دوره و شماره: دوره 5، شماره 10، مهر 1394، صفحه 1-141 
پژوهشی

ناتوانی مدل استیفنز در محدودکردن استدلال «احتیاط بهتر از پشیمانی است

صفحه 1-20

سیدمحمدمهدی اعتمادالاسلامی بختیاری؛ میرسعید موسوی کریمی

چکیده برخی فیلسوفان بر این باورند که اصل انتخاب طبیعی اعتمادپذیری فرایندهای باورسازی را تضمین می‌کند. طبق این دیدگاه، آن دسته از فرایندهای باورسازی که بیش‌تر باورهای صادق تولید می‌کنند تا باورهای کاذب، برای تولید مثل و بقای موجود زنده سودمندند و از این ‌رو انتخاب طبیعی آن‌ها را حفظ می‌کند. استفن استیچ در استدلالی که به «احتیاط بهتر از پشیمانی است» مشهور است این رویکرد را وامی‌زند. او نشان می‌دهد که انتخاب طبیعی دلیل کافی برای اعتمادپذیری فرایندهای باورسازی نیست. از سوی دیگر، کریستفر اِل. استیفنز با ارائة مدلی، وضعیت‌هایی را مشخص می‌کند که در آن‌ها انتخاب طبیعی از باورهای صادق حمایت می‌کند. او معتقد است که این مدل استدلال استیچ را محدود می‌کند. در این نوشتار نشان می‌دهیم که مدل استیفنز نمی‌تواند استدلال «احتیاط بهتر از پشیمانی است» را محدود کند و اساساً تأثیری در مناقشة میان موافقان و مخالفان تبیینِ مبتنی بر نظریة تطور برای اعتمادپذیری فرایندهای باورسازی ندارد.

پژوهشی

عقلانیت هدف-وسیله، چارچوبی برای عقلانیت علم

صفحه 21-37

امین ربیع نیا

چکیده مسئلة عقلانیت علم، نیازمند بستری برای طرح چیستی عقلانیت است تا در چهارچوب مفهومی از عقلانیت، بتوان چگونگی عقلانیت ماجرای علم را به تصویر کشید. نگارنده در این مقاله تلاش می‌کند تا با استفاده از مفهوم عقلانیت هدف ـ وسیله نشان دهد که چگونه می‌توان چنین بستری را فراهم آورد. برای این کار می‌بایست علم را به‌ عنوان یک فرایند در نظر بگیریم که در آن با مفروض گرفتن اهدافی، می‌توان عقلانیت دست‌یابی به این اهداف را به‌ واسطة مفهوم عقلانیت هدف ـ وسیله توجیه کرد. عقلانیت هدف ـ وسیله نیز به‌ نوبة خود قابل ‌تقسیم به دو گونة عقلانیت ابزاری و کل‌گرایانه است و ما نشان می‌دهیم که برگرفتن مفهوم عقلانیت کل‌‌گرایانه برای داشتن یک مدل عقلانیت کارآمد برای علم ضروری است. در ادامه و به منظور ارائة یک نمونه پیاده‌سازی برای چهارچوب ارائه‌شده، مدل‌های عقلانیت علم لری لاودن را با استفاده از چهارچوب مفهومی عقلانیت ابزاری و کل‌گرایانه مورد بازسازی قرار می‌دهیم تا توانایی مفهومی عقلانیت هدف ـ وسیله و نیز رشد و ترقی مدل‌های مذکور در گذر از گونه‌های این نوع عقلانیت را نشان دهیم.

پژوهشی

نظریۀ بازی‌های تکاملی و ارزیابی مجدد از ایدۀ«پیشرفت در نظریۀ بازی‏ها»؛ بررسی از منظر روش‏شناسی علم اقتصاد

صفحه 39-63

چکیده به‌نظر می‌رسد پیدایش نظریة بازی‌های تکاملی و گسترش بهره‌گیری از آن بیان‌کنندة گونه‌ای تغییر در ابزارهای مورد استفادة متخصصان نظریة بازی‌ها و اقتصاددانان باشد؛ چه آن‌که برخی به این نظریه در برابر نظریة بازی‌های کلاسیک به‌عنوان نوعی پیش‌رفت می‌نگرند. این مقاله در پی آن است که نخست تفاوت‌های مبنایی مطرح میان نظریة بازی‌های کلاسیک و نظریة بازی‌های تکاملی را به تصویر بکشاند و دوم این‌که به این پرسش پاسخ دهد که «آیا نظریة بازی‌های تکاملی را می‌توان نوعی پیش‌رفت در برابر با نظریة بازی‌های کلاسیک تلقی کرد؟» این پژوهش بر پایة رویکرد نظری و با تمرکز بر برخی آثار موجود در حوزة فلسفة علم اقتصاد، روش‌شناسیِ علمِ اقتصاد، تاریخ نظریة بازی‌ها و فلسفة علم صورت گرفته است. نتیجة مقاله قابل‌ تفکیک به دو ایدة به هم مرتبط است؛ نخست آن‌که پیدایش نظریة بازی‌های تکاملی و تداوم بهره‌گیری از آن در پژوهش‌های اقتصادی، در چهارچوب رویکردهای خوش‌تعریف فلسفة علم قابل ‌تحلیل نیست؛ ثانیاً، به‌نظر می‌آید تبیین‌های فایرابند و مک‌لاسکی در این موضوع از «روایی» بهتری برخوردار باشد.

پژوهشی

از رئالیسم علمی لاتور تا رئالیسم انتقادی باسکار

صفحه 65-80

مهناز فرهمند

چکیده رئالیسم از مفاهیم مناقشه‌برانگیزی است که همواره از دغدغه‌های صاحب‌نظران حوزة فلسفة علم و همین‌طور جامعه‌شناسان معرفت علمی است. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی مفهوم رئالیسم انتقادی باسکار و واقع‌گرایی لاتور از دو رویکرد متفاوت است. باسکار معتقد است که بیش‌تر «آن‌چه که هست» وجود دارد تا «آن‌چه که شناخته می‌شود»، بیش‌تر نیرو وجود دارد تا کاربرد و استعمال نیرو. در مقابل، لاتور با روی آوردن به برساخت‌گرایی، به ساخت واقعیت در فرایند فعالیت علمی تأکید می‌ورزد. در این مقاله، ادعای اصلی لاتور و باسکار به‌تفصیل بیان خواهد شد و ضمن بررسی تطبیقی افکار آن دو، وجوه اتفاق ‌نظر و اختلاف آن‌ها تشریح خواهد شد.

پژوهشی

تبیین به‌منزلة فرایندی وحدت‏بخش

صفحه 81-96

مریم قاسمی نراقی

چکیده رایج‏ترین نظریه‏ای که آغازگر بحث تبیین در قرن بیستم است، نظریة قانون فراگیر تبیین، شامل دو الگوی قیاسی ـ قانونی و استقرایی ـ آماری است. کارل همپل بیان دقیقی از ایدة تبیین علمی را، که توسط هیوم و میل صورت‌بندی مبهمی داشت، به تصویر می‏کشد. نقدهای جدی که در نیمة دوم قرن بیستم در خصوص این نظریه مطرح شد راه را برای نظریه‏های دیگر گشود. الگوی وحدت‏بخشی تبیین که طرح اولیة آن از سوی مایکل فریدمن مطرح شد و به دست فیلیپ کیچر بسط یافت، از مهم‏ترین این الگوهاست. بنا بر رویکرد کیچر، علم فهم ما نسبت به جهان را به کمک وحدت‏ بخشیدن پدیده‏های گوناگون افزایش می‏دهد. وحدت‏بخشی در چهارچوب معرفت علمی، با به حداقل رساندن شمار الگوهای استنتاج و به حداکثر رساندن شمار نتایج تولیدشده به‏دست می‏آید. در این جستار با شرح و بازسازی الگوی وحدت‏بخشی تبیین، نشان خواهیم داد این الگو برخی از مشکلات سنتی مدل قانون فراگیر را حل می‏کند.

 
 

پژوهشی

بررسی امکان مفهوم ماند در فیزیک ارسطویی

صفحه 97-111

فرزانه قدمیاری؛ حسین کلباسی اشتری

چکیده واکاوی مفهوم ماند به‌عنوان قانون اول حرکت در فیزیک کلاسیک که تبیین حرکت بر اساس آن استوارشده و هم‌چنین دو بستر فیزیک ارسطویی و فیزیک کلاسیک به‌‌عنوان دو جریان فکری مهم که صدها سال نظریات غالب بوده‌اند، اهمیت ویژه‌ای به‌عنوان این مقاله می‌دهد. در این مقاله امکان طرح و بررسی مفهوم ماند در فیزیک ارسطویی مورد پرسش و تحلیل قرار گرفته است. نویسندگان پس از تعریف مفهوم ماند در فیزیک کلاسیک و استخراج کلیدواژه‌های نزدیک به مفهوم ماند در فیزیک ارسطویی، مؤلفه‌های این مفهوم در هر دو بستر را تفکیک و به‌‌صورت تطبیقی در کنار یک‌دیگر تحلیل و بررسی کرده‌اند. ذکر این نکته لازم است که همواره امکان نسبت دادن و تطبیق مؤلفه‌های دو بستر به یک‌دیگر مورد توجه بوده است. یافته‌های این تحقیق حاکی از آن است که ارسطو در ذیل مفاهیمی مانند حرکت طبیعی، حرکت قسری و ... به‌‌طور ضمنی به مفهوم ماند توجه داشته است.