آنها نیز وجود دارد که باعث میشود این رویکرد با شکست روبرو شود. ما در این نوشتار با مدعای روس مبنی بر ناکارآمد بودن معرفتشناسی تمثیلی موافقیم، اما بر این باوریم که استدلالهای وی در نفی دیدگاه پارهای از معتقدان به معرفتشناسی تمثیلی همچون کوهن و کمبل از قوت کافی برخوردار نیست.
مهدی همازاده ابیانه
دوره 8، شماره 16 ، اسفند 1397، ، صفحه 159-173
چکیده
این مقاله به بررسی کارآمدی تئوری بازنمودگرایانه مایکل تای در پاسخ به یکی از مهمترین اشکالات میپردازد: آزمون فکری زمین معکوس که نظریه تای در باب تجربه پدیداری را به چالش میکشد. او اما دو پاسخ در برابر این اشکال مطرح کرده که مقاله پیش رو، هر دو پاسخ را به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار داده است.بنا به استدلالات نویسنده مقاله، پاسخ ...
بیشتر
این مقاله به بررسی کارآمدی تئوری بازنمودگرایانه مایکل تای در پاسخ به یکی از مهمترین اشکالات میپردازد: آزمون فکری زمین معکوس که نظریه تای در باب تجربه پدیداری را به چالش میکشد. او اما دو پاسخ در برابر این اشکال مطرح کرده که مقاله پیش رو، هر دو پاسخ را به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار داده است.بنا به استدلالات نویسنده مقاله، پاسخ اوّلیه تای به آزمون زمین معکوس– با وجود توانمندی در برابر برخی اعتراضات و صرفنظر از برخی لازمههای عجیبی که دارد – اما با اشکالی مهم مواجه است که در نهایت، خود تای نیز آن را میپذیرد. همچنین پاسخ دوم و نهایی تای با یک مثال خلاف واقع در باب طیف معکوس (که نویسنده مقاله مطرح میکند)، به چالش کشیده و نقد میشود.در نهایت مقاله به این جمعبندی میرسد که تلاش مایکل تای برای نجات تئوری بازنمودگرایانه برونگرا در برابر اشکال زمین معکوس، نتیجه نداده و به نظر میرسد این نظریه همچنان باید در پی پاسخی برای رهایی از اشکال مذکور باشد.
فرزانه عامری
چکیده
جالینوس پزشک، فیلسوف و منطقدان یونانی از اثرگذارترین افراد در پزشکی یونان باستان بود و آثار او همچنین در جهان اسلام و اروپا، اساس آموزش و عمل پزشکی بود. جالینوس از آنجا که به پزشکی بقراط تسلط داشت و دارای روش در پزشکی بود، موردتوجه بود. آنچه جالینوس را از دیگر پزشکان متمایز مینمود تاکید بر روشمند بودن او است. در زمان او سه مکتب ...
بیشتر
جالینوس پزشک، فیلسوف و منطقدان یونانی از اثرگذارترین افراد در پزشکی یونان باستان بود و آثار او همچنین در جهان اسلام و اروپا، اساس آموزش و عمل پزشکی بود. جالینوس از آنجا که به پزشکی بقراط تسلط داشت و دارای روش در پزشکی بود، موردتوجه بود. آنچه جالینوس را از دیگر پزشکان متمایز مینمود تاکید بر روشمند بودن او است. در زمان او سه مکتب پزشکی مهم به امر طبابت مشغول بودند: اصحاب تجربه، قیاس و حیل. این سه گروه در کسب دانش پزشکی، تعلیم آن و تشخیص بیماری و درمان، اختلافنظرهایی با هم داشتند.مساله پژوهش حاضر شناخت مکتبهای پزشکی زمان جالینوس و پاسخگویی به این پرسش که تعامل جالینوس با این مکتبها چگونه بود و مکتب پزشکی جالینوس چه بود؟جالینوس از روش تلفیقی مبتنی بر عقل و تجربه برای کسب دانش طب و درمان استفاده مینمود. او معتقد بود برای شناخت دقیق حقایق میبایست از روشهای گوناگونی اعم از تجربه، آزمایش و تعقل و استدلال در کنار هم استفاده نمود.
امین متولیان
چکیده
در رویکردهای فلسفی به تاریخنگاری که با پرسش از ماهیت «تجربه» در علوم سدههای میانه مواجه میشوند، ارجاع به چارچوبهای نظری و تجارب علمی دوره اسلامی، جایگاهی مهم دارد. بعضی از مورخان علم ریشه و اصل نظریات و روشهای وابسته به آن در علوم سدههای میانه و حتی دوره انقلاب علمی را برآمده ازاین چارچوب ها دانسته و بعضی دیگر، ...
بیشتر
در رویکردهای فلسفی به تاریخنگاری که با پرسش از ماهیت «تجربه» در علوم سدههای میانه مواجه میشوند، ارجاع به چارچوبهای نظری و تجارب علمی دوره اسلامی، جایگاهی مهم دارد. بعضی از مورخان علم ریشه و اصل نظریات و روشهای وابسته به آن در علوم سدههای میانه و حتی دوره انقلاب علمی را برآمده ازاین چارچوب ها دانسته و بعضی دیگر، بخشی از استنادات تجربی دانشمندان این دوره را بازگویی و روایتی مجدد از تجارب ذکرشده در دیگر متون از جمله متون علمی دوره اسلامی تشخیص میدهند. کیمیا و صورتهای تغییرشکلیافته آن در سدههای میانه و پس از آن در دوره انقلاب علمی، رشتهای است که به جد، به محلی برای ظهور چالش میان رویکردهای تاریخنگارانه به مفاهیم قوامدهندة تجربهگرایی علمی تبدیل شده است. در این میان ایده ادوارد گِرنت(Edward Grant)، مورخ علم معاصر، درباره نسبت این مفاهیم با علوم سدههای میانه یکی از ایدههای مهم بهشمار میآید. دراین مقاله ضمن بررسی ایده گرنت در بستر تاریخنگاری معاصر کیمیا، نسبت آن در برابر آنچه «تدابیر کیمیایی شامل تجربههای طلسماتی» در کیمیای دوره اسلامی نام گرفته، تحلیل شده است. این بررسی و تحلیل نشان میدهد که مواجهه اینگونه تجارب با ایده گرنت، مواجهای متفاوت و چالشبرانگیز برای آن است.
نرجس فتحعلیان؛ علیرضا منصوری
چکیده
بر اساس تجربه ی روزمره و فهم متعارف به نظر میرسد تفاوتی بین گذشته و آینده وجود دارد که آن را «پیکان زمان» مینامیم. تبیینهای متفاوتی برای پیکان زمان ارایه شده که یکی از آن ها پیکان ترمودینامیکی است. اما قوانین بنیادی فیزیک، به ویژه قوانین نیوتن و مکانیک آماری–که انتظار می رود تبیین گر قوانین پدیدارشناختیِ ترمودینامیک باشند- ...
بیشتر
بر اساس تجربه ی روزمره و فهم متعارف به نظر میرسد تفاوتی بین گذشته و آینده وجود دارد که آن را «پیکان زمان» مینامیم. تبیینهای متفاوتی برای پیکان زمان ارایه شده که یکی از آن ها پیکان ترمودینامیکی است. اما قوانین بنیادی فیزیک، به ویژه قوانین نیوتن و مکانیک آماری–که انتظار می رود تبیین گر قوانین پدیدارشناختیِ ترمودینامیک باشند- عدم تقارنی را نشان نمیدهند. بولتزمن کوشید عدم تقارن ترمودینامیکی را با پیشنهاد «فرضیهی گذشته» برای کیهان اولیه توضیح دهد. طبق این فرضیه کیهان اولیه در شرایط اولیه ی بسیار خاصی بوده است. اما این پیشنهاد با نقدهای بسیاری روبرو شد. در مقاله ی حاضر ضمن بیان ابعاد فلسفی و بنیادی مساله ی «پیکان زمان» در ارتباط با نظریۀ «فرضیۀ گذشته» استدلال میکنیم با فرض بنیادی بودن «پیکان زمان»، فرضیه ی گذشته به تنهایی برای تبیین آن کفایت نمیکند و نیاز به تبیین بنیادیتری وجود داردکه ممکن است نگرش ما را نسبت به ساختار فضا-زمان عوض کند.
نرگس فتحعلیان؛ علیرضا منصوری
چکیده
دو رویکرد متافیزیکی به مسئلۀ پیکان زمان وجود دارد که ناشی از دو تلقیِ متفاوت هیومی و غیرهیومی از قوانین طبیعت است. هدف مقالۀ حاضر این است که استدلال کند این دو رویکرد به مثابۀ دو برنامۀ پژوهشی، به رغم اختلاف بنیادیِ و مسائلی که هر یک درگیر آن هستند، در نهایت ما را به سمت این مسئله اساسی هدایت میکنند که تبیین مسئلۀ پیکان زمان نیازمند ...
بیشتر
دو رویکرد متافیزیکی به مسئلۀ پیکان زمان وجود دارد که ناشی از دو تلقیِ متفاوت هیومی و غیرهیومی از قوانین طبیعت است. هدف مقالۀ حاضر این است که استدلال کند این دو رویکرد به مثابۀ دو برنامۀ پژوهشی، به رغم اختلاف بنیادیِ و مسائلی که هر یک درگیر آن هستند، در نهایت ما را به سمت این مسئله اساسی هدایت میکنند که تبیین مسئلۀ پیکان زمان نیازمند شناخت ساختار فضازمان در کیهان اولیه است. دو رویکرد متافیزیکی به مسئلۀ پیکان زمان وجود دارد که ناشی از دو تلقیِ متفاوت هیومی و غیرهیومی از قوانین طبیعت است. هدف مقالۀ حاضر این است که استدلال کند این دو رویکرد به مثابۀ دو برنامۀ پژوهشی، به رغم اختلاف بنیادیِ و مسائلی که هر یک درگیر آن هستند، در نهایت ما را به سمت این مسئله اساسی هدایت میکنند که تبیین مسئلۀ پیکان زمان نیازمند شناخت ساختار فضازمان در کیهان اولیه است.
قاسم محمدی؛ فرح رامین
چکیده
با پیشرفت شگرف فیزیک و زیررشتههای آن از قبیل کیهانشناسی و فیزیک کوانتوم، براهین غایت شناختی دربارهی وجود خدا به ویژه برهان تنظیم ظریف کیهانی در صدر مباحث الهیاتی قرار گرفت. به موازات حمایتهای متعدد از این برهان، چالشهای گوناگونی نیز در مورد آن از سوی منتقدین مطرح گشت. چالش اندازه یکی از برجستهترینِ این چالشها است که کاربست ...
بیشتر
با پیشرفت شگرف فیزیک و زیررشتههای آن از قبیل کیهانشناسی و فیزیک کوانتوم، براهین غایت شناختی دربارهی وجود خدا به ویژه برهان تنظیم ظریف کیهانی در صدر مباحث الهیاتی قرار گرفت. به موازات حمایتهای متعدد از این برهان، چالشهای گوناگونی نیز در مورد آن از سوی منتقدین مطرح گشت. چالش اندازه یکی از برجستهترینِ این چالشها است که کاربست حساب احتمالات در این برهان را هدف میگیرد. بر اساس این چالش، حساب احتمالات توانایی تامین اصل موضوعی شمارا-جمعپذیری در مجموعههای نامتناهی را دارا نیست و از این رو حساب احتمالات به کار رفته در برهان مبتلی به مشکل هنجارناپذیری است. در مواجهه با این چالش معمولا دو راهبرد از سوی حامیان این برهان پیریزی میشود. راهبرد اول، پذیرفتن چالش و تلاش برای دور زدن آن از طریق بهنجارسازی احتمالات است و راهبرد دوم طبیعی جلوه دادن کاربست احتمالات هنجارناپذیر در دانشهای گوناگون از قبیل کیهانشناسی و میکانیک آماری است. ما در این مقاله علاوه بر بررسی چالش اندازه و نقد دو راهبرد پیشگفته، راهبرد سومی را که چندان توسط حامیان برهان تنظیم ظریف جدی گرفته نشده است مطرح و از آن دفاع خواهیم نمود. در این راهبرد بعد از نگاهی هستیشناختی به چالش اندازه نشان خواهیم داد که تامین اصل موضوعی شمارا-جمعپذیری لازم نیست و میتوان به اصل شمارامتناهی بودن در حساب احتمالات برهان تنظیم ظریف اکتفا کرد.
سید علی کلانتری؛ روح الله ابراهیم پور اصفهانی
چکیده
جملات موری جملاتی مانند "P اما من باور ندارم که P" و "P اما من باور دارم که ~P" هستند که علیرغم ممکن الصدق بودن محتوای آنها اظهار یا باور به آنها با نوعی پوچی (absurdity) همراه است. بر اساس برخی از خوانشهای نظریههای مرتبه بالاتر آگاهی مانند نظریههای فکر مرتبه بالاتر (HOT)، ادعا میشود باورآگاهانه نسبت به جملات موری ممکن نیست به این معنا که ...
بیشتر
جملات موری جملاتی مانند "P اما من باور ندارم که P" و "P اما من باور دارم که ~P" هستند که علیرغم ممکن الصدق بودن محتوای آنها اظهار یا باور به آنها با نوعی پوچی (absurdity) همراه است. بر اساس برخی از خوانشهای نظریههای مرتبه بالاتر آگاهی مانند نظریههای فکر مرتبه بالاتر (HOT)، ادعا میشود باورآگاهانه نسبت به جملات موری ممکن نیست به این معنا که شخص با باورِ آگاهانه آنها در مجموعه باورهای خود دچار عدم عقلانیت خواهد شد. در این مقاله ابتدا به معرفی نظریههای مرتبه بالاتر آگاهی و نحوه کاربست آنها در تبیین پوچی اظهار و باور جملات موری پرداخته و سپس استدلال میکنیم که رویکردهای مبتنی بر نظریههای مرتبه بالاتر آگاهی در مورد پارادوکس مور بر مبنای چهار نقد قادر به ارائه تبیین قابل قبولی برای پوچی جملات موری نیستند.
غلامحسین مقدم حیدری
چکیده
شیوع بیماری کووید 19 در اوایل سال 2020 که بسرعت به همه گیری جهانی تبدیل شد مناسبات گوناگون بشری را بشدت تغییر داد. بکارگیری تکنیک قرنطینه برای جلوگیری از شیوع این بیماری، مناقشات فراوانی را در حوزه های بهداشت عمومی و کنترل اجتماعی مطرح کرد. لازمه وقوف بر این تغییرات گسترده و مناقشات حاصل از آن، شناخت تاریخ همه گیری و تاثیرات آن در حوزه ...
بیشتر
شیوع بیماری کووید 19 در اوایل سال 2020 که بسرعت به همه گیری جهانی تبدیل شد مناسبات گوناگون بشری را بشدت تغییر داد. بکارگیری تکنیک قرنطینه برای جلوگیری از شیوع این بیماری، مناقشات فراوانی را در حوزه های بهداشت عمومی و کنترل اجتماعی مطرح کرد. لازمه وقوف بر این تغییرات گسترده و مناقشات حاصل از آن، شناخت تاریخ همه گیری و تاثیرات آن در حوزه سلامت و بهداشت عمومی و تبعات آن در تغییر الگوی سیاسی و کنترل اجتماعی است. در این مقاله می کوشیم ابتدا بطور اجمال تاریخی از تطور مفهوم همه گیری از یونان تا قرون وسطی را بیان کنیم و نشان می دهیم که شیوه غالب برای کنترل همه گیری ها تکنیک جداسازی بود. سپس نشان می دهیم که چگونه در قرن چهاردهم با گسترش همه گیری طاعون و تاثیر آن بر کاهش جمعیت و به خطر افتادن بقای حکومت های اروپایی؛ تکنیک قرنطینه برای مهار و کنترل همه گیری ها ابداع شد. نهایتا در قرن هیجدهم و نوزدهم سلامت ، بهداشت عمومی، جمعیت و کنترل آن خود ابژه جدیدی برای پیدایش دانش های جدیدی همچون آمار و کنترل اجتماعی شدند. در واقع پزشکی شهری در قرن هیجدهم ادامه و توسعه نهاد پزشکی-سیاسی قرنطینه در اواخر قرون وسطی بود که متضمن مطالعه مکان هایی بود که پدیده های همه گیری را تکثیر می کردند وگسترش می دادند. به عبارت دیگر برنامه بهداشت عمومی به عنوان رژیمی از سلامت برای جمعیت مطرح شد که مستلزم دخالت ها و کنترل های پزشکی اقتدارگرا شد.
هادی قهار
چکیده
یگانهانگاری راسلی، عنوان یکی از جدیدترین نظریههای فلسفه ذهن است. این نظریه مدعی غلبه بر مشکلات نظریههای فیزیکیانگار و دوگانهانگار است. به طور خاص مشکل عمده فیزیکیانگاری، تبیین آگاهی پدیداری است. یکی از مهمترین استدلالهای موجود علیه فیزیکیانگاری استدلال زامبی یا استدلال تصورپذیری است. یگانهانگاری راسلی ...
بیشتر
یگانهانگاری راسلی، عنوان یکی از جدیدترین نظریههای فلسفه ذهن است. این نظریه مدعی غلبه بر مشکلات نظریههای فیزیکیانگار و دوگانهانگار است. به طور خاص مشکل عمده فیزیکیانگاری، تبیین آگاهی پدیداری است. یکی از مهمترین استدلالهای موجود علیه فیزیکیانگاری استدلال زامبی یا استدلال تصورپذیری است. یگانهانگاری راسلی بر اساس یک فهم هستیشناسانه متفاوت از عالم، مدعی است ویژگیهای درونی (ذاتی) اشیاء فیزیکی که تاکنون مورد غفلت نظریههای فیزیکی واقع شدهاند، منشاء ظهور آگاهی پدیداری است. بر این اساس، یگانهانگاری راسلی مدعی ارائه تبیینی مناسب از آگاهی پدیداری است که با عالم فیزیکی، یکپارچه است. در این مقاله، پس از تقریر دو نظریه فیزیکیانگاری و یگانهانگاری راسلی، نسبت آن دو تااندازهای روشن میشود و نشان داده میشود که تبیینهای فعلی نظریه یگانهانگاری راسلی برای مرزبندی آن با فیزیکیانگاری کافی نیست. همچنین بیان خواهد شد که استدلال تصورپذیری که علیه فیزیکیانگاری طرح شده است علیه یگانهانگاری راسلی (اگر آن را فیزیکیانگار قلمداد کنیم) کار نمیکند.
خدیجه قربانی سی سخت؛ محمدحسن کریمی
چکیده
در سایه پرداختن به نظریات اصلی و شناخته شده در تاریخ، همواره بخشی از اندیشههای متفکران بزرگ مغفول مانده یا کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. گذر زمان و بروز مسائل نوین، ابعاد تازهای از این دست اندیشهها را آشکار میسازد. تراانسان بهعنوان یک جنبش علمی-فناورانه از جمله این مسائل است. صاحبنظران این جنبش مدعیاند تراانسانگرایی ...
بیشتر
در سایه پرداختن به نظریات اصلی و شناخته شده در تاریخ، همواره بخشی از اندیشههای متفکران بزرگ مغفول مانده یا کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. گذر زمان و بروز مسائل نوین، ابعاد تازهای از این دست اندیشهها را آشکار میسازد. تراانسان بهعنوان یک جنبش علمی-فناورانه از جمله این مسائل است. صاحبنظران این جنبش مدعیاند تراانسانگرایی دارای ریشههای عمیق تاریخی-فلسفی است، و بیش از هر چیز وجوه تاریخی تراانسانی را در دوران مدرنیسم و فلسفه جدید میجویند. در این مقاله در صددیم سیر تطور تراانسانگرایی در تاریخ علم و فلسفه از سده هفدهم تا بیستم را مورد بررسی قرار دهیم. نتایج پژوهش نشان میدهد که در تاریخ اندیشمندان متعددی بودهاند که اعتقاد راسخ به ارتقاء انسان از طریق فناوری داشتهاند و آن را با اندیشههای علمی- فلسفی خویش در آمیختهاند. آنها باور داشتند که بسیاری از جنبههای طبیعت انسان، زیستشناسی، و فرهنگ را میتوان با استفاده از فناوری و نبوغ انسانی تغییر داد؛ تقویتشان کرد، و یا در نهایت بر آنان چیره شد. گرچه تراز علم و فناوری در آن زمان بهگونهای نبود که اجازه دهد طیف وسیعی از بلندپروازیهای تراانسانی خود را به بوته آزمایش بگذارند؛ اما طرح این بلندپروازیها، سیری تاریخی-فلسفی را ایجاد نمود که امروزه تراانسانگرایان در وجاهتبخشی به اندیشههای خود از آن بهره میبرند.
علیرضا منجمی؛ حمیدرضا نمازی
چکیده
«علومانسانی پزشکی» در وهلۀ اول عبارتی نامأنوس به نظر میرسد. اینکه چگونه دو حوزۀ مجزا و متمایزِ معرفتی، همنشین شدهاند، به وضعیت پروبلماتیک پزشکی اشاره دارد. در بخش ابتدایی مقاله به تحلیل علومانسانی پزشکی بر اساس روش مطالعات مناقشههای این حوزه خواهیم پرداخت و در بخش دوم، حوزۀ انتقادی مطالعات فراپزشکی را به عنوان بدیل ...
بیشتر
«علومانسانی پزشکی» در وهلۀ اول عبارتی نامأنوس به نظر میرسد. اینکه چگونه دو حوزۀ مجزا و متمایزِ معرفتی، همنشین شدهاند، به وضعیت پروبلماتیک پزشکی اشاره دارد. در بخش ابتدایی مقاله به تحلیل علومانسانی پزشکی بر اساس روش مطالعات مناقشههای این حوزه خواهیم پرداخت و در بخش دوم، حوزۀ انتقادی مطالعات فراپزشکی را به عنوان بدیل علوم انسانی پزشکی پیشنهاد خواهیم داد. جریان معاصر علوم انسانی پزشکی با نقد پزشکی مدرن از اواخر دهۀ شصت و اوایل دهۀ هفتاد میلادی آغاز شد که دغدغه اش، گسترش روزافزون علوم زیستپزشکی و انسانزدایی پزشکی بود. پیشگامان این حوزه ، راهحل را در این یافتند که پیوند علوم انسانی با حوزۀ پزشکی میتواند گرهگشا باشد. علومانسـانی پزشکی، با بازنگری در برنامههای آموزشی بسیاری از دانشکدههای پزشـکی آمریکای شمالی و اروپا پا گرفت و بهتدریج به پژوهشهای بالینی و طبابت نیز تسری یافت.با مرور و تحلیل دقیق پژوهشها و ادبیات علومانسانی پزشکی پنج مناقشه اصلی شناسایی شدند: تعابیر و تعاریف گسترده و مختلف، رشته – حوزه، چندرشتگی - میانرشتگی، علوم انسانی پزشکی - علوم انسانی سلامت، علوم انسانی کلاسیک - علوم انسانی انتقادی و علوم انسانی پزشکی - فلسفه پزشکی. در تحلیل نهایی در لایه زیربنا دو عنصر را میتوان از هم بازشناخت: یکی دوگانهها و دیگری رانهها یا فرآیندها. دوگانهها را میتوان ذیل چند گروه کلیتر دستهبندی کرد: روششناختی، علمشناختی، هستیشناختی و پراکسیولوژیک. در مورد رانهها یا فرآیندها میتوان به طبیسازی، بوروکراتیزاسیون، تکنیکیسازی، اخلاقیسازی، علمیسازی تخصصیسازی و نیز فردیسازی اشاره کرد. اما همان طور که در تحلیل نهایی اشاره کردهایم، رویکرد انتقادی توفیق چندانی نیافته است.در بخش دوم مقاله به دو پرسش پرداخته ایم. پرسش نخست آنکه رویکرد انتقادی قابل دفاع در علومانسانی پزشکی/سلامت چه مقوماتی دارد و پرسش دیگر اینکه مطالعات فراپزشکی که به عنوان بدیلی برای علومانسانی پزشکی/سلامت پیشنهاد شده است، چه معنا و مقوماتی دارد.پزشکی و علوم انسانی (علوم اجتماعی مدرن) از یک سنخ هستند و به همین دلیل جامعهشناسی، روانشناسی و انسانشناسی نمیتوانند هدف علوم انسانی پزشکی یعنی انسانی کردن پزشکی را برآورده کنند. از این رو نظریۀ انتقادیای باید مورد توجه قرار بگیرد که همزمان علوماجتماعی و پزشکی را نقد کند؛ همچون فوکو، گادامر و هابرماس . «مطالعات انتقادی فراپزشکی» همچون چتری فرارشتهای، باید متکفل توجه به پرسشهای بنیادین پزشکی شود ، جریانی انتقادی میان رشتههای علوم انسانی سلامت برقرار و هم چنین مواجهه انتقادی به غایت و هدف طبابت و پزشکی را تقویت کند
مهدی معین زاده
چکیده
نیمه دوم قرن نوزدهم و دهههای آغازین قرن بیستم دوران شکوفائی علوم ریاضی- طبیعی در آلمان است. کیرشهف ، هلمهولتز ، ککوله ، فیشر ،هابر ، ریمان پلانک ، اینشتین ، شرودینگر و ... صرفا تعدادی از شهیرترین دانشمندان این دوره در آلمان هستند. با وجود پیشتازی آلمان در این دوره از سایر کشورهای اروپائی ( خاصه انگلستان و فرانسه) در عرصه علوم ریاضی- ...
بیشتر
نیمه دوم قرن نوزدهم و دهههای آغازین قرن بیستم دوران شکوفائی علوم ریاضی- طبیعی در آلمان است. کیرشهف ، هلمهولتز ، ککوله ، فیشر ،هابر ، ریمان پلانک ، اینشتین ، شرودینگر و ... صرفا تعدادی از شهیرترین دانشمندان این دوره در آلمان هستند. با وجود پیشتازی آلمان در این دوره از سایر کشورهای اروپائی ( خاصه انگلستان و فرانسه) در عرصه علوم ریاضی- طبیعی (Hofstetter,2001:56) ، یاسپرس در همان سالهای اوج شکوفائی فیزیک در المان اظهار میدارد که Wissenschaft ( معادل آلمانی واژه Science) امریست ناظر بر یک کل لایتجزا و فردی که دارای wissenschaft است در عین حال فردی فلسفی ، فرهیخته و آشنا با فرهنگ وتمدن و ارزشهای فرهنگی نیز هست(Jaspers quoted in Ringer,1969: 10) . ویندلباند – فیلسوف شهیر نئوکانتی همین دوره – نیز ضمن اشاره به توسع مفهوم wissenshaft نسبت به science ، اعلام میدارد که این دو فرق فارقی با یکدیگر دارند چرا که " wissenshaftبنا بر ماهیت خود در کنش گرانش نوعی فهم ناظر بر ربط و نسبت دانشرشته تخصصی خود آنها با تمامیت بدنه معرفت و کلیت فرهنگ (Bildung= Kultur) بوجود میآورد. بدین ترتیب Wissenschaft بر خلاف Science متفطن تعلق خود به کلیت فرهنگ است، کلیتی که هنر، ادبیات، تاریخ، عرف، ذوق، اخلاق، دین و ... پاره های دیگر آن هستند" Windelband quoted in Ibid:103)) .مدعای اصلی این مقاله انست که تفاوت قلمرو science , Wissenschaft در درک خاص زیستجهان آلمانی از مفهوم تاریخیت و مفهوم فرهنگ ( بیلدونگ) که هر دو میراث تفکر رمانتیک اواخر قرن هجده و اوائل قرن نوزده هستند، بنیاددارد. این میراث البته از جهات مهمی در تغایر با سنت دکارتی – که از ان عموما بعنوان بنیاد علم بطور اخص و جهان مدرن بطور اعم یاد میشود- قرار میگیرد.
علیرضا منجمی
چکیده
ناآمادگی در مواجهه با همه گیری کرونا و نابسندگی مداخله ها و اقدامات در مهار آن، جهان را با شرایطیبحرانی مواجه کرده است. در این مقاله برآنم تا بر مبنای تحلیل و نقد زیست سیاسی نشان دهم که چرا دراین نقطه ایستاده ایم و اینکه این ناآمادگی و نابسندگی ریشه در ساختار همه گیری (ابژه ها، دانش ها و نهادها)دارد. در این تحلیل به ابژه ها، دانش ها و ...
بیشتر
ناآمادگی در مواجهه با همه گیری کرونا و نابسندگی مداخله ها و اقدامات در مهار آن، جهان را با شرایطیبحرانی مواجه کرده است. در این مقاله برآنم تا بر مبنای تحلیل و نقد زیست سیاسی نشان دهم که چرا دراین نقطه ایستاده ایم و اینکه این ناآمادگی و نابسندگی ریشه در ساختار همه گیری (ابژه ها، دانش ها و نهادها)دارد. در این تحلیل به ابژه ها، دانش ها و نهادهای مربتط با ساختار همه گیری خواهم پرداخت و نشان خواهمداد ساختار همه گیری سبب رویت ناپذیری ابژه هایی همچون شهر، شهروندی و جامعه و به محاق رفتندانش ها و نهادهای مرتبط با آن شده است. طبی سازی امور بهداشتی و مرجعیت دانش اپیدمیولوژی حاصلچنین فرآیند تاریخی ای است. به نظر می رسد احیای پزشکی شهری و توجه جدی به علوم انسانی سلامت بهعنوان پیوند دهندة علوم زیست پزشکی، سیاست و جامعه می تواند افق های نوی بگشاید.
مهدی کفائی؛ الهه دویران؛ مصطفی تقوی
چکیده
جامعه خاستگاه فناوری و توسعه آن است. از سوی دیگر فناوری نیز به نوبه خود آثار اجتماعی مخصوص به خود را دارد. در حالت کلی، رابطه جامعه و فناوری دوسویه است. آگاهی از این رابطه دوسویه برای طراحی مهندسی لازم است ولی توجه لازم نسبت به این امر در متون درسی و روال های آموزشی چندان مشاهده نمی شود. در این مقاله با موردکاوی تاریخی ماشینتحریر، رابطه ...
بیشتر
جامعه خاستگاه فناوری و توسعه آن است. از سوی دیگر فناوری نیز به نوبه خود آثار اجتماعی مخصوص به خود را دارد. در حالت کلی، رابطه جامعه و فناوری دوسویه است. آگاهی از این رابطه دوسویه برای طراحی مهندسی لازم است ولی توجه لازم نسبت به این امر در متون درسی و روال های آموزشی چندان مشاهده نمی شود. در این مقاله با موردکاوی تاریخی ماشینتحریر، رابطه دوسویه جامعه و فناوری به صورت انضمامی ترسیم شده است. گاه یک عامل (جامعه یا فناوری) در عامل دیگر تأثیر می گذارد و آن را تغییر می دهد و سپس خود از تغییر ایجاد شده متأثر می گردد. همچنین تأثیرات، منحصر به ایجاد تغییر نیستند و یک عامل می تواند از بروز تغییرات در عامل دیگر جلوگیری به عمل آورد. بعلاوه مشاهده می شود در مسیر همساختگی عامل ها، عقلانیت تنها معیار توسعه فناوری و توجیه کننده پدیده ها نیست. به طور مثال، گاه تکنولوژی در مسیر بهینه شدن قرار می گیرد، اما عوامل اجتماعی باعث توقف یا تغییر مسیر آن میشوند.
علیرضا منجمی؛ مصطفی شعبانی
چکیده
پرسش از رابطۀ تکنولوژی و طبی سازی به ویژه در موج چهارم طبیسازی که به سلامتگرایی معروف است بسیار کلیدی است. در این موج که در مقایسه با سایر امواج طبیسازی غالب و پیشرونده است پژوهشهای زیستپزشکی نقش بسیار حیاتی ایفا میکنند، تکنولوژی با آن درآمیخته است و «بیماری» که در مرکز سه موج قبلی قرار داشت در اینجا غایب است. همه اینها ...
بیشتر
پرسش از رابطۀ تکنولوژی و طبی سازی به ویژه در موج چهارم طبیسازی که به سلامتگرایی معروف است بسیار کلیدی است. در این موج که در مقایسه با سایر امواج طبیسازی غالب و پیشرونده است پژوهشهای زیستپزشکی نقش بسیار حیاتی ایفا میکنند، تکنولوژی با آن درآمیخته است و «بیماری» که در مرکز سه موج قبلی قرار داشت در اینجا غایب است. همه اینها سبب میشود که نظریههای طبیسازی کلاسیک همچون نظریۀ پیتر کونراد قادر به فهم و تبیین نقش بنیادین تکنولوژیها در سلامتگرایی نباشند. این از آن روست که تحلیل کونراد از طبیسازیبیماریمحور، مبتنی بر دوگانهانگاری بین انسان و تکنولوژی، بیتوجه به نقش مصنوعات تکنیکی وچگونگی عملکردنشان در فرآیندهای طبیسازی است وصرفاً متمرکز بر فرآیندهای کلان اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که طبی سازی را ممکن کرده اند.مدعای این مقاله این است که پیوند فلسفۀ تکنولوژی و فلسفۀ پزشکی میتواند رهیافتهایی برای فهم و تحلیل موج چهارم طبیسازی ارائه کند. در این مقاله، بر اساس رویکرد پساپدیدارشناسی در فلسفۀ تکنولوژی و بر اساس تحلیل مطالعۀ موردی اپلیکیشن های خودردیابی و تاکید بر مفاهیمی مانند قصدیت تکنولوژیک ورابطۀ هرمنوتیکی به بررسی موج چهارم طبیسازی (سلامتگرایی) پرداخته می شود و استدلال می شود دیدگاه جامعه شناختی کونراد برای تبیین نقش تکنولوژی ها در فرآیندهای طبی سازی و فهم موج جدید طبی سازی نابسنده است. در این مقاله کوشیدهایم نشان دهیم که پساپدیدارشناسی می تواند درک جدیدی از طبیسازی ارائه کند و وجوهی از این پدیده را در مرکز بحث در مورد طبی سازی قرار دهد که تاکنون کمتر مورد توجه بوده است؛ زیرا پساپدیدراشناسی می تواند طبی سازی را در سطح تجربۀ فردی و از زاویۀ رابطۀ انسان و واقعیت و نقش وساطت گرایانۀ تکنولوژی ها در این رابطه مورد بررسی قرار دهد.
رضا نیرومند؛ حمید فدیشه ای؛ الهام محمدزاده
چکیده
چکیدهپیشرفت شگرف بشر در تولید و ذخیرهسازی انبوه دادهها و نیز استفاده از آنها در ساختن ماشین استنتاجگر، امروزه در قالب یک فناوری پیشرفته به نام «یادگیری عمیق ماشینی» ظهور یافته است. این فناوری با الهام از اتصالات موجود در ساختار مغز جانداران طراحی شده و از شبکههای عصبی مصنوعی عمیق قدرت میگیرد. توانایی آن در استنتاج ...
بیشتر
چکیدهپیشرفت شگرف بشر در تولید و ذخیرهسازی انبوه دادهها و نیز استفاده از آنها در ساختن ماشین استنتاجگر، امروزه در قالب یک فناوری پیشرفته به نام «یادگیری عمیق ماشینی» ظهور یافته است. این فناوری با الهام از اتصالات موجود در ساختار مغز جانداران طراحی شده و از شبکههای عصبی مصنوعی عمیق قدرت میگیرد. توانایی آن در استنتاج خبرهگونه در زمینههای مختلف و یا تولید آثار مشابه افراد زبردست، با وجود مزایای بسیار، انسان امروز را با چالشهای مختلفی رو در رو میسازد. این نوشتار تلاش میکند با رویکرد نظاممند عقلی- فلسفی به تحلیل و معرفی چالشهای اخلاقی یادگیری عمیق ماشینی و ارائه رهیافت مناسب در قبال هر یک از این چالشها بپردازد. اگرچه یادگیری عمیق ماشینی چالشهای قابل توجهی بر سر راه انسان قرار داده، با آگاهی و چاره اندیشی نسبت به آنها، میتوان در عین بهره بردن از مزایای چشمگیر این فناوری، ارزشهای انسانی را نیز آگاهانه محافظت نمود.واژگان کلیدییادگیری ماشین، یادگیری عمیق، شبکههای عصبی مصنوعی، اخلاق اطلاعات، چالش فلسفی.
هادی منتظری مقدم
چکیده
جامعه علمی، مانند هر اجتماع دیگری، متشکل از ساختار های اجتماعی مربوط به خود است که برای شناختن آن می بایست، به شناختن موضوعاتی مثل سیر تکامل تاریخی آن، ساختار علم و... همت گماشت. در همین رابطه، مطلبی که از اهمیت ویژه ای برخوردار است مساله هنجار ها در علم –مجموعه ای از ارزش های بنیادین حاکم بر جامعه های علمی_ است. هنجار ها در علم از آن ...
بیشتر
جامعه علمی، مانند هر اجتماع دیگری، متشکل از ساختار های اجتماعی مربوط به خود است که برای شناختن آن می بایست، به شناختن موضوعاتی مثل سیر تکامل تاریخی آن، ساختار علم و... همت گماشت. در همین رابطه، مطلبی که از اهمیت ویژه ای برخوردار است مساله هنجار ها در علم –مجموعه ای از ارزش های بنیادین حاکم بر جامعه های علمی_ است. هنجار ها در علم از آن جهت مهم هستند که به عقیده برخی ساختار رفتار در جامعه علمی را توصیف می کنند. نسبت به مساله هنجار ها در علم، رویکرد های متفاوتی وجود دارد. دو نظریۀ مهم در این بین عبارتاند از دو نظریهای که کارل پوپر و دیوید بلور به آنها پرداختهاند: الف) هنجارها در علم حاصل توافقی اجتماعیاند. (بلور، 1991) و ب) هنجارها در علم اموری انتزاعی و افلاطونی هستند. (پوپر، 1972) در این نوشتار قصد دارم علاوهبر شرحی کلی بر نظریات پوپر و بلور، انتقاداتی که از سوی مدافعین پوپر بر بلور وارد شده است را بررسی نمایم.
صبا میری کرمانشاهی؛ نگین نورائی؛ مهدی آزادی بدربانی
چکیده
در پزشکی مدرن، یافتههای پاراکلینیک سهم عمدهای از فرآیند تشخیص و درمان را به خود اختصاص دادهاند و تصمیمگیری پزشک تا حد بسیاری با کمک این یافتهها صورت میگیرد. گسترش این تکنولوژیها نقش گفتگوی پزشک و بیمار که لازمهی طبابت بالینی است را کمرنگتر کرده است. این در حالی است که طبابت اساساً فرآیندی هرمنوتیکی بوده که نیازمند ...
بیشتر
در پزشکی مدرن، یافتههای پاراکلینیک سهم عمدهای از فرآیند تشخیص و درمان را به خود اختصاص دادهاند و تصمیمگیری پزشک تا حد بسیاری با کمک این یافتهها صورت میگیرد. گسترش این تکنولوژیها نقش گفتگوی پزشک و بیمار که لازمهی طبابت بالینی است را کمرنگتر کرده است. این در حالی است که طبابت اساساً فرآیندی هرمنوتیکی بوده که نیازمند حصول فهم مشترکی بین پزشک و بیمار است که این فهم در بستر مواجههی بالینی روی میدهد و بنابراین یافتههای پاراکلینیک به هیچ وجه جایگزین گفتگو با بیمار نخواهند بود؛ لذا اهمیت توجه به هرمنوتیک در پزشکی از این روی قابل درک است. مقالهی حاضر ضمن ارائهی توضیحی از هرمنوتیک گادامر، فرآیند حصول فهم را از منظر گادامر واکاوی کرده و کاربرد آن را در پزشکی طرح و مستدل میکند که خوانش هرمنوتیکی از طبابت، چنانکه مورد نظر گادامر است، توجه به مفهوم ارسطویی فرونسیس را طلب میکند. از آنجا که همدلی لازمهی حصول فهم مشترک یا به تعبیر گادامر «امتزاج افقهای فهم» است در ادامه بحث، به همدلی نظر کرده و در این راستا شماری از تعاریف متداول همدلی در پزشکی را بیان میکند. در نهایت با نقد رویکردهای رایج همدلی، فهم پدیدارشناسانهای از همدلی با کمک تفاسیر لو آگوستا ارائه داده و همدلی را صرفاً ابزاری برای افزایش رضایت بیمار از پزشک نمیداند بلکه با تاکید بر امتزاج مفهومی هرمنوتیک و همدلی، آن را شرط مهم و اساسی جهت حصول فهم مشترک در فرآیند گفتگو بالینی میپندارد.
هادی صمدی؛ احمدرضا مرادیان
چکیده
در تبیین تکامل فرهنگی نظریههای متنوع و رقیبی ارائه شده است. میمتیک یکی از معروف ترین آنهاست. دعوی مقالهی حاضر آن است که هرکدام از نظریههای ارائه شده مدلهایی هستند که درجهت بازنمایی بخشهایی از فرهنگ و درجهت قابل فهم کردن آن بخشها با توسل به تمثیلهایی ارائه شدهاند. که میمتیک یکی از آنهاست. ازآنجا که اولاً هر مدلی از جمله ...
بیشتر
در تبیین تکامل فرهنگی نظریههای متنوع و رقیبی ارائه شده است. میمتیک یکی از معروف ترین آنهاست. دعوی مقالهی حاضر آن است که هرکدام از نظریههای ارائه شده مدلهایی هستند که درجهت بازنمایی بخشهایی از فرهنگ و درجهت قابل فهم کردن آن بخشها با توسل به تمثیلهایی ارائه شدهاند. که میمتیک یکی از آنهاست. ازآنجا که اولاً هر مدلی از جمله میمتیک با انتزاع ((abstraction و آرمانیسازی (idealization) ساخته میشود، و ثانیاً مدل ها لزوماً گزاره ای نیستند، بنابراین نباید انتظار صدق از چنین نظریههایی داشت. زیرا اولاً آرمانیسازی با فاصله گرفتن از واقعیت همراه است و ثانیاً تنها گزارهها هستند که حاملان صدقاند و بنا بر تعریف گزاره و صدق، مدلهای غیرگزارهای صادق نیستند. در مقاله، به عنوان مطالعهی موردی، میمتیک از میان نظریههای تکامل فرهنگی انتخاب شده است و تلاش شده است تا ضمن معرفی نقدها و پاسخ به نقدها از جانب طرفداران میمتیک وجه تمثیلی و مدلی این نظریه برجسته شود. فرهنگ پیچیدهتر از آن است که یک مدل تبیینی به تنهایی قادر به تبیین آن باشد اما، مشروط بر آنکه هیچ مدلی، ازجمله میمتیک، به تنهایی دعوی انحصاری در تبیین فرهنگ نداشته باشد، با در کنار هم قرار گرفتن دستهای از الگوهای تبیینی راه برای فهم بهتر آن فراهم میشود.
علیرضا میرزایی؛ محمد قادری زمهریر؛ یاسمن قاسمی
چکیده
ویروس کرونا با سرعت زیادی در حال گسترش در جهان است و انسان با تمام توان خود تلاش دارد در برابر این ویروس از خود محافظت کند. آدمی مانند سالیان گذشته تکنولوژی را راه حلی برای برون رفت از این شرایط در نظر گرفته و دست به دامان آن شده است. روشهای غربالگری، پیشگیری و درمان مختلفی با استفاده از تکنولوژی گسترش یافته است. استفاده از تب سنجهای ...
بیشتر
ویروس کرونا با سرعت زیادی در حال گسترش در جهان است و انسان با تمام توان خود تلاش دارد در برابر این ویروس از خود محافظت کند. آدمی مانند سالیان گذشته تکنولوژی را راه حلی برای برون رفت از این شرایط در نظر گرفته و دست به دامان آن شده است. روشهای غربالگری، پیشگیری و درمان مختلفی با استفاده از تکنولوژی گسترش یافته است. استفاده از تب سنجهای دیجیتال، ماسکهای متنوع، لباسهای کامل پیشگیری مانند گان و لباس اورال(Overall) و دستگاههای ونتیلاتور از جمله استفادههای مختلف از تکنولوژی در این راستاست. انسانزدایی تکنولوژی ویژگیای است که از گذشته نیز مطالب متعددی در باب آن نگارش شده و مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله تلاش شده است با استفاده از دریچه نگاه فلاسفهای همچون لاتور، فینبرگ و هایدگر به مقوله انسانیکردن تکنولوژی پزشکی بپردازیم و اینکه آیا میتوان برای ارتقاء رابطه پزشک و بیمار در این شرایط، تکنولوژیهای انسانیساز را جایگزین تکنولوژیهای انسانزدا کنیم یا خیر.