یکی از عمدهترین پیامدهای چالش پسااثباتگرایی در معرفتشناسی، حاکمشدنِ دوگانههای تقلیلگرایانه حول تقابلهای مفهومیای چون واقعگرایی و سازهانگاری یا عقلگرایی و نسبیگرایی بوده است. پرسش اصلی شکلدهنده به مقاله حاضر این بوده است که در مواجهه با چالشِ ضدمبناگرایی، چگونه میتوان همچنان تبیینی از «عقلانیت» ...
بیشتر
یکی از عمدهترین پیامدهای چالش پسااثباتگرایی در معرفتشناسی، حاکمشدنِ دوگانههای تقلیلگرایانه حول تقابلهای مفهومیای چون واقعگرایی و سازهانگاری یا عقلگرایی و نسبیگرایی بوده است. پرسش اصلی شکلدهنده به مقاله حاضر این بوده است که در مواجهه با چالشِ ضدمبناگرایی، چگونه میتوان همچنان تبیینی از «عقلانیت» بهمثابه «امکان ارزشیابیِ عینیِ معقولیتِ یک گزاره یا موضع» ارائه داد؟ در پاسخ، فرضیهی این مقاله بر این است که این تبیین را میتوان برمبنای روایت خاصی از پراگماتیسم ارائه کرد که بر دریافتی عرفی (عقلسلیمی) از واقعیت و درکی عملی از امر معقول پایهریزی میشود. محور این تبیین، تاکید بر «کیفیتی» در «فرایند عقلانیِ ارزیابیِ گزارههای علمی یا مواضع هنجاری» است که اصل صدق/ اعتبار را میتوان بر آن استوار کرد: «رایزنانه بودن» یا گشودگی به روی سنجش؛ در این راستا، مقالهی پیشِرو به برجسته ساختنِ این مشخصهی مشترک در میان طیفی از نظریهپردازانِ فلسفهی علم و معرفتشناسیِ علوم اجتماعی میپردازد. از آنجا که روایت مورد نظر حول مباحثی چون ماهیت واقعیت و شرایط شناختِ امر معقول سامان مییابد، این مقاله بر چارچوبی فرا-نظریهای بنا میشود، چارچوبی که مفهوم «فرونسیس» ارسطو انسجامبخش آن است.
چنانکه اصول اخلاقی افعالِ ما را هنجارگذاری نموده، آنها را به درست(correct)و نادرست(incorrect)تقسیم مینمایند، اصول و قوانینِ منطق نیز بر اساسِ نظریۀ هنجارمندیِ منطق (normativity of logic)تفکر و استدلالاتِ معمول در زبانِ روزمره را هنجارگذاری مینمایند. صورتبندیهای گوناگونی از این نظریه در متون فلسفی وجود دارد که محل بحث و منازعاتِ گستردهای در ...
بیشتر
چنانکه اصول اخلاقی افعالِ ما را هنجارگذاری نموده، آنها را به درست(correct)و نادرست(incorrect)تقسیم مینمایند، اصول و قوانینِ منطق نیز بر اساسِ نظریۀ هنجارمندیِ منطق (normativity of logic)تفکر و استدلالاتِ معمول در زبانِ روزمره را هنجارگذاری مینمایند. صورتبندیهای گوناگونی از این نظریه در متون فلسفی وجود دارد که محل بحث و منازعاتِ گستردهای در متون فلسفی از چند دهۀ گذشته تا حال حاظر بودهاند. در مقاله پیش رو صورتبندیهای مذکور را با تکیه بر انتقاداتِ مشهورِ گیلبرت هارمنعلیهِ تز هنجارمندی منطق، به بحث و بررسی خواهیم گذاشت. راهبردِ کلیِ هارمن برای نقدِ هنجارمندیِ منطق، تلاش برایِ توجیه این مدعاست که هیچ صورتبندیِ معقولی از هنجارمندیِ منطق نمیتوان ارائه نمود. ما نیز پس از بررسی استدلالاتِ هارمن، استدلال خواهیم نمود که میتوان صورتبندی قابل قبولی از این تز ارائه داد به طوری که نقدهایِ هارمن بر آن کارگر نیفتد. در گام آخر نیز تبیینی از چرایی هنجارمندیِ منطق بر اساسِ معنا و مفهومِ باور ارائه خواهیم نمود. بدین منظور ابتدا نظریۀ مهمی در موردِ مفهومِ باور که در متون فلسفی به نظریۀ هنجارمندی باور (normativity of belief) مشهور است را تشریح و سپس استدلال میکنیم که نظریه مذکور مستلزمِ هنجارمندیِ منطق است.