2024-03-29T01:35:30Z
https://philosophy.ihcs.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=514
فلسفه علم
2383-0722
2383-0722
1395
6
12
سرچشمههای معرفتشناسی آنارشیستی فایرابند
مصطفی
تقوی
این مقاله از سه بخش تشکیل شده است. در بخش نخست، نظریه آنارشیستی فایرابند درباره معرفت به اجمال معرفی می­شود. در این بخش توضیح داده می­شود که چرا او مخالف پوزیتیویزم منطقی و فلسفة علمِ پوپر، لاکاتوش و حتی کوهن است و معتقد است که علم از سایر سنت­های شناختی برتر نیست. فایرابند تأکید می­کند تنها اصل ابدی که می­توانیم از فعالیت واقعی علم استخراج کنیم این است: "هر چیزی امکان­پذیر است". در بخش نخست، تمهیداتی فراهم می­شود تا معنای این جمله کلیدی در بخش سوم مقاله روشن شود. بخش نخست مقاله را باید نُمایی از اندیشه آنارشیستی فایرابند بدانیم. در بخش دوم که ایده اصلی مقاله در آن طرح شده است، توضیح داده می­شود که نظریه آنارشیستی فایرابند از نوع نگاه او به «هستی»، «انسان» و «نظریه» برمی­خیزد. سه مقوله­ای که ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند: انسان نظریه را می­سازد تا به واسطه آن هستی را بفهمد. قسمت دوم مقاله که پس پردة نظریة آنارشیستی فایرابند را شرح می­دهد، نشانگر این است که سرچشمه­های فلسفه او چندان هم آنارشیستی نیست. در قسمت پایانی مقاله، به برخی از مهم­ترین پیامدهای اندیشه فایرابند می­پردازیم: از جمله «اصل کثرت و پایداری»، «جامعه آزاد» و «تفاوت متفکر احترام­برانگیز و دون».
معرفتشناسی آنارشیستی فایرابند
هستی
انسان
نظریه
اصل کثرت و پایداری و جامعه آزاد
2016
09
22
1
14
https://philosophy.ihcs.ac.ir/article_2420_f1870ef2fc8268f6d0635f9464fe3083.pdf
فلسفه علم
2383-0722
2383-0722
1395
6
12
جهانشناسی ابویوسف یعقوب بن اسحاق کِندی
رسول
جعفریان
ایرج
نیک سرشت
عبدالله
فرهی
کِندی نخستین محصول مهمّ دوران گذار از کلام به فلسفه بود که با اتّکا به آثار مکتب ارسطویی تلاش کرد جهان­شناسی قابل دفاعی در برابر اندیشه­های وارداتی به عالَم اسلام عرضه کند. او فلسفه­ی اولی را اشرف علوم به­شمار می­آورد و علوم مبتنی بر برهان را مفید یقین می­دانست.کِندیبا بهره­گیری از مفهوم «ابداع» در تبیین آغاز آفرینش، به نظریّه­ی خلق از عدم، تناهی حرکت، متناهی بودن زمان و مکان و در نتیجه، حدوث عالَم و ماسوی الله اعتقاد داشت. به باور وی، دو نوع حرکت انتقالی وجود داشت: دَوَرانی و مستقیم؛ او حرکت افلاک را از نوع اوّل و حرکت عناصر اربعه را از نوع دوّم می­دانست. نظریّه­ی عناصر چهارگانه در منظومه­ی فکری کِندی، به­ویژه در میان علوم طبیعی، از جایگاه خاصی برخوردار بود.این نظریّه نه­تنها در علوم طبیعیاز محوریّت خاصّی برخوردار بود، بلکه کِندی حتّی سعی کرد آن را به علوم تعلیمی هم تسرّی دهد و میان این عناصر و موسیقی هم ارتباط برقرار کند. او همین محوریّت عناصر و ویژگی­های آنها را در نورشناسی هم حفظ کرد و وجود عنصر غیرشفّاف و کدر خاک را موجب وجود رنگ­های مختلف در عالَم طبیعت دانست. او تمایل عناصر از خاک و آب گرفته تا جرم اقصی را به کره (کامل­ترین شکل) می­دانست و جهان را کروی­شکل تصوّر می­کرد که کره­ی زمین در وسط آن جای داشت، فلک ثوابت در این کیهان­شناسی آخرین افلاک بود و ورای آن هیچ چیز وجود نداشت.
ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی
جهانشناسی
حرکت
طبع
عناصر چهارگانه
2016
09
22
15
36
https://philosophy.ihcs.ac.ir/article_2421_e0f0787372f5c2a7d2ba6f8a472564d8.pdf
فلسفه علم
2383-0722
2383-0722
1395
6
12
هیدگرجوان و بحران علوم نظری
عطا
حشمتی
میثم
سفید خوش
هیدگر پساز جنگ جهانی اول متوجه بحرانی در علم شد که آن را ناشی از غلبة رویکرد نظری برخاسته از علوم تجربی و تسرییافتن این رویکرد به سایر بخشهای علوم میدانست. چیستی این بحران و راه چیرگی بر آن پرسشی است که بهزعم این نوشته، یکی از دغدغههای اصلی هیدگر، پیش از تألیف هستی و زمان بوده است. پرسش اصلی ما در این مقاله شناسایی رویکرد هیدگر به این بحران در دورهای است که کمتر مورد توجه قرار میگیرد،یعنی هیدگر جوان پیش از تألیف کتاب هستیوزمان. در همین راستا بیان میشود که چگونه یک نظریه از طریق زندگیزدایی و صوریسازیِ موقعیتهای زنده حاصل میشود. این موضوع با تمرکز عمده بر درسگفتارهای سال 1919 فرایبورگ تحقیق شده است. در نگاه هیدگر جوان علم، کنشی زنده،و مواجههای اگزیستانسیال با جهان است. مادرآغازههای پژوهشهای علمیمان پدیدهها را در زیستـ بافتِ روزمره مان معنادارمیکنیم؛اما به تدریج با محوِ این موقعیتهای تاریخی و زیستی پدیدهها را به شکلی منتزع از بافتِ معنا بخششان درمیآوریم و آنها را به مثابة چیزهایی نظری درنظرمیگیریم. به نظر هیدگر رویکرد نظری،که غالبترین رویکرد در علم جدید است، از مواجههای پیشاـ نظری و اصیل نشئت گرفته است. در پایان با ارائة تفسیری شماتیک نشان میدهیم مراحل تبدیلشدن امر موقعیتمند به ابژة نظری چه مراحلی است.
مارتین هیدگر
پدیدارشناسی کنش علمی
بحران علوم نظری
علم بهمثابة کنش
نظریه
2016
09
22
37
59
https://philosophy.ihcs.ac.ir/article_4043_89272b3691a90face5bfac41180e046b.pdf
فلسفه علم
2383-0722
2383-0722
1395
6
12
چالش های روش شناختی تعمیم رویکرد علوم طبیعی به انسان و علوم انسانی در مقایسه با امکان های اندیشۀ فطرت گرا
مجتبی
زارعی
بشر در دوران مدرن، شاهد تحولات بعمدهای از جمله گسست بوده است. قطع همبستگی میان علوم طبیعی و علوم انسانی از جملهی این تغییرات بهشمار میرود. در این دوره، علوم طبیعی با محوریت رشتههایی همچون ریاضی، فیزیک، شیمی و ... مبدل به ملکهی معارف بشری شد. بهرهای که علوم مذکور در راستای متمتعشدن انسان از طبیعت توانسته بودند به او برسانند موجب شیوع این پندار گشته بود که آنها در سایر حوزههای معرفتی از قبیل دانشهای مرتبط با انسان نیز میتوانند کاربست داشته باشند بههمینخاطر آنچهکه امروزه آن را وحدت روششناختی مینامند در همین دوره بروز پیدا کرد. تنها مرجع صدقی که علوم طبیعی بهرسمیت میشناسد تجربهی حسّی است و این تجربه، مصدر حقیقت است. تجربهی حسّی در اندیشههای مبتنیبر طبیعتگرایی، پدیدهای خاص است و بههمینخاطر نتایج حاصله از آنرا نمیتوان بهدیگر رویدادهای آینده، تسرّی و تعمیم داد. ازسوی دیگر عدمباورمندی به تعمیمپذیری، شرایط وجودی قانون در اندیشههای مذکور را مخدوش خواهد کرد. اندیشهی فطرتگرا امّا با به دستدادن تلقی منحصربهفردی که از زمان و رابطهاش با انسان بهدست میدهد و همچنین با باورمندیاش بهیک سری از اصول عام و همهشمول که در فطرت انسان به ودیعه گذاشته شدهاند، تناقضات بنیادی و فراروایتهای فلسفههای برآمده از علوم طبیعی را مرتفع خواهد کرد.
علوم طبیعی
علوم انسانی
اندیشه فطرت گرا
اندیشه کمییت گرا
2016
09
22
61
82
https://philosophy.ihcs.ac.ir/article_2422_f270894eec299fe24c2c8735547ab5ba.pdf
فلسفه علم
2383-0722
2383-0722
1395
6
12
بازنمایی مدلهای آماری؛ دو رویکرد نگاشتی و استنباطی
مهدی
عاشوری
سید محمود
طاهری
بسیاری از پژوهشهای علمی به معرفی و کاربست مدل­ها به ویژه مدل­های آماری اختصاص یافته است. بنابر رویکرد دلالت­شناسانه، مدل­ها چیزی را در مورد واقعیت «بازنمایی» می­کنند. در اصطلاح، «مدل» یا «منبع بازنمایی» بازنمایی­کننده امری است که «هدف بازنمایی» نامیده می­شود. بنابر رویکرد «استنباطی»، در رابطه بازنمایی علاوه بر «مدل» و «هدف» طرف سومی نیز مقوم رابطه است که وابسته به «عامل شناسا» می­باشد. در این مقاله با بررسی «پارادایم­های استنباط آماری» دو مؤلفه «تعبیر» و «قصد» شناسایی می­شود که توسط «آماردان» در مدل­سازی لحاظ می­گردد. نشان داده می­شود که مدل آماری و سیستم هدف آن، به «تعبیر»ی که «کاربر» روش­های استنباط آماری از «متغیر تصادفی» دارد و «قصد» او از انجام استنباط آماری حساس است. ولی آیا می­توان «تعبیر» یا «قصد» را عنصر مقوم رابطه بازنمایی در مدل­های آماری دانست و مدل­های آماری را شاهدی به نفع رویکرد «استنباطی» در نظر گرفت، یا آنکه این تمایزهای پارادایمی در مدل گنجانده شده و مؤلفه جداگانه­ای نیستند و رابطه بازنمایی فقط میان منبع و هدف برقرار است. در این مقاله، دو فرض بر اساس شقوق ممکن بررسی می­گردد.
مدل آماری
بازنمایی علمی
پارادایمهای استنباط آماری
فاعل شناسا
تعبیر
قصد
2016
09
22
83
101
https://philosophy.ihcs.ac.ir/article_2423_aab4a51ca788bb090e5624e07ba0e1be.pdf
فلسفه علم
2383-0722
2383-0722
1395
6
12
آیا مدل تکیونیتبیین خوبی برای پدیدۀ ناموضعیت کوانتومی است؟
سجاد
مالمیر
علیرضا
منصوری
پدیدۀ ناموضعیت کوانتومی به معنای وجود ارتباطات علّی فوق نوری بین ذرات کوانتومی درهمتنیده است. یکی از راههای تبیین چنین پدیدهای ارائۀ مدلی تکیونی است.در اینرویکرد ذرات فوق نوری (تکیونها) واسطۀ ارتباط علّی میان نقاط دارای جدایی فضاگون میشوند. وجود تکیونها ظاهراً با ساختار فضا-زمانی نسبیت خاص سازگار است و شواهد خوبی برای این ادعا وجود دارد.اما مسأله اینجا است که هر مدل تکیونیای نمیتواند پدیدۀ ناموضعیت را تبیین کند. مدل [1]تکیونیای که بخواهد تبیین درستی از ناموضعیت کوانتومی ارائه دهد به دلیل تبصرهای بودن و داشتن تعهدات متافیزیکی خارج از عرف هنوز تبیین خوبی نیست اما وجود یک برنامۀ پژوهشی برای کارهای فیزیکی آیندهاز ویژگیهای مثبت آن است.[1]دانشجوی دکتری فلسفۀ علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی sajad.malmir@gmail.com استادیار وعضو هیأت علمی گروه فلسفۀ علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی a_mansourius@yahoo.comتاریخ دریافت:11/4/1395 تاریخ پذیرش:8/7/1395
ناموضعیت کوانتومی
نسبیت خاص
تکیون
چارچوب های مرجع
متافیزیک مدل تکیونی
2016
09
22
103
123
https://philosophy.ihcs.ac.ir/article_2424_a1643823f706a5a5efd3318e5e713682.pdf
فلسفه علم
2383-0722
2383-0722
1395
6
12
تلقی واقع گرایانه از مکانیک کوانتومی
سعید
معصومی
در این مقاله با بررسی مواضعی که در آنها به نظر می رسد مکانیک کوانتومی با آموزه واقع گرایی در تعارض باشد، نشان خواهیم داد که با اتخاذ موضع واقع گرایانه ای که اکنون بیشتر فلاسفه علم در مورد مفهوم واقع گرایی علمی دارند می توان تلقی واقع گرایانه از مکانیک کوانتومی داشت. با توجه به ادبیات علمی و فلسفی در مورد مکانیک کوانتومی می توان سه نوع واقع گرایی علمی را از هم باز شناسی کرد و بر اساس این تمایز نشان داده خواهد شد که آنچه به عنوان تعارض میان واقع گرایی و مکانیک کوانتومی شناخته می شود بر اساس تعاریف دوم و سوم واقع گرایی است.
واقع گرایی علمی
مکانیک کوانتومی
نظریه های علمی
مشاهده پذیر
مقدار
2016
09
22
125
155
https://philosophy.ihcs.ac.ir/article_2425_50338328e0abb486b3441d9415f9dbae.pdf