امید آهنچی مرکز؛ محمد سعیدی مهر
دوره 1، شماره 2 ، مهر 1390، صفحه 1-23
چکیده
مفهوم مزاج یکی از مفاهیم کلیدی است که از یکسوی در پزشکی و طبیعیات قدیم و از سوی دیگر در مباحث فلسفی بهویژه در حوزۀ نفسشناسی، نقش مهمی را ایفا میکرده است. از نظر قدما، مزاج کیفیتی است که در اثر واکنشِ میان عناصر اربعۀ جسم حاصل شده و دارای خاصیتی متفاوت از خاصیت اجزاست. کیفیت حاصل شده، دارای درجات متفاوتی از اعتدال است و میزانِ ...
بیشتر
مفهوم مزاج یکی از مفاهیم کلیدی است که از یکسوی در پزشکی و طبیعیات قدیم و از سوی دیگر در مباحث فلسفی بهویژه در حوزۀ نفسشناسی، نقش مهمی را ایفا میکرده است. از نظر قدما، مزاج کیفیتی است که در اثر واکنشِ میان عناصر اربعۀ جسم حاصل شده و دارای خاصیتی متفاوت از خاصیت اجزاست. کیفیت حاصل شده، دارای درجات متفاوتی از اعتدال است و میزانِ اعتدال کیفیت حاصلشده (مزاج)، عامل مهمی برای دستیابی موجودات به رتبههای متفاوت وجود است. آیا این مفهوم در پزشکی مدرن نیز میتواند جایگاهی داشته باشد؟ در پاسخ به این پرسش نخست به تعریف مزاج و همچنین مفاهیم مرتبط با آن، مانند اعتدال مزاج، عناصر اربعه، اخلاط اربعه و ... از دیدگاه قدما میپردازیم. در مرحلۀ بعد، چهار تعبیر رایجِ امروزین از مزاج را طرح و سپس با توجه به ویژگیهایی که تعبیر صحیح از مزاج باید داشته باشد، تعبیر مختار را از میان تعابیر چهارگانه مشخص خواهیم کرد. در این تعبیر، میتوان کیفیت عملکرد سیستم اعصاب اتونوم را بهعنوان بدیلی امروزین برای مفهومِ سنتی مزاج در نظر گرفت.
جواد اکبری تختمشلو؛ سعید زیباکلام
دوره 1، شماره 2 ، مهر 1390، صفحه 25-64
چکیده
در دهههای اخیر، عقلانیت به یکی از موضوعات مهم و بحثانگیز حوزههای فکری مبدل شده است. فلاسفة متعددی هستند که شأن عقل و عقلانیت انسانی را کماعتبار کرده و میکنند. پوپر ازجملة کسانی است که به عقل آدمی باور دارند. او برای نشاندادن توانایی عقل، اثباتگرایی و رویکردهای توجیهی را بهکلی رد و با طراحی فلسفة علم ابطالگرا، ...
بیشتر
در دهههای اخیر، عقلانیت به یکی از موضوعات مهم و بحثانگیز حوزههای فکری مبدل شده است. فلاسفة متعددی هستند که شأن عقل و عقلانیت انسانی را کماعتبار کرده و میکنند. پوپر ازجملة کسانی است که به عقل آدمی باور دارند. او برای نشاندادن توانایی عقل، اثباتگرایی و رویکردهای توجیهی را بهکلی رد و با طراحی فلسفة علم ابطالگرا، عقلانیت انتقادی را مورد تأیید و تأکید قرار داد. در این مقاله نخست عقلانیت پوپر بههمراه عناصر مهم و سازندة آن استخراج و بازسازی میشود و سپس میزان موفقیت و سازگاری مواضع پوپر مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد. نتیجة اصلی مقاله این است که گریز کامل از رویکرد اثباتی و توجیهی و ارائة یک معرفتشناسی مطلقاً نفیگرا و انتقادی میسر و مقدور نیست.
سیدمحمدرضا امیری طهرانی
دوره 1، شماره 2 ، مهر 1390، صفحه 65-95
چکیده
در آغاز، با اشاره به تعاریف وتحلیلهایی که فیلسوفان تکنولوژی، همچون مارتین هایدگر، ماریو بونگ، و استفان کلاین از مفهوم فنّاوری بهدست دادهاند، نحوة انطباق این تعریفها بر مفهوم تجارت الکترونیک تحلیل میشود. سپس، با مرور آرای مارتین هایدگر، کارل مارکس، ژاک الول، دونالد مککنزی، هانس یوناس، و اندروفینبرگ که دربارة ...
بیشتر
در آغاز، با اشاره به تعاریف وتحلیلهایی که فیلسوفان تکنولوژی، همچون مارتین هایدگر، ماریو بونگ، و استفان کلاین از مفهوم فنّاوری بهدست دادهاند، نحوة انطباق این تعریفها بر مفهوم تجارت الکترونیک تحلیل میشود. سپس، با مرور آرای مارتین هایدگر، کارل مارکس، ژاک الول، دونالد مککنزی، هانس یوناس، و اندروفینبرگ که دربارة الزامات تمدن تکنولوژیک در فلسفة تکنولوژی مطرح است، محدودیتهایی را که تجارت الکترونیک بر افراد و جامعه تحمیل میکند، تجزیه و تحلیل میشود. این الزامات، بهطور طبیعی، مسئلة رابطة اخلاق و تکنولوژی را پیش میکشد. در این نوشتار، نسبت اخلاق و تکنولوژی از سه جهت بررسی میشود؛ هدفگذاری، راهها و وسایل رسیدن به هدف، و عوارض تکنولوژی. سپس ویژگی مجازی و فراواقعیت تکنولوژی پستمدرن بررسی و از این منظر عوارض و پیامدهای تجارت الکترونیک برای هویت افراد و سنتهای جامعه واکاوی میشود.
روزبه زارع؛ سیدحسن حسینی
دوره 1، شماره 2 ، مهر 1390، صفحه 97-116
چکیده
ویلیام لین کریگ (William Lane Craig)، فیلسوف و متأله شهیر امریکایی، بهعنوان احیاکنندة نوع خاصی از براهین کیهانشناختی شهرت یافته؛ او این برهان را «برهان کیهانشناسی کلامی» (kalam cosmological argument) نامیده است. رکن اساسی این برهان، آغازمندی یا حدوث زمانی جهان است. کریگ بهمنظور اثبات این مقدمة اساسیِ برهان خود، به چهار دلیل متوسل ...
بیشتر
ویلیام لین کریگ (William Lane Craig)، فیلسوف و متأله شهیر امریکایی، بهعنوان احیاکنندة نوع خاصی از براهین کیهانشناختی شهرت یافته؛ او این برهان را «برهان کیهانشناسی کلامی» (kalam cosmological argument) نامیده است. رکن اساسی این برهان، آغازمندی یا حدوث زمانی جهان است. کریگ بهمنظور اثبات این مقدمة اساسیِ برهان خود، به چهار دلیل متوسل شده که دوتای آنها پیشینی (فلسفی) و دوتای دیگر پسینی (علمی) هستند. در این مقاله، پس از طرح تصویر مورد نظر کریگ از آغاز جهان، یکی از استدلالهای پیشینی و یکی از تأییدات تجربی او بهنفع آغازمندی طبیعت طرح شده و مورد ارزیابی قرار گرفته است. درنهایت چنین نتیجهگیری شده است که، بهرغم آنکه تصویر کریگ از آغاز عالم تصویری منسجم و سازگار است، دلایل او توانایی اثبات تحقق خارجیِ آن را ندارد.
مهدی غیاثوند
دوره 1، شماره 2 ، مهر 1390، صفحه 117-142
چکیده
مقالة حاضر بهطور کلی، تأملی است درباب نقش و جایگاه علم فیزیک در فیزیکالیسم. در فضای فلسفی معاصر غرب، در اغلب موارد، تعبیر «فیزیکی» جانشین تعبیر دیرآشنای «مادی» شده و بیشتر از «فیزیکالیسم» صحبت بهمیان میآید تا «مادیانگاری». بدینمعنا که دیگر بر خواصی چون صلابت و نفوذناپذیری، امکان فرض ابعاد ...
بیشتر
مقالة حاضر بهطور کلی، تأملی است درباب نقش و جایگاه علم فیزیک در فیزیکالیسم. در فضای فلسفی معاصر غرب، در اغلب موارد، تعبیر «فیزیکی» جانشین تعبیر دیرآشنای «مادی» شده و بیشتر از «فیزیکالیسم» صحبت بهمیان میآید تا «مادیانگاری». بدینمعنا که دیگر بر خواصی چون صلابت و نفوذناپذیری، امکان فرض ابعاد سهگانه، و از این دست در تعیین محتوای مفهومی تعبیر «مادی» تکیه نمیشود، بلکه چنین امری با ارجاع به علم فیزیک محقق میشود. اما نکته اینجاست که این ارجاع از همان ابتدا، بهرغم فراگیربودن و مزایای مفهومی انکارناپذیر آن، بهلحاظ برخی لوازم و توابعی که دربرداشته، با مشکلاتی مواجه بوده است. تا جایی که بحث به تعیین ارزش صدق فیزیکالیسم هم کشیده شده است و از مشکلات مذبور در قالب برهان دوحدی همپل بهعنوان استدلالی علیه فیزیکالیسم بحث میشود. در مقالة حاضر، به تحلیل و ارزیابی دو مورد از تقریرات متأخر این ارجاع خواهیم پرداخت که درپی مرتفعساختن موارد مطرح در این برهاناند. نگارنده از این ارزیابی نتایجی را پیرامون اصل ایدة فیزیکالیسم استنتاج خواهد کرد و درنهایت به طرح پارهای ملاحظات انتقادی درباب فیزیکالیسم خواهد پرداخت.
غلامحسین مقدم حیدری؛ حمیدرضا آیت اللهی
دوره 1، شماره 2 ، مهر 1390، صفحه 143-161
چکیده
یکی از نظریههای متداول دربارة عقلانیت علم، عقلانیت بهمثابة مبناگرایی است که بنابر آن، عقلانیت یک نظریة علمی و مبتنیبر دادههای حسی است که آن نظریه بر آن اساس بنا شده است. اما دادههای حسی قطعی و یقینی موضوعی است که مناقشات فراوانی را درپی داشته است. در این مقاله، با تمسک به آرای ویتگنشتاین درباب «یقین»، تلقی نوینی ...
بیشتر
یکی از نظریههای متداول دربارة عقلانیت علم، عقلانیت بهمثابة مبناگرایی است که بنابر آن، عقلانیت یک نظریة علمی و مبتنیبر دادههای حسی است که آن نظریه بر آن اساس بنا شده است. اما دادههای حسی قطعی و یقینی موضوعی است که مناقشات فراوانی را درپی داشته است. در این مقاله، با تمسک به آرای ویتگنشتاین درباب «یقین»، تلقی نوینی از یقینیات یک نظریۀ علمی ارائه میشود که، بنابر آن، هر نظریة علمی دارای دوگونه گزاره است: گزارههای ثابت و گزارههای سیال. پیرو چنین تقسیمبندی از گزارههای یک نظریة علمی، ایدة نوینی برای عقلانیت نظریههای علمی ارائه میشود. براساس این ایده، نظریهای عقلانی است که اولاً سازگار باشد، ثانیاً گزارههای ثابت جامعة علمی را حفظ و گزارههای سیال را با گزارههای مناسب دیگری جایگزین کند. مقاله سعی میکند با ارائة شواهد تاریخی، کارایی، و واقعبینانهبودن این ایده را در برابر معیارهای عقلانیت مبتنیبر بداهت شواهد حسی بیان کند.
نواب مقربی
دوره 1، شماره 2 ، مهر 1390، صفحه 163-180
چکیده
جامعهشناسی علم بهمنزلۀ حوزهای جدا، جدی، و نیرومند از شناخت بشری تا دهة 1970 حضور پررنگی در مناقشههای فیلسوفان نداشت. ولی از حدود اوایل آن دهه، بسیاری از فیلسوفان بهگونهای فزاینده به این حوزه از شناخت بشری روی آوردند. این حوزه از آن زمان تاکنون پیشرفت بزرگی کرده است و دگرگونیهای مهمی را پشت ...
بیشتر
جامعهشناسی علم بهمنزلۀ حوزهای جدا، جدی، و نیرومند از شناخت بشری تا دهة 1970 حضور پررنگی در مناقشههای فیلسوفان نداشت. ولی از حدود اوایل آن دهه، بسیاری از فیلسوفان بهگونهای فزاینده به این حوزه از شناخت بشری روی آوردند. این حوزه از آن زمان تاکنون پیشرفت بزرگی کرده است و دگرگونیهای مهمی را پشت سر گذاشته است. در مقالة حاضر نیز، با تمرکز بر جامعهشناسی علم، سعی میشود مؤلفههای اصلی و عناصر سازندة آن و نمایندگان و آثار عمدة آن در سدههای اخیر بازنمایانده شود. جامعهشناسی علم حوزهای است که دادوستد استواری را با فلسفه آغاز کرده است. پارهای از مسائلی که در جامعهشناسی علم مطرح شدهاند، در تاریخ علم نیز مطرح بودهاند، ولی جامعهشناسی علم، یا بهعبارت دقیقتر جامعهشناسیِ شناخت بشری، مدعی جانشینی، یا رشتة جانشین فلسفة علم است. مدعای اصلی در مقالة حاضر این است که آنچه موجب بروز رویدادهای علمی میشود، آنچه موجب میشود مردم نظریهای را بهجای نظریهای دیگر باور کنند کنش و واکنش نیروهای اجتماعی است. علم کنشی اجتماعی است و در هیچ دورهای متکی به دستاوردهای فردی دانشمندان نبوده و نیست. دانشمندان بهشکلی جدا و منفرد کار نمیکنند که باعث پیدایش دورههای جدیدی در علم شوند، بلکه خود محصول مناقشهها، رفع اختلافها، سلسلهمراتبها، نابرابریهای قدرت، و عاملهای اجتماعی دیگرند. تردیدی نیست که تأکید بر جنبههای اجتماعی علم و نادیدهگرفتن تأثیر ساختار واقعی جهان، پیامدهای افراطی بسیاری دارد. هدف مقالة حاضر فقط تقریر مباحث عمده در جامعهشناسی علم است ولی نقد و بررسی آن، مجال دیگری میطلبد.