جواد اکبری تختمشلو؛ مهدی گلشنی
دوره 6، شماره 11 ، فروردین 1395، صفحه 1-36
چکیده
ونفراسن از زمان نگارش کتاب تصویر علمی واقعگرایی علمی را به باد انتقاد گرفته و تجربهگرایی برساختی خود را بهعنوان جانشینی مناسب برای آن ارائه کرده است. او با تمسک به این آموزۀ تجربهگرایی که «تجربه یگانه منبع ما برای شناخت جهان است» هر گونه آگاهی از سطح مشاهدهناپذیر جهان طبیعت را ناممکن اعلام میکند. ونفراسن اعتقاد ...
بیشتر
ونفراسن از زمان نگارش کتاب تصویر علمی واقعگرایی علمی را به باد انتقاد گرفته و تجربهگرایی برساختی خود را بهعنوان جانشینی مناسب برای آن ارائه کرده است. او با تمسک به این آموزۀ تجربهگرایی که «تجربه یگانه منبع ما برای شناخت جهان است» هر گونه آگاهی از سطح مشاهدهناپذیر جهان طبیعت را ناممکن اعلام میکند. ونفراسن اعتقاد واقعگراها به صدق (تقریبی) نظریههای علمی را فاقد هر گونه مبنای معرفتی میداند و در این مورد فقط باور به کفایت تجربی این نظریهها را مجاز و معتبر میشمارد. در این مقاله عناصر محوری تجربهگرایی برساختی و نوع تقابل آن با واقعگرایی علمی به بحث، بررسی، و ارزیابی گذاشته میشود. نتیجۀ بررسیهای این مقاله حکایت از آن دارد که نکات و استنادات ونفراسن در رد واقعگرایی و دفاع از مواضع خویش فراهمکنندۀ توجیههای لازم و کافی برای جانشین کردن تجربهگرایی برساختی به جای واقعگرایی علمی نیستند
محسن دنیوی؛ غلامحسین مقدم حیدری
دوره 6، شماره 11 ، فروردین 1395، صفحه 37-52
چکیده
فایرابند در آثار خود، ارجاعاتی به آثار مردمشناسان شهیر داشته است. بررسی این ارجاعات نشان از تاثیر تعیینکننده یافتههای مردمشناختی بر فلسفه فایرابند دارد. این تاثیر به حدی است که فایرابند، روش مردمشناسی را به عنوان روش ایجابی مناسب برای مطالعه علم پیشنهاد میکند. توصیه این روش به معنای پذیرش ضمنی مقومات آن مانند تکثر، ...
بیشتر
فایرابند در آثار خود، ارجاعاتی به آثار مردمشناسان شهیر داشته است. بررسی این ارجاعات نشان از تاثیر تعیینکننده یافتههای مردمشناختی بر فلسفه فایرابند دارد. این تاثیر به حدی است که فایرابند، روش مردمشناسی را به عنوان روش ایجابی مناسب برای مطالعه علم پیشنهاد میکند. توصیه این روش به معنای پذیرش ضمنی مقومات آن مانند تکثر، نسبیت، تفاوت در ذهنیتها، قیاسناپذیری فرهنگها و سنتها و ...است. در این مقاله ضمن بررسی ارجاعات فایرابند به مطالعات مردمشناختی، نشان خواهیم داد که فایرابند در چه موضوعاتی متاثر از یافتههای مردمشناسی بوده است و چگونه این یافتهها را در فلسفه علم بازسازی نموده است. تلاش خواهیم کرد تا تاثیر مردمشناسی بر هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی فایرابند را با تکیه بر مفاهیم واقعیت، ذهنیت، زبان، مشاهده مشارکتی و ...نشان دهیم.
روحالله کریمی
دوره 6، شماره 11 ، فروردین 1395، صفحه 53-79
چکیده
زمانی که سوت قطارها، زنگ تلفنها و روشنایی لامپها مجالی برای مردم قرن نوزدهم برای شک دربارۀ علم جدید و فواید فناورانه آن باقی نگذاشته بود، نیچه آن را به چالش کشید. او با نقد این تصور که جهان طبیعت بهگونهای تنظیم شده است که با «قواعد» یا «قوانین» علمی ما مطابقت داشته باشد، اصلیترین بنیان علم جدید را زیر سؤال برد. ...
بیشتر
زمانی که سوت قطارها، زنگ تلفنها و روشنایی لامپها مجالی برای مردم قرن نوزدهم برای شک دربارۀ علم جدید و فواید فناورانه آن باقی نگذاشته بود، نیچه آن را به چالش کشید. او با نقد این تصور که جهان طبیعت بهگونهای تنظیم شده است که با «قواعد» یا «قوانین» علمی ما مطابقت داشته باشد، اصلیترین بنیان علم جدید را زیر سؤال برد. او همچنین با نقد اصل علیّت که برای فهم علمی جهان بسیار ضروری است، نقد خود را عمق بخشید. البته تفاوتهای مهم و ظریفی میان نقد وی از مفاهیم «قانون» و «علیت» در آثار دورۀ اولیه و میانی نیچه و آثار دورۀ نهاییاش وجود دارد. نیچه در لایههای ژرفتری از نقد خود تلاش میکند با کشف پیوندی عمیق میان علم و مابعدالطبیعه، افسانه از کار درآمدنِ «جهان حقیقی» را بیبنیان شدن کل بنای علم جدید جلوه دهد. از این رو، نیچه علم را نیهلیستی میداند و با مقایسۀ علم و الهیات، علم را والاترین صورتِ آرمان زهد و بهترین همدست آن معرفی میکند. البته باید توجه داشت که هدف نیچه نهایتاً نه کنارگذاشتنِ علم و خواستِ حقیقت بهعنوان رانۀ اصلی آن، بلکه تجدید بنای آن بر ستونِ ارزشهای نویی است که به زندگی آری گویند.
محمود مختاری
دوره 6، شماره 11 ، فروردین 1395، صفحه 81-98
چکیده
تحلیل معرفتشناختی خطا اصولاً میتواند بر اساس تحلیل خطای ناشی از نقص خودِ باور، خطای حاصل از کذب باور یا خطای در توجیه صورت گیرد. اما به نظر میرسد خطای قابل انتساب به فاعل شناسا، داشتن باور معیوب، یا عدم دستیابی وی به صدق نیست بلکه خطای وی در توجیه است. این مقاله، در چارچوب نظریههای توجیه اعتمادگرا به تحلیل خطای علمی میپردازد. ...
بیشتر
تحلیل معرفتشناختی خطا اصولاً میتواند بر اساس تحلیل خطای ناشی از نقص خودِ باور، خطای حاصل از کذب باور یا خطای در توجیه صورت گیرد. اما به نظر میرسد خطای قابل انتساب به فاعل شناسا، داشتن باور معیوب، یا عدم دستیابی وی به صدق نیست بلکه خطای وی در توجیه است. این مقاله، در چارچوب نظریههای توجیه اعتمادگرا به تحلیل خطای علمی میپردازد. در این راستا با برررسی دیدگاههای اعتمادگرایانه آلوین گلدمن (اعتمادگرایی مبتنی بر فرایند) و رابرت نوزیک (ردیابی صدق) محدودیتهای آنها نشان داده میشود و سپس دیدگاه منظرگرایی فضیلتی سوسا ارائه میشود. ادعای مقاله این است که اصل ایمنی باور که توسط سوسا بهعنوان شرط لازم معرفت ارائه شده است، میتواند نقطه اتکای قابل دفاعی برای تحلیل خطای معرفتی باشد.
مسعود مطهری نسب؛ محمد بید هندی؛ علیرضا آقا حسینی
دوره 6، شماره 11 ، فروردین 1395، صفحه 99-122
چکیده
بازخوانی گفتمان علمی و روش شناسی حاکم بر تمدن اسلامی در دوره های گذشته،به ویژه دوره نوزایی،در ارتباط با شناخت تمدن اسلامی دارای اهمیت راهبردی است.به طور کلی دوره نوزایی تمدن اسلامی به دلیل مواجهه با اندیشه یونانی و کتب ترجمه شده از سایر تمدن ها از لحاظ فکری و علمی دارای ساختاری مجموعه ای است.بر همین اساس در این پژوهش سعی گردیده با مقایسه ...
بیشتر
بازخوانی گفتمان علمی و روش شناسی حاکم بر تمدن اسلامی در دوره های گذشته،به ویژه دوره نوزایی،در ارتباط با شناخت تمدن اسلامی دارای اهمیت راهبردی است.به طور کلی دوره نوزایی تمدن اسلامی به دلیل مواجهه با اندیشه یونانی و کتب ترجمه شده از سایر تمدن ها از لحاظ فکری و علمی دارای ساختاری مجموعه ای است.بر همین اساس در این پژوهش سعی گردیده با مقایسه روش شناسی زکریای رازی و ابونصرفارابی به عنوان دو نمونه بارز دوران نوزایی،مختصات گفتمان علمی دوره نوزایی تمدن اسلامی(قرون سوم و چهارم) مورد بازشناسی قرار گیرد.یافته های این پژوهش حاکی از آنست که زکریای رازی دارای معرفت شناسی واقع گرا و روش شناسی تجربه گرایانه ی محض به سبک اثبات گرایان فعلی است و فارابی دارای معرفت شناسی آرمان گرایانه با تاکید بر عقلانیت استعلایی و دارای روش شناسی ترکیبی و عقلانیت همراه با تجربه است.در نهایت بر اساس یافته های این پژوهش می توان این طور نتیجه گیری نمود که روش شناسی متکثری بر گفتمان علمی دوره نوزایی تمدن اسلامی- ایرانی حاکم بوده است.
میر سعید موسوی کریمی؛ جهانگیر موذن زاده
دوره 6، شماره 11 ، فروردین 1395، صفحه 127-148
چکیده
ون فراسن به عنوان یک تجربهگرا معتقد است "مشاهده" ادراکِ چیزی بدون استفاده از ابزار است. از سویی، بهعنوان یک تجربهگرای برساختی (constructive empiricist)، این شرط را اضافه میکند که اگر هویتی را مشاهدهپذیر مینامیم به طور خودکار به این معنا نیست که در حال حاضر شرایط برای مشاهده آن هویت مهیا باشد. در این راستا وی اقمار سیاره مشتری را هویاتی ...
بیشتر
ون فراسن به عنوان یک تجربهگرا معتقد است "مشاهده" ادراکِ چیزی بدون استفاده از ابزار است. از سویی، بهعنوان یک تجربهگرای برساختی (constructive empiricist)، این شرط را اضافه میکند که اگر هویتی را مشاهدهپذیر مینامیم به طور خودکار به این معنا نیست که در حال حاضر شرایط برای مشاهده آن هویت مهیا باشد. در این راستا وی اقمار سیاره مشتری را هویاتی مشاهدهپذیر و الکترون را هویتی مشاهدهناپذیر دانسته و معتقد است با میکروسکوپ، هویتی به نام "الکترون" را که نظریه اتمی به ما معرفی کرده، نمیبینیم. منتقدین واقعگرای ون فراسن بدون توجه به شرط اخیر با تکیه بر دلائل متعدد و متنوعی، مثالهای فراوانی از جمله سیارات خارج از منظومه شمسی را ذکر میکنند تا ادعا کنند اگر این مثالها را نمونههایی از هویات مشاهدهپذیر بدانیم که ون فراسن هم میداند، پس باید الکترون را نیز هویتی مشاهدهپذیر دانست. در این مقاله، با تکیه بر معیار وجود یا عدم وجود مرجع قابل مشاهده توسط چشم نامسلح در شرایط مناسب، که در باب تمامی مثالهایی که از سوی منتقدین ارائه شده وجود دارد اما در باب الکترون وجود ندارد، نشان میدهیم همانطور که ون فراسن معتقد است باید الکترون را هویتی مشاهدهناپذیر دانست.