نوع مقاله : پژوهشی
نویسنده
دانشیار گروه فلسفه علم دانشگاه شریف
چکیده
این مقاله از سه بخش تشکیل شده است. در بخش نخست، نظریه آنارشیستی فایرابند درباره معرفت به اجمال معرفی میشود. در این بخش توضیح داده میشود که چرا او مخالف پوزیتیویزم منطقی و فلسفة علمِ پوپر، لاکاتوش و حتی کوهن است و معتقد است که علم از سایر سنتهای شناختی برتر نیست. فایرابند تأکید میکند تنها اصل ابدی که میتوانیم از فعالیت واقعی علم استخراج کنیم این است: "هر چیزی امکانپذیر است". در بخش نخست، تمهیداتی فراهم میشود تا معنای این جمله کلیدی در بخش سوم مقاله روشن شود. بخش نخست مقاله را باید نُمایی از اندیشه آنارشیستی فایرابند بدانیم. در بخش دوم که ایده اصلی مقاله در آن طرح شده است، توضیح داده میشود که نظریه آنارشیستی فایرابند از نوع نگاه او به «هستی»، «انسان» و «نظریه» برمیخیزد. سه مقولهای که ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند: انسان نظریه را میسازد تا به واسطه آن هستی را بفهمد. قسمت دوم مقاله که پس پردة نظریة آنارشیستی فایرابند را شرح میدهد، نشانگر این است که سرچشمههای فلسفه او چندان هم آنارشیستی نیست. در قسمت پایانی مقاله، به برخی از مهمترین پیامدهای اندیشه فایرابند میپردازیم: از جمله «اصل کثرت و پایداری»، «جامعه آزاد» و «تفاوت متفکر احترامبرانگیز و دون».
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
The Origins of Feyerabend’s Anarchistic Epistemology
نویسنده [English]
- mostafa taghavi
Mostafa Taghavi, Associate Professor of Philosophy of Science department, Sharif University,
چکیده [English]
In the first of this three-part article, Feyerabend’s anarchistic theory of knowledge is briefly introduced. Here I explain why he is opposed to logical positivism, Popper’s philosophy of science, Lakatos and even Kuhn, and why he believes that science is not superior to other cognitive traditions. Feyerabend emphasizes that ‘Anything goes’ is the only undying principle that can be derived from real science. The first part of the article paves the way for the clarification of the meaning of this key sentence in the third section. In fact, the first part should be considered as a representation of Feyerabend’s anarchistic thoughts. The second part, which presents the main idea of the article, explains that Feyerabend's anarchistic theory has its roots in his view on ‘being’, ‘man’ and ‘theory’.
These three categories are closely interrelated: Man develops theories through which understands being. The second part, which describes the background of Feyerabend's anarchist theory, also indicates that the origins of his philosophy are not so much anarchistic. In the final part, some of the most important corollaries of Feyerabend’s thoughts such as ‘proliferation and tenacity’, ‘free society’ and ‘the difference between the respectable thinkers and inferior ones’ will be addressed.
کلیدواژهها [English]
- Feyerabend’s Anarchistic Epistemology
- human being
- the principal of proliferation and tenacity
- free society