هما یزدانی؛ علی پایا؛ لطف الله نبوی
چکیده
چکیدهدر مقالۀ حاضر با اتخاذ سنت کالونیسم و معرفتشناسی اصلاحشده، ادعای مانعیت گناهان انسانی از فعلیت صحیح عقل و عاملیت فیض الهی در تقویت قوای شناختی را بررسی میکنیم. شاید پیش از این و ذیل بحثِ نقش عوامل غیرمعرفتی در شکلگیری معرفت، به تأثیر شناختی گناه نیز پرداخته شده باشد. اما اختصاص این موضوع به رشد معرفت علمی، تا آنجا که مورد ...
بیشتر
چکیدهدر مقالۀ حاضر با اتخاذ سنت کالونیسم و معرفتشناسی اصلاحشده، ادعای مانعیت گناهان انسانی از فعلیت صحیح عقل و عاملیت فیض الهی در تقویت قوای شناختی را بررسی میکنیم. شاید پیش از این و ذیل بحثِ نقش عوامل غیرمعرفتی در شکلگیری معرفت، به تأثیر شناختی گناه نیز پرداخته شده باشد. اما اختصاص این موضوع به رشد معرفت علمی، تا آنجا که مورد اطلاع است، تازگی دارد. این بررسی در بستر پروژۀ استفان مورونی، دینپژوه معاصر آمریکایی، پیش خواهد رفت. او میکوشد با مرور نقادانۀ آراء متألهان برجستۀ مسیحی، مدلی را برای این تأثیر ترسیم کند. در نهایت نشان خواهیم داد که از منظر عقلانیت نقاد، محصول مورونی با کوشش او برای تبیین اثر گناه بر علوم طبیعی همخوانی ندارد. زیرا آنچه به عنوان معرفت علمی مسیحی معرفی کرده غالباً از جنس آگاهی فناورانه است نه علم، و این عالِم است که تحتتأثیر گناه قرار میگیرد نه مدعای علمی او.
محمود مژده خشکنودهانی؛ رضا ندرلو؛ رضا عزیزی نژاد
چکیده
تلفیق تکاملی گسترشیافته نظریهای است که پیشنهاد میدهد برای ارائهی تبیین در مورد یافتههای جدید در زیستشناسی تکاملی و نیز افزایش قدرت تبیینی برای یافتههای موجود، چارچوبهای مفهومی تلفیق تکاملی نیاز به بازنگری دارند. این بازنگری، گسترش در چارچوبهای مفهومی تلفیق تکاملی را به دنبال داشته و چارچوب مفهومی مبتنی بر تکامل ژنمحوری ...
بیشتر
تلفیق تکاملی گسترشیافته نظریهای است که پیشنهاد میدهد برای ارائهی تبیین در مورد یافتههای جدید در زیستشناسی تکاملی و نیز افزایش قدرت تبیینی برای یافتههای موجود، چارچوبهای مفهومی تلفیق تکاملی نیاز به بازنگری دارند. این بازنگری، گسترش در چارچوبهای مفهومی تلفیق تکاملی را به دنبال داشته و چارچوب مفهومی مبتنی بر تکامل ژنمحوری بایستی به چارچوبی تکوینمحور گسترش یابد؛ اما حامیان تلفیق تکاملی دهههای 30 و 40 این نظریه را بینیاز از هرگونه بازنگری دانسته و درخواست برای هرگونه گسترشی در چارچوبهای مفهومی آن را رد میکنند. هر دو نظریهی تلفیقی فعلی و گسترشیافته از استعارههایی برای بیان منظور خود بهره میبرند ازجمله استعارههای موسیقی حیات و ژن خودخواه که به ترتیب دو چارچوب مفهومی گسترشیافته و تلفیق فعلی را نمایندگی میکنند. از سویی دیگر خوانش بدنمند از استعاره استعمال استعارهها را در نظریات علمی به حوزهی اندیشهی دانشمند و چارچوب مفهومی حاکم بر ذهن او مربوط میداند. بر این اساس میتوان استدلالی به سود طرفداران گسترش در تلفیق تکاملی اقامه کرد.
نیما نریمانی
چکیده
طبیعت گرایی روششناختی یکی از پیشفرضهای محوری کنونی علوم تجربی است. نه تنها طبیعتباوران که بسیاری از خداباوران علمگرا نیز حامی طبیعتگرایی روششناختی در علم و در رابطه با جهان طبیعی هستند. اما اگرچه در بدو امر دفاع از طبیعتگرایی روششناختی در علم متین و موجه به نظر میرسد، اما خصوصا در مواردی که امکان ارائهی تبیینهای ...
بیشتر
طبیعت گرایی روششناختی یکی از پیشفرضهای محوری کنونی علوم تجربی است. نه تنها طبیعتباوران که بسیاری از خداباوران علمگرا نیز حامی طبیعتگرایی روششناختی در علم و در رابطه با جهان طبیعی هستند. اما اگرچه در بدو امر دفاع از طبیعتگرایی روششناختی در علم متین و موجه به نظر میرسد، اما خصوصا در مواردی که امکان ارائهی تبیینهای غیر طبیعتگرایانه متکی بر شواهد تجربی وجود دارد، اصرار بر طبیعتگرایی روششناختی حالت ایدئولوژیک به خود میگیرد و اصولا نزاع بر سر طبیعتگرایی روششناختی در این موارد است. در این مقاله پس از تبیین چیستی و اهمیت طبیعتگرایی روش شناختی، مسئلهی فراروی طبیعتگرایی روششناختی و لزوم تعیین محدودهی آن تبیین شده و در ادامه ارتباط آن با طبیعت گرایی هستی شناختی بیان میگردد. سپس طبیعتگرایی روششناختی مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده میشود که طبیعتگرایی روششناختی نه تنها از لحاظ الهیاتی در تعارض با امکان فاعلیت خداوند و علیت غیرمادی است که به لحاظ علمی و فلسفی هم محل سوال است و نباید آن را به صورت پیشینی پذیرفت. بر این اساس علم چنانچه به دنبال کشف حقیقت عالم است، نباید به طور پیشینی امکان بررسی نظریاتی را در مورد جهان سلب نماید که تنها متکی بر مکانیزمهای مادی نیستند و در پیدایش و پیشرفت جهان از مفاهیم فرامادی سخن میگویند.
مجیدرضا مقنی پور
چکیده
«علیّت» از جمله مفاهیمی است که پیشینهای طولانی در فلسفه و شناخت انسانی دارد. انسان از همان آغاز حیات، خواهان کشفِ چرایی و علت پدیدهها بود؛ این مفهوم در تاریخ اندیشههای فلسفی، فراز و نشیبهای زیادی را پیموده است، زیرا پاسخهای ارائه شده برای علتِ پدیدهها، به طور کامل متاثر از نوع آگاهی و شناخت انسان در گسترههای تاریخی ...
بیشتر
«علیّت» از جمله مفاهیمی است که پیشینهای طولانی در فلسفه و شناخت انسانی دارد. انسان از همان آغاز حیات، خواهان کشفِ چرایی و علت پدیدهها بود؛ این مفهوم در تاریخ اندیشههای فلسفی، فراز و نشیبهای زیادی را پیموده است، زیرا پاسخهای ارائه شده برای علتِ پدیدهها، به طور کامل متاثر از نوع آگاهی و شناخت انسان در گسترههای تاریخی و جغرافیایی مختلف بوده است؛ آگاهیها و شناختهایی که اندیشمندانی مانند ارنست کاسیرر معتقد بودند که پیوسته الگویی عقلانی نداشته است. به زعم کاسیرر الگوهای غیرعقلانی نیز در شکلبخشی صورتهای شناختی انسان دخیل بودهاند؛ شناختی که وی از آن با عنوان «آگاهی اسطورهای» یاد میکند. هدف از نگارش این مقاله، معرفی انواع روابط علیّتی در این غیرتعقلیترین فرمِ شناختی انسان است که برایناساس با استناد به مبانی، قوانین بنیادین و دیگر آبشخورهای آگاهیدهنده در این آگاهی، به بازکاوی، توصیف و تحلیل انواع روابط عِلّی در این فرم شناختی پرداخته شده است.
محمود وحیدنیا؛ سید محمد حسن آیت الله زاده شیرازی
چکیده
مقالۀ پیشِ رو مطالعهای انتقادی و مقایسهای بر دو روایت از ساختارگرایی علمی است. پس از مقدّمهای کوتاه، در بخش 2 مقدّماتِ مفهومیِ جدالِ کهنۀ واقعگرایی-ناواقعگرایی در فلسفۀ علم را بهاجمال فراهم میآوریم؛ واقعگراییِ علمی رویکرد معرفتیِ مثبت و خوشبینانهای به نتایج نظریههای علمی (بهویژه دربارۀ هویّات مشاهدهناپذیر) ...
بیشتر
مقالۀ پیشِ رو مطالعهای انتقادی و مقایسهای بر دو روایت از ساختارگرایی علمی است. پس از مقدّمهای کوتاه، در بخش 2 مقدّماتِ مفهومیِ جدالِ کهنۀ واقعگرایی-ناواقعگرایی در فلسفۀ علم را بهاجمال فراهم میآوریم؛ واقعگراییِ علمی رویکرد معرفتیِ مثبت و خوشبینانهای به نتایج نظریههای علمی (بهویژه دربارۀ هویّات مشاهدهناپذیر) است. دو استدلال مهم پیرامون جدال یادشده در بخش 3 معرّفی و بررسی خواهند شد؛ اختلاف واقعگرا و ناواقعگرا نهایتاً بدین بازمیگردد که بایستی (بهمعنایِ خاصّی) به دنبال تبیینِ موفّقیّتهای علم باشیم یا خیر. در بخش 4، با تکیه بر مقالهای جریانساز از جان وُرال، خواهیم دید که واقعگرایی ساختاری با نظرداشت همان دو استدلال مهم پیرامون (نا)واقعگرایی علمی، و بهعنوان موضعی میانی و روایتی تعدیلشده از واقعگرایی پیشنهاد شده است: شناختِ فراتجربیِ علمی تنها متوجّه ساختار جهان (مشاهدهناپذیر) است. هرچند وُرال در این باره صراحت ندارد، تلاش میکنیم فهمی اوّلیه از معنای ساختار نزد وی فراهم آوریم. صورتبندی دقیقترِ وُرال از واقعگراییِ ساختاری بر پایۀ رمزیسازی در بخش 5 معرّفی و ارزیابی خواهد شد. شاید مشهورترین تهدید برای واقعگرایی ساختاری اشکالِ نیومن باشد: ساختارگرایی مستلزم صدقِ بدیهیِ نتایج غیرِمشاهدهایِ نظریههای علمی است. در بخش 6، مفصّلاً بدین اشکال پرداخته و استدلال میکنیم که واقعگرایی ساختاری میتواند از آن رهایی یابد. از سوی دیگر، باس ون فراسن از روایتی ناواقعگرا از ساختارگرایی علمی دفاع میکند، ساختارگرایی تجربهگرا، که خاستگاهش وابستگیِ بازنمایی علمی به مدلها یا ساختارهای ریاضی است. پس از معرّفی این دیدگاه در بخش 7، تفاوتهای آن با واقعگرایی ساختاری را تحلیل خواهیم کرد. پیش از جمعبندی و پایان سخن، در بخش 8 خواهیم دید که ساختارگراییِ تجربهگرا نیز از مشابهِ اشکال نیومن و تهدید بدیهیشدگی در امان نیست. از جمله چنین تهدیدی است که ون فراسن را به سویهای غیرِساختاری از بازنماییِ علمی متوجّه میسازد: سویۀ نظرگاهی/اشاری. در واپسین استدلال، برآنیم نشان دهیم که بهرسمیّتشناختنِ این سویه از بازنمایی علمی تنها در صورتی برای دفعِ اشکالِ بدیهیشدگی کافیست که ون فراسن از تعهّد جداگانهاش به تعبیرِ تحتاللّفظی زبان علم عقب بنشیند.
صادق حجتی؛ علیرضا منصوری؛ مهدی محقق
چکیده
نظریۀ عناصر چهارگانه به همراه نظام طبایعی از ارکان طبیعیات فلسفه یونانی خصوصاً از ارسطو به بعد است. با ترجمه و انتقال علوم یونانی، این نظریه به جهان اسلام راه یافت و مبنای نظری غالب علوم دوره اسلامی را تشکیل داد. از آن میان در حوزه علوم کشاورزی دوره اسلامی نیز به صورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته است. در مقالۀ حاضر میکوشیم تأثیر ...
بیشتر
نظریۀ عناصر چهارگانه به همراه نظام طبایعی از ارکان طبیعیات فلسفه یونانی خصوصاً از ارسطو به بعد است. با ترجمه و انتقال علوم یونانی، این نظریه به جهان اسلام راه یافت و مبنای نظری غالب علوم دوره اسلامی را تشکیل داد. از آن میان در حوزه علوم کشاورزی دوره اسلامی نیز به صورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته است. در مقالۀ حاضر میکوشیم تأثیر این نظریه را در دو قسمت علمی و تکنولوژیکی نشان دهیم. قسمتی که میتوان توسعۀ طبیعیات ارسطویی بر مبنای نظام طبایعی دانست، و بخشی که در زمرۀ فن و تکنولوژی است و نظام طبایعی نقش الهامبخشی برای آن دارد.
ناصر افضلی فر؛ علی حقی
چکیده
چکیدهمباهات جامعۀ علمی و پرسش از چیستی هدفِ علم از جمله مباحث قابل تامل در حوزۀ فلسفۀ علم بوده است. واتکینز که خلفِ کارل پوپر از طرفداران عقلانیت علمی است مدعی است که میتوان هدفِ بهینهای برای علم معرفی نمود که با دستهبندی شرطهای کفایت و مطالبات مرتبط با آن قطعیتِ علم را رها نمود در حالی که هنوز خواهان حقیقت تایید شده هستیم.در ...
بیشتر
چکیدهمباهات جامعۀ علمی و پرسش از چیستی هدفِ علم از جمله مباحث قابل تامل در حوزۀ فلسفۀ علم بوده است. واتکینز که خلفِ کارل پوپر از طرفداران عقلانیت علمی است مدعی است که میتوان هدفِ بهینهای برای علم معرفی نمود که با دستهبندی شرطهای کفایت و مطالبات مرتبط با آن قطعیتِ علم را رها نمود در حالی که هنوز خواهان حقیقت تایید شده هستیم.در این مقاله برآنیم تا ارتقای مطالبۀ (A) به (A*) وتلفیق (B1) و (B2) به (B1-2 ) وهمچنین (B3) و (B4) را به (B3-4)در مطالبات واتکینز برای هدفِ بهینۀ علم (B*) را گوشزد نموده وچالشهای مطرح شده برای هدفِ بهینۀ علم وپاسخِ واتکینز به آنها را یادآور شویم واصل عمل انگارانۀ استقرا در انتخاب نظریهها از بین نظریه-های رقیب را تبیین نماییم.واتکینز براین باور است که با پیگیری این هدفِ بهینه برای علم، دانشمندان این آزادی عمل را دارند که بر روی هر موضوع دلخواه کار کنند ولی این هدفِ علم آنها را از اتخاذ نظریههایی که تشخیص میدهند غلط هستند باز میدارد.
سعیده بابایی؛ منیره بحرینی؛ فائزه نوروزی؛ نرجس صابری؛ کاظم فولادی قلعه
چکیده
تلاشهای زیادی در تاریخ و فلسفه علم صورت گرفته تا برای ماشینها شئونی انسانی تصور شود. گاه به آنها ذهن، گاهی احساس و گاهی هوشمندی نسبت داده شده است. همهی اینها بدان جهت است که مرز انسان و ماشین هر چه بیشتر باریک شود تا شاید روزی به یکدیگر بپیوندند. اما میتوان این تلاش را از مسیری دیگری پیمود. میتوان با نگاه سیستمی و نظاممند ...
بیشتر
تلاشهای زیادی در تاریخ و فلسفه علم صورت گرفته تا برای ماشینها شئونی انسانی تصور شود. گاه به آنها ذهن، گاهی احساس و گاهی هوشمندی نسبت داده شده است. همهی اینها بدان جهت است که مرز انسان و ماشین هر چه بیشتر باریک شود تا شاید روزی به یکدیگر بپیوندند. اما میتوان این تلاش را از مسیری دیگری پیمود. میتوان با نگاه سیستمی و نظاممند به انسان هرچه بیشتر او را به ماشین نزدیک نمود، کاری که رویکرد سایبرنتیکی انجام داده است. این رویکرد در شکلگیری مطالعات هوش مصنوعی نقش بسزایی داشته است و در کنار دو رویکرد محاسبهگرایی و بازنمودگرایی توانسته است هوش مصنوعی را بهعنوان مهمترین و کاربردیترین حوزهی علم به جهان معرفی کند.
امیر حاجی زاده
چکیده
کایلی استنفورد چالش جدیدی پیش روی واقع گرایی علمی قرار داده است که به استقرایِ بدبینانة جدید شهرت یافته است. طبق استدلال وی، برای هر نظریه علمی، " نظریات بدیل نامتصوری" وجود دارند که از دامنه درک دانشمندان فراتر میروند؛ بنابراین هیچ گاه نمیتوان نسبت به هویاتِ مشاهده ناپذیرِ نظریات تلقی واقع گرایانه داشت. در این مقاله تلاش میشود ...
بیشتر
کایلی استنفورد چالش جدیدی پیش روی واقع گرایی علمی قرار داده است که به استقرایِ بدبینانة جدید شهرت یافته است. طبق استدلال وی، برای هر نظریه علمی، " نظریات بدیل نامتصوری" وجود دارند که از دامنه درک دانشمندان فراتر میروند؛ بنابراین هیچ گاه نمیتوان نسبت به هویاتِ مشاهده ناپذیرِ نظریات تلقی واقع گرایانه داشت. در این مقاله تلاش میشود با تاکید بر همگرایی نظریات موفق در تاریخ علم، از واقع گرایی علمی در مقابل استدلالِ استنفورد دفاع کنیم. این مقاله بر این نکته تاکید دارد که طبق استقرای بدبینانه جدید، با توجه به تعداد نامحدود نظریههای بدیلِ نامتصور در قبال هر نظریه موفقی، احتمالِ "تطابق" و "وحدت یافتنِ" نظریات مستقل بسیار بعید خواهد بود. در حالیکه در تاریخ علم، شاهد نمونههای مکرر در پیوند یافتنِ نظریات موفق هستیم. همچنین تلاش میکنیم از ایده همگرایی در برابر نقدهای مرسوم دفاع کنیم.
مهدی خلیلی
چکیده
این مقاله با اندیشیدن به شان معرفتشناختی ابزارهای علمی به مناقشهی واقعگرایی علمی میپردازد. ادعای اصلی مقاله این است که یک دیدگاه منظرگرایانه و در عین حال واقعگرایانه قادر است نقش ابزارها در علم را توضیح دهد. در این راستا، منظرگرایی ابزاری تعریف، و از آن در برابرِ این سه نقد دفاع میشود: 1- منظرگرایی به نسبیگرایی میانجامد، ...
بیشتر
این مقاله با اندیشیدن به شان معرفتشناختی ابزارهای علمی به مناقشهی واقعگرایی علمی میپردازد. ادعای اصلی مقاله این است که یک دیدگاه منظرگرایانه و در عین حال واقعگرایانه قادر است نقش ابزارها در علم را توضیح دهد. در این راستا، منظرگرایی ابزاری تعریف، و از آن در برابرِ این سه نقد دفاع میشود: 1- منظرگرایی به نسبیگرایی میانجامد، 2- این دیدگاه منظرگرایانه که ابزارها بخشی از واقعیت را بازنمایی میکنند پیشپاافتاده است، 3- این ادعای منظرگرایانه که ابزارها شفاف نیستند یا پیشپاافتاده یا غیرقابلقبول است. در پاسخ، بر اساس مفهوم «قوّت» از نسخهای واقعگرایانه از منظرگرایی دفاع میکنم، و چنین استدلال میکنم که منظرگرایی دلالتهایی جالب توجه برای تکثرِ بازنماییهای علمی و همچنین برای آموزش علم به عموم دارد. به علاوه، توضیح میدهم که دیدگاه (پسا)پدیدارشناختی دربارهی «میانجی» میتواند این ادعا را که ابزارها شفاف نیستند روشن کند.
محسن خیاط کاشانی؛ میرسعید موسوی کریمی
چکیده
بنابر دیدگاه طبیعتگرایی روششناسانه، استفاده از روشها، قوانین و نیروهای طبیعی برای توضیح پدیدهها کافی است و عوامل ماورای طبیعت و الهی در این میان نقشی ندارند. طبیعتگرایی فلسفی نیز، دیدگاهی هستی-شناسانه است که بنابرآن، غیر از عوامل طبیعی و هویات فیزیکی، علت و هویت دیگری در عالم وجود ندارد. معمولاً طبیعتگرایان با تمسک به نظریهی ...
بیشتر
بنابر دیدگاه طبیعتگرایی روششناسانه، استفاده از روشها، قوانین و نیروهای طبیعی برای توضیح پدیدهها کافی است و عوامل ماورای طبیعت و الهی در این میان نقشی ندارند. طبیعتگرایی فلسفی نیز، دیدگاهی هستی-شناسانه است که بنابرآن، غیر از عوامل طبیعی و هویات فیزیکی، علت و هویت دیگری در عالم وجود ندارد. معمولاً طبیعتگرایان با تمسک به نظریهی فرگشت داروین در توضیح چگونگی پیدایش ارگانیسمهای پیچیده و تعمیم آن به کل موجودات و رخدادهای عالم، تلاش میکنند دیدگاه خود را توجیه کنند. در این مقاله، ضمن توضیح دیدگاه دنیل دنت بهعنوان نمایندهی شاخص دیدگاه طبیعتگرایی فلسفی، استدلالهای او جهت توجیه طبیعتگرایی فلسفی صورتبندی و نقد میشوند. سپس نقد آلوین پلانتینگا علیه باور به طبیعتگرایی و فرگشت توضیح، و نشان داده میشود این دو باور با یکدیگر ناسازگارند و جمع آن دو، خودشکن است. نتیجۀ مقاله نیز این است که طبیعتگرایی هستیشناسانه دیدگاهی درست و قابل اعتماد نیست.
جواد درویش آقاجانی
چکیده
اغلب پاسخ های علمی که به مساله آگاهی داده شده، یا به سمت تقلیل گرایی لغزیده اند و یا از طریق کارکردگرایی سعی در تبیین آن داشته اند. اشکال مشترک اکثر آنها نادیده گرفتن جنبه پدیداری و کیفی آگاهی است. دیدگاه داروینیسم نورونی این مزیت را دارد که به رغم علمی بودن، هردو منظر تقلیل گرایی و کارکردگرایی را کنار میگذارد و از طریق مکانیسم انتخاب ...
بیشتر
اغلب پاسخ های علمی که به مساله آگاهی داده شده، یا به سمت تقلیل گرایی لغزیده اند و یا از طریق کارکردگرایی سعی در تبیین آن داشته اند. اشکال مشترک اکثر آنها نادیده گرفتن جنبه پدیداری و کیفی آگاهی است. دیدگاه داروینیسم نورونی این مزیت را دارد که به رغم علمی بودن، هردو منظر تقلیل گرایی و کارکردگرایی را کنار میگذارد و از طریق مکانیسم انتخاب طبیعی در فرایند تشکیل گروه های نورونی سعی در تبیین آگاهی دارد. این نظریه اگرچه بر اکثر چالش های معاصر که در مسیر تبیین آگاهی قرار گرفته اند، مثل مساله کوربینی، فائق می آید ولی مساله دشوار یا همان تبیین کوالیا را فرومیگذارد. در این زمینه این دیدگاه دچار نوعی عدم کفایت دادههای تجربی برای تعین نظریه است. در این مقاله پیشنهادی برای تکمیل و توسعه این نظریه در جهت عبور از اشکال مذکور، ارائه شده است. این کار با معرفی رابطه ابتناچندگانه که ریشه در متافیزیک تمایلی دارد، انجام میشود. این رابطه ویژگیهای پایه را به ویژگیهای سطح بالا مرتبط میکند اما تفاوت آن با رابطه ابتناء کلاسیک این است که میتواند رابطه خاص علّی بین سطوح را توضیح دهد. در مقاله نشان داده میشود این رابطه قابل انطباق بر نظریه داروینیسم نورونی است. داروینیسم نورنی برای تبیین آگاهی، از قابلیت نورونهای منفرد یا گروههای نورونی و از محرکهایی که از طریق حسگرهای بیرونی بدست میآید و همچنین از ویژگیهای بروز یافته سطح بالاتر، استفاده میکند.
غلامحسین رحیمی
چکیده
این مقاله دو هدف اساسی را پی می گیرد. نخست تشریح فشرده مفهوم کم و کمیت از هر دو منظر فلسفی و علمی با هدف برقراری نسبت علمی و ارتباط معنائی فیمابین آنها. و دوم پیشنهاد اصلاح مفهوم فلسفی کم به گونه ای که هم سازگار با مفهوم علمی آن باشد و هم توانائی توصیف واقعیت های کمی را از منظر عقلی و فلسفی بیابد. شرح این معنا، حرف تازۀ مقاله است.این مقاله ...
بیشتر
این مقاله دو هدف اساسی را پی می گیرد. نخست تشریح فشرده مفهوم کم و کمیت از هر دو منظر فلسفی و علمی با هدف برقراری نسبت علمی و ارتباط معنائی فیمابین آنها. و دوم پیشنهاد اصلاح مفهوم فلسفی کم به گونه ای که هم سازگار با مفهوم علمی آن باشد و هم توانائی توصیف واقعیت های کمی را از منظر عقلی و فلسفی بیابد. شرح این معنا، حرف تازۀ مقاله است.این مقاله تأکید دارد که مفهوم «کم»، همانند کثیری از مفاهیم مشترک فلسفی و علمی، باید با نگاه جدید تحلیل شود. این معنا در این واقعیت ریشه دارد که کثیری از مفاهیم مندرج در فلسفۀ طبیعی اسلامی از تحولات گسترده و ژرف علوم طبیعی طی چند قرن اخیرتأثیر نپذیرفته اند. در این مقاله نشان داده می شود که تعریف اولیۀ حکما از مقولۀ کم دقیق است و به نیکی می توان آن را برای تعریف کلی و عمومی کمیت در دانش تجربی جدید نیز به کار گرفت، اما توصیف و انقسام آن باید اصلاح و کامل شود.
احمد رحمانیان
چکیده
ایده تجسّد تکنولوژیکی اوّلین مساهمت فلسفه در تبیین تکنولوژی است. این مقاله به منظور روشن ساختن چگونگی تحوّل تاریخی این ایده، در وهله اول، چارچوبی نظری پیرامون دورهها، رویکردها و اجزاء این نظریه پیشنهاد میکند. در وهله بعد، بر پایه این چارچوب پیشنهادی، تقریرهای مختلف این ایده را در دوره معاصر بازسازی میکند. در آخر، از بررسی تطبیقی ...
بیشتر
ایده تجسّد تکنولوژیکی اوّلین مساهمت فلسفه در تبیین تکنولوژی است. این مقاله به منظور روشن ساختن چگونگی تحوّل تاریخی این ایده، در وهله اول، چارچوبی نظری پیرامون دورهها، رویکردها و اجزاء این نظریه پیشنهاد میکند. در وهله بعد، بر پایه این چارچوب پیشنهادی، تقریرهای مختلف این ایده را در دوره معاصر بازسازی میکند. در آخر، از بررسی تطبیقی تقریرهایی که بر پایه چارچوب پیشنهادی بازسازی شدند، نتایج تازهای در خصوص چگونگی تحوّل تاریخی این ایده اخذ میکند که حاکی از وجود واگراییای میان تقریرهای معاصر از نظر (1) اجزاء، (2) جهت، و (3) مبنا یا علّت رابطه انسان-مصنوع است، واگراییای که معلول تبیین متفاوتی است که پدیدارشناسی نسبت به فلسفههای پیشین از انسان، نه از تکنولوژی، ارائه میکند.
فرزانه عامری
چکیده
هر علمی مبتنی بر پیشفرضهای متافیزیکی و فلسفی است و پزشکی نیز از این امر مستثنی نیست. در پزشکی اخلاطی جالینوس فلسفه و منطق را جزو مقومات طب میداند و نظریه پزشکی خود را بر آن بنیان مینهد. از اینرو جالینوس آناتومی و فیزیولوژی را نه تنها برای مطالعه اندامها و فرآیندهای درون بدن، بلکه منبع مهمی برای پاسخ به سوالات فلسفی میدانست.از ...
بیشتر
هر علمی مبتنی بر پیشفرضهای متافیزیکی و فلسفی است و پزشکی نیز از این امر مستثنی نیست. در پزشکی اخلاطی جالینوس فلسفه و منطق را جزو مقومات طب میداند و نظریه پزشکی خود را بر آن بنیان مینهد. از اینرو جالینوس آناتومی و فیزیولوژی را نه تنها برای مطالعه اندامها و فرآیندهای درون بدن، بلکه منبع مهمی برای پاسخ به سوالات فلسفی میدانست.از اینرو مساله پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزههای فلسفی جالینوس بر دانش آناتومی و فیزیولوژی او است. بدین منظور مقاله از چهار بخش تشکیل شده است: دربخش نخست تاریخچه فیزیولوژی پیش از جالینوس بررسی شده است و بخش دوم به آموزههای فلسفی و مفاهیم مهم دانش فیزیولوژی و نگاه فلسفی جالینوس میپردازدو در بخشهای بعدی تاثیر آموزههای فلسفی جالینوس بر شناخت فیزیولوژی مغز و اعصاب، قلب، تنفس، هضم، تولیدمثل و جنینشناسی مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش به روش کتابخانهای و با اتکا بر آثار منتسب به جالینوس انجام شده است. بررسی آثار مربوط به فیزیولوژی جالینوس نشان میدهد که او تحتتاثیر نظریه سنخیت سهگانه افلاطون معتقد بود که سه اندام اصلی بدن: مغز، قلب و کبد هستند، از اینرو سیستم فیزیولوژی جالینوس شامل مجموعهای از فعالیتهای متمرکز بر کبد، قلب/ریهها و مغز است، فرآیندی که برای ادامه زندگی فرد باید دائماً تجدید شوند. همچنین هدف جالینوس از تشریح و شناخت آناتومی و فیزیولوژی بدن، پی بردن به ماهیت پنوما بود.
رحمان شریف زاده
چکیده
فناوری اطلاعات با تاروپود زندگی اجتماعی درآمیخته است. در این میان تعداد کردارهای دینیای که فناوری اطلاعات در آنها وساطت میکند رو به افزایش است. «ذکرگفتن» یکی از کردارهایی است که از طریق برنامههای تلفنهای هوشمند و تحتوب نیز ممکن شده است. با این حال وساطت فناوری اطلاعات در ذکرگفتن بدون تغییر جوانب تجربی-کرداری ذکرگفتن ...
بیشتر
فناوری اطلاعات با تاروپود زندگی اجتماعی درآمیخته است. در این میان تعداد کردارهای دینیای که فناوری اطلاعات در آنها وساطت میکند رو به افزایش است. «ذکرگفتن» یکی از کردارهایی است که از طریق برنامههای تلفنهای هوشمند و تحتوب نیز ممکن شده است. با این حال وساطت فناوری اطلاعات در ذکرگفتن بدون تغییر جوانب تجربی-کرداری ذکرگفتن ممکن نیست. صلواتشمارهای هوشمند در کاربر، کردار و تجربه دینی ذکر، و نیز نوع نگاه به «ذکر»، وساطت میکنند و آنها را تغییر میدهد. چگونه وساطت فناوری اطلاعات امر دینی، یعنی سویههای تجربی-کرداری کنشی چون ذکرگفتن، را تغییر میدهد؟ این مقاله میکوشد ازچشمانداز پساپدیدارشناسی و نظریه کنشگرشبکه، به این پرسش پاسخ دهد.
محمد مهدی صدرفراتی؛ امیرمحمد گمینی
چکیده
در این مقاله به دنبال بررسی سیر تحول مفهوم «فلک» و ارائه روایتی معقول از چرایی حذف آن در تاریخ نجوم هستیم. نشان خواهیم داد که مفهوم فلک در دوره یونان باستان از ابهامی مفهومی رنج می برد. این ابهام به طور ویژه در دو رویکرد هندسی و فیزیکی به این مفهوم بازتاب پیدا می کند. مفهوم «فلک» در آثار منجمان بزرگ یونانی همچون بطلمیوس در ...
بیشتر
در این مقاله به دنبال بررسی سیر تحول مفهوم «فلک» و ارائه روایتی معقول از چرایی حذف آن در تاریخ نجوم هستیم. نشان خواهیم داد که مفهوم فلک در دوره یونان باستان از ابهامی مفهومی رنج می برد. این ابهام به طور ویژه در دو رویکرد هندسی و فیزیکی به این مفهوم بازتاب پیدا می کند. مفهوم «فلک» در آثار منجمان بزرگ یونانی همچون بطلمیوس در برخی مواضع با رویکرد هندسی و در برخی دیگر با رویکرد فیزیکی استفاده شده است. این ابهام در علم تمدن اسلامی اندک اندک زایل شد. ما معتقدیم تدقیق مفهوم «فلک» حدودا از قرن پنجم هجری و با آثار ابن هیثم و ابوریحان بیرونی آغاز شد و در مکتب مراغه در قرن هشتم هجری به اوج بلوغ خود رسید. مفهوم بالغ شدۀ فلک، حول چند مولفه مفهومی اصلی مورد توافق دانشمندان بود و با دقت بالایی مورد استفاده قرار می گرفت. یکی از این مقومات مفهومی مورد توافق، صلب بودن افلاک است و دقیقا همین مولفه در تعارض با برخی از مشاهدات منجمان قرن شانزدهم اروپا قرار گرفت. در نهایت تیکو براهه و دیگر دانشمندان قرن شانزدهم به این نتیجه رسیدند که مفهوم «فلک» انعطاف لازم برای اصلاح و استفاده مجدد در نظریات جدید را ندارد و طرد آن نسبت به حفظ آن مقرون به صرفه تر است.
رضا غلامی؛ غلامحسین مقدم حیدری؛ علیرضا منجمی
چکیده
بررسی عناوین اعضای بدن و نیز شمارش آنها در متون تشریحی طب اخلاطی، نشانگر یک مسالهی مهم است. اینکه در این متون و در مقایسه با متون آناتومی مدرن، به تعداد درخور توجهی از اعضای بدن اشاره نشده است. این، در حالی است که این دو نتیجهی متفاوت، حاصل مشاهدات یک عمل یکسان هستند: تشریح جسد. جز این، برخی از این اعضا، با چشم غیر مسلح نیز قابل رویت ...
بیشتر
بررسی عناوین اعضای بدن و نیز شمارش آنها در متون تشریحی طب اخلاطی، نشانگر یک مسالهی مهم است. اینکه در این متون و در مقایسه با متون آناتومی مدرن، به تعداد درخور توجهی از اعضای بدن اشاره نشده است. این، در حالی است که این دو نتیجهی متفاوت، حاصل مشاهدات یک عمل یکسان هستند: تشریح جسد. جز این، برخی از این اعضا، با چشم غیر مسلح نیز قابل رویت هستند که رگهای لنفاوی از جملهی همین موارد به شمار میرود. بنابراین، طبیب اخلاطی در فرآیند عمل تشریح، برخی از اعضا را دیده است، اما ندیده است. به دیدگاه نویسندگان این مقاله، علت رویتناپذیری این اعضا، در پیوند مشاهده با نظریه نهفته است. بطور خلاصه، مشاهدهی عمل تشریح طبیب اخلاطی، برخلاف مشاهدهی عمل تشریح آناتومیست مدرن، بر نظریهی اخلاطی استوار بوده است. از این رو، طبیب اخلاطی، در فرآیند عمل تشریح، اعضایی را دیده است که کارکرد اخلاطی داشتهاند. بقیهی اعضای بدن، یا دیده نشدند یا به یک زایدهی گوشتی تقلیل یافتهاند.
میرسعید موسوی کریمی
چکیده
واقعگرایان علمی با استناد به برهان «معجزه نیست» (NM)، صدق (تقریبی) نظریههای علمی و وجود هستومندهای (مشاهدهناپذیرِ) پیشنهاد شده توسط آنها را علت موفقیت علوم در پیشبینی و توضیح میدانند. اما ضدواقعگرایان با استناد به برهان «فرا-استقراء بدبینانه» (PMI)، ادعا میکنند نظریههای موفق و در عین حال کاذبِ گذشته نشان میدهند ...
بیشتر
واقعگرایان علمی با استناد به برهان «معجزه نیست» (NM)، صدق (تقریبی) نظریههای علمی و وجود هستومندهای (مشاهدهناپذیرِ) پیشنهاد شده توسط آنها را علت موفقیت علوم در پیشبینی و توضیح میدانند. اما ضدواقعگرایان با استناد به برهان «فرا-استقراء بدبینانه» (PMI)، ادعا میکنند نظریههای موفق و در عین حال کاذبِ گذشته نشان میدهند که رابطهای بین موفقیت یک نظریه در توضیح و پیشبینی، از یک طرف، و صدق آن نظریه، از طرف دیگر، وجود ندارد. یکی از مهمترین پاسخهای واقعگرایان به PMI، نظریۀ «واقعگرایی ساختاری»، ارائه شده توسط جان ورال است. هدف این نظریه این است که نشان دهد ساختار صوری-ریاضی نظریههای موفقِ گذشته در نظریههای موفق امروزی حفظ شدهاند، و ترمهای حاکی از این ساختارها، به هستومندهایی (ساختارهایی) یکسان ارجاع میدهند. در این مقاله، پس از توضیح NM و PMI، با بررسی و نقد نظریۀ واقعگرایی ساختاری در دو خوانش معرفتشناسانه و هستیشناسانه، نشان خواهیم داد که این نظریه توان رد برهان PMI به شکلی فیصلهبخش را ندارد. با این حال، برونشد مقاله این است که چنانچه واقعگرایانِ ساختاری دامنۀ واقعگرایی خود را به گزارههای وجودیِ نظریههای علمی، یعنی به نوعی واقعگرایی موسوم به "واقعگرایی وجودی" محدود سازند، دیگر برهان PMI علیه آنها کارساز نخواهد بود.
محمد صادق کاویانی؛ حمید پارسانیا؛ حبیب الله رزمی
چکیده
مباحث معاصر فلسفه زمان در تحلیل واقعیت حوادث آتی، شاهد رویارویی دو نگرش عمده است. این حوادث در دیدگاه پویانگرانه معدوم و در دیدگاه ایستانگرانه موجود تبیین می گردند؛ اما هریک با بخشی از یافته های فیزیک مدرن هم خوانی ندارند. نوشتار حاضر با هدف تبیین سازگاری شواهد مزبور با یک نگرش جامع فلسفی، به دیدگاه متفاوتی رسیده است؛ چراکه مطابق ...
بیشتر
مباحث معاصر فلسفه زمان در تحلیل واقعیت حوادث آتی، شاهد رویارویی دو نگرش عمده است. این حوادث در دیدگاه پویانگرانه معدوم و در دیدگاه ایستانگرانه موجود تبیین می گردند؛ اما هریک با بخشی از یافته های فیزیک مدرن هم خوانی ندارند. نوشتار حاضر با هدف تبیین سازگاری شواهد مزبور با یک نگرش جامع فلسفی، به دیدگاه متفاوتی رسیده است؛ چراکه مطابق حکمت صدرایی رویدادهای آینده به تشکیک موجودند؛ یعنی نه وجودی کاملا بالفعل و نه وجودی کاملا بالقوه؛ بلکه از فعلیتی ضعیف برخوردارند به طوری که آثار ضعیفی از آنها در زمان حاضر تحقق دارد. در فیزیک جدید شواهد جهتمندی زمان، ناسازگار با نگرش ایستانگرانه و شواهد غیرجایگزیدگی زمانی کوانتومی - همچون آزمایش انتخاب تأخیری – ناسازگار با نگرش پویانگرانه اند. ولی شواهد مزبور مطابق دیدگاه برگزیده با یکدیگر تنافی ندارند؛ زیرا در عین حقیقی بودن گذر زمان، فعلیت تشکیکی پدیده های آتی می توانند مؤثر بر روند کنونی پدیدههای کوانتومی باشند. این خوانش، تفسیری صحیح از ناموضعیت ذوات کوانتومی در زمان است.
سید سعید میراحمدی؛ سید امیر سخاوتیان؛ مجید محسنزاده گنجی
چکیده
از آنجا که ارسطو امکان وجود فضایی مستقل از اجسام (فضای مطلق) را نفی کرده است، بنابراین روشن است که به عقیده وی، حرکت نسبت به فضای مطلق (حرکت مطلق) امری غیرممکن است. اما آیا ارسطو توانسته است بدون استفاده از مفاهیم فضا و حرکت مطلق، تبیینی سازگار از حرکت ارائه کند—آن چه که در نظریه نسبیت عام نیز محقق نشده است؟ آیا تبیین ارائه شده از سوی ...
بیشتر
از آنجا که ارسطو امکان وجود فضایی مستقل از اجسام (فضای مطلق) را نفی کرده است، بنابراین روشن است که به عقیده وی، حرکت نسبت به فضای مطلق (حرکت مطلق) امری غیرممکن است. اما آیا ارسطو توانسته است بدون استفاده از مفاهیم فضا و حرکت مطلق، تبیینی سازگار از حرکت ارائه کند—آن چه که در نظریه نسبیت عام نیز محقق نشده است؟ آیا تبیین ارائه شده از سوی وی برای حرکت با اصل ماخ (نسبی بودن حرکت) سازگار است؟ جهت پاسخ به این پرسشها ضرورت دارد تا نسبت نظریۀ ارسطو با اصل ماخ بررسی گردد. این نوشتار نشان میدهد که تبیین ارسطو از «حرکت»، اصل ماخ را ارضا نمیکند. به علاوه، روشن میشود که علیرغم تلاش ارسطو جهت حذف مفاهیم فضا و حرکت مطلق از فیزیک، نظریه ایشان به طور کامل عاری از این مفاهیم نیست. به عبارت دیگر، نشان داده میشود که نظریة ارسطو در تبیین حرکت وضعی (چرخشی)، دچار ناسازگاریِ درونی است. پژوهش حاضر، دادهها را به صورت کتابخانهای جمعآوری و به صورت توصیفی-تحلیلی بررسی مینماید.
رضا ماحوزی
چکیده
«طبیعت» در واپسین آثار کانت، یکی از مفاهیمی است که در مباحث مربوط به سیاست و حقوق و تعلیم و تربیت بسیار مورد استفاده قرار گرفته است. کانت این مفهوم را محور تحولات دانشهای حوزه عقل عملی و نظام دانش قرار داده است. بهعقیده وی، نظام دانشِ موجود در دانشگاهها، بهدلیل دوری از این مفهوم کلیدی نه تنها تا کنون ایده نظام کلی دانش را- ...
بیشتر
«طبیعت» در واپسین آثار کانت، یکی از مفاهیمی است که در مباحث مربوط به سیاست و حقوق و تعلیم و تربیت بسیار مورد استفاده قرار گرفته است. کانت این مفهوم را محور تحولات دانشهای حوزه عقل عملی و نظام دانش قرار داده است. بهعقیده وی، نظام دانشِ موجود در دانشگاهها، بهدلیل دوری از این مفهوم کلیدی نه تنها تا کنون ایده نظام کلی دانش را- که بنیاد فلسفی تمامی علوم است- مورد توجه قرار نداده بلکه همچون مانعی در راه تحقق آن عمل کرده است. لذا برای نیل به چنان مطلوبی، دانشگاه باید از اساس دگرگون شود و شکل و محتوای آن تغییر کند. در این طرح دیگرگون، دانشکدة فلسفه باید عملکرد دانشکدههای الهیات و حقوق و پزشکی را با خواست و طرح طبیعت که همانا تحقق نظام جمهوری در عرصه عینی و تحقق خیر اعلا و ملکوت غایات در عرصه ذهنی است، همراه سازد. برای تحقق این دو مطلوب، دانشگاه باید ایدة علم مطلق را تبیین و رهبری کند. بهعقیده کانت، از میان دانشکدههای برتر، دانشکده پزشکی نزدیکی بیشتری با دانشکده مادون فلسفه دارد و بهدلیل همین نزدیکی بیش از دیگر دانشکدهها میتواند دانشکده فلسفه را در تنظیم حرکت دانشگاه بر مدار طبیعت یاری کند. این نوشتار درصدد است علاوهبر تبیین فلسفی ایدة علم مطلق بهمثابه بنیاد تمامی علوم و یافتههای پژوهشی در اندیشه کانت، نشان دهد در رساله نزاع دانشکدهها به چه معنا دانش پزشکی نزدیکترین دانش موجود به فلسفه انتقادی است و چگونه این نزدیکی میتواند در خدمت ایدة علم مطلق و خواست طبیعت قرار گیرد.
ابوتراب یغمائی؛ خشایار قدیری نژاد
چکیده
چرا برخی سیاستهای فناوری موفقیتآمیزند و برخی دیگر خیر؟ گرچه این پرسش یکی از پرسشهای اصلی در سیاست علم، فناوری و نوآوری محسوب میشود، میتوان از منظر فلسفۀ فناوری نیز به آن پاسخ گفت. هدف مقالۀ پیشِ رو بررسی این مسأله و پاسخ به آن با توسل به رابطۀ ارزش و فناوری است که در دهههای اخیر به یکی از درونمایههای اصلی فلسفۀ فناوری تبدیل ...
بیشتر
چرا برخی سیاستهای فناوری موفقیتآمیزند و برخی دیگر خیر؟ گرچه این پرسش یکی از پرسشهای اصلی در سیاست علم، فناوری و نوآوری محسوب میشود، میتوان از منظر فلسفۀ فناوری نیز به آن پاسخ گفت. هدف مقالۀ پیشِ رو بررسی این مسأله و پاسخ به آن با توسل به رابطۀ ارزش و فناوری است که در دهههای اخیر به یکی از درونمایههای اصلی فلسفۀ فناوری تبدیل شده است. امروزه نه تنها ادعای ارزشباریِ فناوری چندان چالشانگیز جلوه نمیکند، که چگونگی جایگیری ارزشهای اخلاقی در فناوری است که به مسألۀ اصلی بدل گشته است. بهعنوان نمونه، فان دو پول اخیراً مسألۀ چگونگی جایگیری ارزشها در سیستمهای هوش مصنوعی بهمثابۀ سیستمهای اجتماعی – فنّی را بررسی و شرحی از آن ارائه کرده است. در این مقاله از این شرح استفاده میشود تا پرسشی مرتبط با سیاست فناوری در ایران تبیین شود: چرا سیاستهای ایجاد و توسعۀ پیامرسانهای بومی و عدم استفاده از پیامرسانهای غیربومی بهمنظور تحقق ارزش نظم عمومی موفق نبودهاند؟
محمد ابراهیم مقصودی
چکیده
تِلر استدلال کرده است که در جهان پیچیدۀ ما، به علت آنکه اشیاء واجد ویژگی هستند که من آن را «شبحگونگی» مینامم، بهکارگیری معناشناسی ارجاعی استاندارد تنها در شرایط ایدهآلسازیشده موفق خواهد بود، لذا واقعگرایی ارجاعی و نتیجتاً واقعگرایی علمیبا شکست مواجه میشوند. او نتیجه میگیرد که تنها و بهترین جایگزین ...
بیشتر
تِلر استدلال کرده است که در جهان پیچیدۀ ما، به علت آنکه اشیاء واجد ویژگی هستند که من آن را «شبحگونگی» مینامم، بهکارگیری معناشناسی ارجاعی استاندارد تنها در شرایط ایدهآلسازیشده موفق خواهد بود، لذا واقعگرایی ارجاعی و نتیجتاً واقعگرایی علمیبا شکست مواجه میشوند. او نتیجه میگیرد که تنها و بهترین جایگزین مناسبْ واقعگرایی چشماندازی است. من استدلال خواهم کرد که نه تنها معناشناسی استاندارد غیرموجهاتی، بلکه معناشناسی استاندارد موجهاتی کریپکی نیز دچار این معضل است؛ اما این به معنی آن نیست که شبحگونگی را نمیتوان یک ویژگی موجهاتی اشیاء تلقی کرد. استدلال خواهم کرد که نظریۀ همتا معناشناسی مناسبی برای پرداختن به شبحگونگی در اختیار ما قرار میدهد و بهخوبی روشن میسازد که چرا در اثر شبحگونگی ارجاع با شکست مواجه میشود. بدینترتیب استدلال خواهم کرد که شبحگونگی یک ویژگی موجهاتی اشیاء است، که بهترین تعبیر در اختیار ما از آن این است که آن را یک ویژگی ساختاری تلقی کنیم. من موضع چشماندازگرایانۀ تِلر را میپذیرم؛ اما استدلال خواهم کرد که واقعگرایی چشماندازی مورد نظر او نوعی از واقعگرایی ساختاری موجهاتی است، از نوعی که لیدیمن مد نظر دارد.
عبدالحمید محمدی؛ علی پایا
چکیده
ویتگنشتاین دوم هر نوع شناختی را در قالب بازیهای زبانی مطرح میکند. او در عین حال معتقد است که هیچ بازی زبانیای بدون وجود یقین امکانپذیر نیست. یقین امری است بیرون از بازیهای زبانی، اما قوام هر نوع بازی زبانی متکی بدان است. حتی شک کردن از نظر او در قالب یک بازی زبانی شکل میگیرد که آن نیز مستلزم یقین و دارای قواعد خاص خود است. در ...
بیشتر
ویتگنشتاین دوم هر نوع شناختی را در قالب بازیهای زبانی مطرح میکند. او در عین حال معتقد است که هیچ بازی زبانیای بدون وجود یقین امکانپذیر نیست. یقین امری است بیرون از بازیهای زبانی، اما قوام هر نوع بازی زبانی متکی بدان است. حتی شک کردن از نظر او در قالب یک بازی زبانی شکل میگیرد که آن نیز مستلزم یقین و دارای قواعد خاص خود است. در نظر ویتگنشتاین یقین، و نیز شک مطلق و همچنین شناخت مطلق بیمعناست. اما شک نسبی، یا به بیان خود او شک معقول، واجد معناست و میتواند یک بازی زبانی پدید آورد. این نوع بازی زبانی، همچون بازیهای زبانی دیگر، مبتنی بر چیزی است که ویتگنشتاین آن را "جهان-تصویر" یا نظام "گزارههای لولایی" مینامد. "گزارههای لولایی" در نظر ویتگنشتاین بر اساس تجربههای زیسته آدمیان و توافق جمعی ایشان بر سر آنها به وجود میآیند. "لولا"ها به این اعتبار عینیاند، ولی هرچند او با عنوان "گزاره" از آنها یاد میکند، از جنس گزاره در معنای معمول این اصطلاح نیستند: از آنها در ارائه دلایل و استدلالات استفاده نمیشود؛ بلکه در گفتمانهای راجع به علتها (و معلولهایشان) به کار میروند. در این نوشتار اولا به ویژگیهای شک نسبی و قواعد بازی زبانی شک و نیز به ویژگیهای یقین و نظام "گزارههای لولایی" پرداخته شده است و ثانیا با طرح برخی ناسازگاریهای درونی در استدلالات ویتگنشتاین و نیز نشان دادن کاستیهایی در دیدگاه او از منظر عقلانیت نقاد، رویکرد او مورد نقد قرار گرفته است.