سیدمصطفی شهرآیینی؛ مجتبی جلیلی
چکیده
به نظر میرسد در علم دکارتی که با شالودهای عقلی و وجودی در پی تصرف و تسخیر عالم است مجالی برای فرضیه نباشد زیرا آنچه در پیشگاه عقل پدیدار میشود کاملا روشن است و جایی برای فرض باقی نمیگذارد. این از جهتی درست است و از جهتی نادرست؛ توضیح اینکه درخت دانش دکارتی سه بخش دارد: ریشه یعنی مابعدالطبیعه، تنه یعنی طبیعیات و سرشاخهها شامل ...
بیشتر
به نظر میرسد در علم دکارتی که با شالودهای عقلی و وجودی در پی تصرف و تسخیر عالم است مجالی برای فرضیه نباشد زیرا آنچه در پیشگاه عقل پدیدار میشود کاملا روشن است و جایی برای فرض باقی نمیگذارد. این از جهتی درست است و از جهتی نادرست؛ توضیح اینکه درخت دانش دکارتی سه بخش دارد: ریشه یعنی مابعدالطبیعه، تنه یعنی طبیعیات و سرشاخهها شامل طب و مکانیک و اخلاق است، که در دو بخش نخست، جایی برای فرضیه نیست و تنها با عقل سروکار داریم. نقش اصلی فرضیه در فراهمکردن امکان باروری و میوهدهی درخت دانش در سرشاخههای سهگانه است. علم دکارتی در مقام تجربه که مقام بهبارنشستن و میوهدادن است نیاز مبرمی به فرضیه دارد و در همین جاست که به گفتة دکارت «ما را مالک و ارباب طبیعت میکند». فرضیه در مقام حلقهی اتصال میان تجربه و عقل، نقشی چنان بدیع دارد که علم دکارتی بی آن، از مرتبة عقل به مرتبة حس و خیال و تجربه نمیرسد و گذار از «فلسفهی نظری» مدرسیان به «فلسفهی عملی» مدنظر دکارت فراهم نمیآید.
عبدالحمید محمدی؛ علی پایا
چکیده
ویتگنشتاین دوم هر نوع شناختی را در قالب بازیهای زبانی مطرح میکند. او در عین حال معتقد است که هیچ بازی زبانیای بدون وجود یقین امکانپذیر نیست. یقین امری است بیرون از بازیهای زبانی، اما قوام هر نوع بازی زبانی متکی بدان است. حتی شک کردن از نظر او در قالب یک بازی زبانی شکل میگیرد که آن نیز مستلزم یقین و دارای قواعد خاص خود است. در ...
بیشتر
ویتگنشتاین دوم هر نوع شناختی را در قالب بازیهای زبانی مطرح میکند. او در عین حال معتقد است که هیچ بازی زبانیای بدون وجود یقین امکانپذیر نیست. یقین امری است بیرون از بازیهای زبانی، اما قوام هر نوع بازی زبانی متکی بدان است. حتی شک کردن از نظر او در قالب یک بازی زبانی شکل میگیرد که آن نیز مستلزم یقین و دارای قواعد خاص خود است. در نظر ویتگنشتاین یقین، و نیز شک مطلق و همچنین شناخت مطلق بیمعناست. اما شک نسبی، یا به بیان خود او شک معقول، واجد معناست و میتواند یک بازی زبانی پدید آورد. این نوع بازی زبانی، همچون بازیهای زبانی دیگر، مبتنی بر چیزی است که ویتگنشتاین آن را "جهان-تصویر" یا نظام "گزارههای لولایی" مینامد. "گزارههای لولایی" در نظر ویتگنشتاین بر اساس تجربههای زیسته آدمیان و توافق جمعی ایشان بر سر آنها به وجود میآیند. "لولا"ها به این اعتبار عینیاند، ولی هرچند او با عنوان "گزاره" از آنها یاد میکند، از جنس گزاره در معنای معمول این اصطلاح نیستند: از آنها در ارائه دلایل و استدلالات استفاده نمیشود؛ بلکه در گفتمانهای راجع به علتها (و معلولهایشان) به کار میروند. در این نوشتار اولا به ویژگیهای شک نسبی و قواعد بازی زبانی شک و نیز به ویژگیهای یقین و نظام "گزارههای لولایی" پرداخته شده است و ثانیا با طرح برخی ناسازگاریهای درونی در استدلالات ویتگنشتاین و نیز نشان دادن کاستیهایی در دیدگاه او از منظر عقلانیت نقاد، رویکرد او مورد نقد قرار گرفته است.
فاطمه فرهانیان؛ محمدعلی عبداللهی
دوره 2، شماره 3 ، فروردین 1391، ، صفحه 93-114
چکیده
معضل استقرا از مهمترین و دشوارترین مسائل فلسفی است که با حل آن بسیاری از معضلات فلسفی حل میشوند و استنتاجهای علمی توجیهپذیر میشوند. برتراند راسل، یکی از فیلسوفان بزرگ تحلیلی قرن بیستم، تلاش کرده است معضل استقرا را حل کند.
از نظر راسل معضل استقرا پرسش از چگونگی توجیه احکام کلی، قوانین علّی، و معرفت غیر مستقیم است. او ...
بیشتر
معضل استقرا از مهمترین و دشوارترین مسائل فلسفی است که با حل آن بسیاری از معضلات فلسفی حل میشوند و استنتاجهای علمی توجیهپذیر میشوند. برتراند راسل، یکی از فیلسوفان بزرگ تحلیلی قرن بیستم، تلاش کرده است معضل استقرا را حل کند.
از نظر راسل معضل استقرا پرسش از چگونگی توجیه احکام کلی، قوانین علّی، و معرفت غیر مستقیم است. او توسل به اصل یکنواختی طبیعت را برای حل این معضل کافی نمیداند؛ از نظر او چارۀ کار پذیرش اصل استقراست. بنابر اصل استقرا، هرچه تعداد موارد اقتران الف با ب بیشتر باشد احتمال اقتران همیشگی الف با ب بیشتر خواهد بود و هرگاه تعداد موارد اقتران به اندازۀ کافی باشد احتمال اقتران همیشگی الف با ب قریب به یقین میشود.
به اعتقاد راسل، اصل استقرا نه قابل اثبات تجربی است و نه قابل اثبات عقلی، بلکه این اصل را باید به استناد بداهت ذاتیاش و درنهایت بهدلیل نتایج آن پذیرفت. بنابه نظر راسل اصول فرامنطقی یا اصول موضوعۀ پنجگانه باعث میشوند احتمالِ تعمیم به یقین نزدیک شود. سرانجام راسل خاطرنشان میکند هرچند استقرا به ما یقین نظری (منطقی و ریاضی) نمیدهد، اما احتمال قریب به یقین ناشی از آن بیشتر از یقین ناشی از جزم مابعدالطبیعی است.