بنفشه افتخاری
چکیده
فخر رازی از متفکرانی است که نقش برجسته ای در گفتمان بین دو نحله فکری زمان خود، یعنی مشائیگری و کلام اشعری دارد؛ وی با روشی فلسفی، نظریات کلامی را می پروراند. نظریه حرکت فخر رازی در چارچوب اتمگرایی کلام جای دارد.در این مقاله قصد داریم نشان دهیم که نظریه حرکت اتمگرایانه کلام چگونه با مبانی فیزیک ارسطویی در تراکنش استو چگونه فخر ...
بیشتر
فخر رازی از متفکرانی است که نقش برجسته ای در گفتمان بین دو نحله فکری زمان خود، یعنی مشائیگری و کلام اشعری دارد؛ وی با روشی فلسفی، نظریات کلامی را می پروراند. نظریه حرکت فخر رازی در چارچوب اتمگرایی کلام جای دارد.در این مقاله قصد داریم نشان دهیم که نظریه حرکت اتمگرایانه کلام چگونه با مبانی فیزیک ارسطویی در تراکنش استو چگونه فخر رازی با تکیه بر اصل تطابق پیوستگی ارسطویی با رد مقدماتی در زمان و طول به ناپیوستگی حرکت حکم می دهد.
سعید زیبا کلام مفرد
چکیده
فقه سنتی هیچ ریط و نسبتی با علوم اجتماعی ندارد. همین فقه ربط و نسبت بسیار ناچیزی با معضلات و نیازهای متنوع جامعة امروز ما دارد. نیز، هم پدیدارهای اجتماعی و هم مفاهیم و نظریههای علوم اجتماعیِ مرسوم،خصلتی تاریخی و متحول دارند. همچنین، مفاهیم و نظریههای اجتماعی هم معطوف به مسائل و نیازها و آمال تاریخاًمتحولِ جوامعی است که خاستگاه ...
بیشتر
فقه سنتی هیچ ریط و نسبتی با علوم اجتماعی ندارد. همین فقه ربط و نسبت بسیار ناچیزی با معضلات و نیازهای متنوع جامعة امروز ما دارد. نیز، هم پدیدارهای اجتماعی و هم مفاهیم و نظریههای علوم اجتماعیِ مرسوم،خصلتی تاریخی و متحول دارند. همچنین، مفاهیم و نظریههای اجتماعی هم معطوف به مسائل و نیازها و آمال تاریخاًمتحولِ جوامعی است که خاستگاه آن علوم بوده است و هم نتیجتا اعتبار محلی و تاریخی دارند. در این مقاله تلاش شده تا با ارائة یک قاعدة راهبردیِ روششناختی این دو عرصة بزرگ اما کم تاثیر یا بی تاثیر بر رفع معضلات و برآوردن حاجات و آمال جامعه، هم هر دو را دچار دگردیسی و تحول کرده و هم هر دو را معطوف به مجموعهای از اهداف کنیم. در صورت تحقّق، برآیند این فرایندِ دگردیسی محتواییِ طولانی، امتزاج یا ترکیب دو عرصه فقه و علوم اجتماعی است بگونهای که تمییز آنها در بسیاری از قلمروها ناممکن و یا بسیار دشوار خواهد شد.
مریم شفیعی؛ هادی صمدی
چکیده
جان دیویی در کتاب هنر بهمنزلهی تجربه نظریهای بدیع دربارهی زیبایی و هنر ارائه میدهد که ریشههای آن را میتوان در نگاه تکاملی و هگلی وی جست. کتاب ضمن معرفی نگاهی نو به هنر، به نحوی حاشیهای به مقایسهی علم و هنر میپردازد تا خواننده را در رسیدن به آراء نویسنده در فلسفهی هنر راهنمایی کند. مقالهی حاضر به بازنویسی دیدگاهدیویی ...
بیشتر
جان دیویی در کتاب هنر بهمنزلهی تجربه نظریهای بدیع دربارهی زیبایی و هنر ارائه میدهد که ریشههای آن را میتوان در نگاه تکاملی و هگلی وی جست. کتاب ضمن معرفی نگاهی نو به هنر، به نحوی حاشیهای به مقایسهی علم و هنر میپردازد تا خواننده را در رسیدن به آراء نویسنده در فلسفهی هنر راهنمایی کند. مقالهی حاضر به بازنویسی دیدگاهدیویی دربارهی واقعگرایی علمیمیپردازد.در این بازنویسی دعوی بر آن است که میتوان با مقایسههایی که دیویی میان هنر و علم در هنگام نگارش کتابهنر بهمنزلهی تجربه انجام داده است، به درک بهتری از دعوای کنونی فلسفه علم میان واقعگرایان علمی و ساختگرایان اجتماعی رسیددرواقعدیویی تصویری از اندرکنش مداوم انسان و جهان پیرامون ارائه میدهد که نه با خوانشهای متعارف واقعگرایی در فلسفهی علم سازگار است و نه با برداشتهای رایج ساختگرایی اجتماعی میخواند.
امین متولیان
چکیده
ارتباط میان قوانین طبیعت و ویژگیهای انواع طبیعی، مسالهای مهم و البته اختلافبرانگیزاست. طرفداران وجود این ارتباط به دودسته تقسیم میشوند، آنهایی کهاین ارتباط را ارتباطی ضعیف دانسته و قوانین طبیعت را قوانینی امکانی میدانند و کسانی کهباور دارند قوانین، برآمده از ویژگیهای انواع طبیعیاند. ذاتیگرایان از دسته دوماند ...
بیشتر
ارتباط میان قوانین طبیعت و ویژگیهای انواع طبیعی، مسالهای مهم و البته اختلافبرانگیزاست. طرفداران وجود این ارتباط به دودسته تقسیم میشوند، آنهایی کهاین ارتباط را ارتباطی ضعیف دانسته و قوانین طبیعت را قوانینی امکانی میدانند و کسانی کهباور دارند قوانین، برآمده از ویژگیهای انواع طبیعیاند. ذاتیگرایان از دسته دوماند که براساس ادعایشان، قوانین طبیعت را، قوانینی ضروری میدانند. ارجاع به تاریخ علم، برای یافتن این نسبت میان قوانین و انواع طبیعی از روشهای رایج ذاتیگرایان است که در این نوشتار نیز با تبیین قانون میزان که در میان کیمیاگران اسلامی از جمله جابربن حیان، از قوانین اصلی حاکم بر فرآیندهای کیمیایی و تبدل اجسام و اجساد به هم است، نسبت آن را با قوانین ذاتیگرا بررسی میکنیم.
غلامحسین مقدم حیدری؛ فائزه اسکندری
چکیده
چکیده:حرکت، مبدا اساسیِ طبیعیات ابنباجه(1098-1138) است که بر تمامی دیدگاههای طبیعی وی خصوصا ترکیب موجودات از ماده و صورت و علل چهارگانه تاثیر گذاشته است. این امر سبب شده تا شناسایی عوامل موثر در حرکت اجسام طبیعی در مکانیک ابنباجهای نقش برجستهای ایفا کند. مهمترین عامل حرکت از نظر او متمرکز بر «صورت» و تغییر آن در هنگام ...
بیشتر
چکیده:حرکت، مبدا اساسیِ طبیعیات ابنباجه(1098-1138) است که بر تمامی دیدگاههای طبیعی وی خصوصا ترکیب موجودات از ماده و صورت و علل چهارگانه تاثیر گذاشته است. این امر سبب شده تا شناسایی عوامل موثر در حرکت اجسام طبیعی در مکانیک ابنباجهای نقش برجستهای ایفا کند. مهمترین عامل حرکت از نظر او متمرکز بر «صورت» و تغییر آن در هنگام جابجایی است. در مقالهی حاضر مفهوم صورت نزد ابنباجه و تاثیر آن بر حرکت طبیعی اجسام بررسی خواهد شد. استدلالهای ابنباجه در مبحث «صورت» و مفاهیم مرتبط با آن علاوه بر تاثیر از آرای ارسطو، به واسطهی عقلگرا بودن وی همواره از اندیشههای افلاطون و فارابی نیز بهره گرفته است. وی به تاثیر از فارابی، نقش صورتی معقول و مجرد از ماده(عقل فعال) را در عالم مافوق قمر و حرکت اجرام سماوی و به تبع آن در حرکت اجسام زمینی موثر دانسته است. این دیدگاه در استدلال او پیرامون تمایز محرک از متحرک در حرکت خودبه خودیِ اجسام طبیعی نیز تاثیرگذار بوده است.
محمدمهدی هاتف؛ حسین شیخ رضایی
چکیده
گودمن نخستین کسی بود که به معمایش درباره استقرا پاسخ داد، هرچند پاسخی نسبیگرایانه که زمینهای شد برای پروژه برساختگرایی وجودشناختیاش. واقعگرایانی که دغدغه حفظ معرفت استقرایی را داشتند اما کوشیدند با نقد راه حل او و ارائه راه حلهای بدیل اعتبار قاعده استقرا و نتیجتا معرفت استقرایی را بازیابی کنند. در اینجا من سه واکنش جکسون، ...
بیشتر
گودمن نخستین کسی بود که به معمایش درباره استقرا پاسخ داد، هرچند پاسخی نسبیگرایانه که زمینهای شد برای پروژه برساختگرایی وجودشناختیاش. واقعگرایانی که دغدغه حفظ معرفت استقرایی را داشتند اما کوشیدند با نقد راه حل او و ارائه راه حلهای بدیل اعتبار قاعده استقرا و نتیجتا معرفت استقرایی را بازیابی کنند. در اینجا من سه واکنش جکسون، الدر و گادفریاسمیت را به معما و راهحل گودمن بررسی میکنم. این ارزیابی با محوریت ایدۀ انواع طبیعی انجام میشود، ذیل این پرسش که آیا این ایده (با فهمیواقعگرایانه) میتواند راهی برای حل معمای گودمن به روی ما باز کند یا خیر؟ واکنش جکسون را به پشتوانۀ نقدهای الدر و گادفریاسمیت به نقد میکشم. پس از آن به سراغ راهحل الدر میروم و نشان خواهمداد پیشنهاد او حاوی نوعی مصادرهبهمطلوب است. سپس راهحل گادفریاسمیت را بررسی خواهمکرد، که در واقع نوعی بازسازی از راه حل جکسون است، با این تفاوت که بهجای مفهوم پردازی فلسفی، به قواعد روششناسی آماری توسل جستهاست. به عقیدۀ من این پیشنهاد از یک سو پیشنهاد خوبی برای حل معمای گودمن است، و از سوی دیگر قویا نیز بر فرض انواع طبیعی تکیه دارد. اما در عین حال نمیتواند راهحل خود گودمن را از حیّز انتافع ساقط کند؛ راهحلی که از قضا به لحاظ متافیزیکی نیز سبکتر است.
علیرضا منجمی
چکیده
در کتاب تولد کلینیک فوکو نشان میدهد این نه علوم طبیعی بلکه پزشکی بالینی بود که بنیان علوم انسانی را بنا نهاد. در انتهای کتاب تولد کلینیک او این مدعا را مطرح میکند که علوم انسانی بر بنیان پزشکی بالینی مدرن بنا شده است. او میگوید: اهمیت علم پزشکی در تأسیس علوم انسانی اهمیتی که صرفاً روششناختی نیست زیرا هستی انسان بهمنزلۀ ابژۀ ...
بیشتر
در کتاب تولد کلینیک فوکو نشان میدهد این نه علوم طبیعی بلکه پزشکی بالینی بود که بنیان علوم انسانی را بنا نهاد. در انتهای کتاب تولد کلینیک او این مدعا را مطرح میکند که علوم انسانی بر بنیان پزشکی بالینی مدرن بنا شده است. او میگوید: اهمیت علم پزشکی در تأسیس علوم انسانی اهمیتی که صرفاً روششناختی نیست زیرا هستی انسان بهمنزلۀ ابژۀ علم پوزیتیو تعریف یا تلقی میشود.» البته فوکو بیشتر از این مدعای خود را توضیح نمیدهد و به همین میزان بسنده میکند. در این مقاله تلاش خواهم کرد نشان دهم چگونه بر مبنای صورتبندی او از پزشکی بالینی میتوان از این مدعا دفاع کرد و این مدعا چه استلزاماتی برای علوم انسانی به همراه خواهد داشت. برای فهم و دریافت این مدعا باید تمهیداتی فراهم کرد. هر دو تمهید مبتنی بر آراء فیلسوفان پزشکی است تا صورتبندی دقیق و قابلفهمی از پزشکی بالینی موردنظر فوکو به دست داده شود. بدون این تمهیدات فهم مدعای فوکو دشوار خواهد بود چون به نظر میرسد او در کتاب تولد کلینیک بسیاری از این موارد را مسکوت گذاشته یا بدیهی فرض کرده است یا نادیده گرفته است و شارحاناش هم با سنت فلسفۀ پزشکی ناآشنا بودهاند. در ابتدا تلاش میکنم نشان دهم که پزشکی نوع متفاوتی از شیوۀ تفکر در مقایسۀ با علوم طبیعی است که اگر چنین نبود مدعای فوکو به تفسیری سطحی و پیشپاافتاده خلاصه میشد: پزشکی انسان را ابژۀ علم بدل کرد و پس از آن بود که با الهام از علوم طبیعی تأسیس علوم انسانی محقق شد که باور ناروایی است. این بخش بر اساس آراء لودویگ فلک تفاوتهای جدی تفکر پزشکی و علوم طبیعی تقریر خواهد شد. ساختار پزشکی بالینی و علوم مختلفی که در این حوزه وجود دارند را تعریف و تعامل آنها را نشان میدهم. در این بخش از آراء کاظم صادقزاده وام گرفته شده است. در بخش بعدی تلاش خواهم کرد بر مبنای تمهیدات صورت گرفته نشان دهم فوکو چگونه پزشکی بالینی مدرن و سیر تطورش را چگونه در قالب فضابخشیهای سهگانه صورتبندی کرده است. در فصل پایان نشان خواهم داد چگونه صورتبندی فوکو از پزشکی بالینی میتواند بنیان علوم انسانی قرار گیرد. بدین ترتیب به نظر میرسد این نوشتار تلاشی است برای پیوند زدن فلسفۀ پزشکی و فلسفۀ علوم انسانی با خوانشی جدید از کتاب «تولد کلینیک».