میرسعید موسوی کریمی
چکیده
واقعگرایان علمی با استناد به برهان «معجزه نیست» (NM)، صدق (تقریبی) نظریههای علمی و وجود هستومندهای (مشاهدهناپذیرِ) پیشنهاد شده توسط آنها را علت موفقیت علوم در پیشبینی و توضیح میدانند. اما ضدواقعگرایان با استناد به برهان «فرا-استقراء بدبینانه» (PMI)، ادعا میکنند نظریههای موفق و در عین حال کاذبِ گذشته نشان میدهند ...
بیشتر
واقعگرایان علمی با استناد به برهان «معجزه نیست» (NM)، صدق (تقریبی) نظریههای علمی و وجود هستومندهای (مشاهدهناپذیرِ) پیشنهاد شده توسط آنها را علت موفقیت علوم در پیشبینی و توضیح میدانند. اما ضدواقعگرایان با استناد به برهان «فرا-استقراء بدبینانه» (PMI)، ادعا میکنند نظریههای موفق و در عین حال کاذبِ گذشته نشان میدهند که رابطهای بین موفقیت یک نظریه در توضیح و پیشبینی، از یک طرف، و صدق آن نظریه، از طرف دیگر، وجود ندارد. یکی از مهمترین پاسخهای واقعگرایان به PMI، نظریۀ «واقعگرایی ساختاری»، ارائه شده توسط جان ورال است. هدف این نظریه این است که نشان دهد ساختار صوری-ریاضی نظریههای موفقِ گذشته در نظریههای موفق امروزی حفظ شدهاند، و ترمهای حاکی از این ساختارها، به هستومندهایی (ساختارهایی) یکسان ارجاع میدهند. در این مقاله، پس از توضیح NM و PMI، با بررسی و نقد نظریۀ واقعگرایی ساختاری در دو خوانش معرفتشناسانه و هستیشناسانه، نشان خواهیم داد که این نظریه توان رد برهان PMI به شکلی فیصلهبخش را ندارد. با این حال، برونشد مقاله این است که چنانچه واقعگرایانِ ساختاری دامنۀ واقعگرایی خود را به گزارههای وجودیِ نظریههای علمی، یعنی به نوعی واقعگرایی موسوم به "واقعگرایی وجودی" محدود سازند، دیگر برهان PMI علیه آنها کارساز نخواهد بود.