سعید زیباکلام
چکیده
در یادداشتی گفته بودم که در عرصة فوقالعاده پیچیده و بیقرار سیاست نه عالمان سیاسی، نه فیلسوفان سیاسی، و نه فعالان و رجال عرصة سیاست هیچگاه نتوانستهاند و هیچگاه نخواهند توانست حتّی موقتاَ موازین ”درستی“ و ”عقلانیت“ را مورد اجماعی فراتاریخی و فرااجتماعی قرار دهند. در این مقاله میخواهم فراتررفته تبیین کنم چرا آنها و ...
بیشتر
در یادداشتی گفته بودم که در عرصة فوقالعاده پیچیده و بیقرار سیاست نه عالمان سیاسی، نه فیلسوفان سیاسی، و نه فعالان و رجال عرصة سیاست هیچگاه نتوانستهاند و هیچگاه نخواهند توانست حتّی موقتاَ موازین ”درستی“ و ”عقلانیت“ را مورد اجماعی فراتاریخی و فرااجتماعی قرار دهند. در این مقاله میخواهم فراتررفته تبیین کنم چرا آنها و همچنین عالمان جامعهشناس و اقتصاددان هیچگاه نتوانسته و هیچگاه نخواهند توانست حتّی موقّتاً به اجماعی فراتاریخی و فرااجتماعی دربارة موازین ”درستی“ و ”عقلانیت“ برسند.برای این امر، سوالات ذیل را مورد مداقه و تحلیل قرار میدهم. ـ چه عواملی دانشمندان علوم اجتماعی و فیلسوفان سیاسی را از نیل به اجماعی فراتاریخی و فرااجتماعی، ولو موقت، دربارة موازین ”درستی“ و ”عقلانیت“ قویا ممانعت میکند؟ ـ آیا رجال و فعالان عرصة اجتماعیـسیاسی و عالمان اجتماعی نوعاً با چیستی موازین معرفتشناختی درستی و عقلانیت مواجه میشوند؟ـ چرا عالمان و متفکران علوم اجتماعی نوعاً فهم یا تلقّی مفهومسازیشدة روشن و تفصیلیافتهای از موازین درستی و عقلانیت ندارند؟
سید علی کلانتری؛ روح الله ابراهیم پور اصفهانی
چکیده
جملات موری جملاتی مانند "P اما من باور ندارم که P" و "P اما من باور دارم که ~P" هستند که علیرغم ممکن الصدق بودن محتوای آنها اظهار یا باور به آنها با نوعی پوچی (absurdity) همراه است. بر اساس برخی از خوانشهای نظریههای مرتبه بالاتر آگاهی مانند نظریههای فکر مرتبه بالاتر (HOT)، ادعا میشود باورآگاهانه نسبت به جملات موری ممکن نیست به این معنا که ...
بیشتر
جملات موری جملاتی مانند "P اما من باور ندارم که P" و "P اما من باور دارم که ~P" هستند که علیرغم ممکن الصدق بودن محتوای آنها اظهار یا باور به آنها با نوعی پوچی (absurdity) همراه است. بر اساس برخی از خوانشهای نظریههای مرتبه بالاتر آگاهی مانند نظریههای فکر مرتبه بالاتر (HOT)، ادعا میشود باورآگاهانه نسبت به جملات موری ممکن نیست به این معنا که شخص با باورِ آگاهانه آنها در مجموعه باورهای خود دچار عدم عقلانیت خواهد شد. در این مقاله ابتدا به معرفی نظریههای مرتبه بالاتر آگاهی و نحوه کاربست آنها در تبیین پوچی اظهار و باور جملات موری پرداخته و سپس استدلال میکنیم که رویکردهای مبتنی بر نظریههای مرتبه بالاتر آگاهی در مورد پارادوکس مور بر مبنای چهار نقد قادر به ارائه تبیین قابل قبولی برای پوچی جملات موری نیستند.
محسن عباس زاده مرزبالی
دوره 8، شماره 16 ، اسفند 1397، ، صفحه 43-63
چکیده
یکی از عمدهترین پیامدهای چالش پسااثباتگرایی در معرفتشناسی، حاکمشدنِ دوگانههای تقلیلگرایانه حول تقابلهای مفهومیای چون واقعگرایی و سازهانگاری یا عقلگرایی و نسبیگرایی بوده است. پرسش اصلی شکلدهنده به مقاله حاضر این بوده است که در مواجهه با چالشِ ضدمبناگرایی، چگونه میتوان همچنان تبیینی از «عقلانیت» ...
بیشتر
یکی از عمدهترین پیامدهای چالش پسااثباتگرایی در معرفتشناسی، حاکمشدنِ دوگانههای تقلیلگرایانه حول تقابلهای مفهومیای چون واقعگرایی و سازهانگاری یا عقلگرایی و نسبیگرایی بوده است. پرسش اصلی شکلدهنده به مقاله حاضر این بوده است که در مواجهه با چالشِ ضدمبناگرایی، چگونه میتوان همچنان تبیینی از «عقلانیت» بهمثابه «امکان ارزشیابیِ عینیِ معقولیتِ یک گزاره یا موضع» ارائه داد؟ در پاسخ، فرضیهی این مقاله بر این است که این تبیین را میتوان برمبنای روایت خاصی از پراگماتیسم ارائه کرد که بر دریافتی عرفی (عقلسلیمی) از واقعیت و درکی عملی از امر معقول پایهریزی میشود. محور این تبیین، تاکید بر «کیفیتی» در «فرایند عقلانیِ ارزیابیِ گزارههای علمی یا مواضع هنجاری» است که اصل صدق/ اعتبار را میتوان بر آن استوار کرد: «رایزنانه بودن» یا گشودگی به روی سنجش؛ در این راستا، مقالهی پیشِرو به برجسته ساختنِ این مشخصهی مشترک در میان طیفی از نظریهپردازانِ فلسفهی علم و معرفتشناسیِ علوم اجتماعی میپردازد. از آنجا که روایت مورد نظر حول مباحثی چون ماهیت واقعیت و شرایط شناختِ امر معقول سامان مییابد، این مقاله بر چارچوبی فرا-نظریهای بنا میشود، چارچوبی که مفهوم «فرونسیس» ارسطو انسجامبخش آن است.
عزیز نجف پور آقابیگلو؛ فاطمه گیتی پسند
دوره 7، شماره 13 ، مرداد 1396، ، صفحه 105-114
چکیده
فایرابند در راستای دغدغه های فرهنگی و صیانت از سنت های مختلف اجتماعی، برعقلانیت علم جدید م یشورد و ضمن نقد آن بر اصل "همه چیز ممکن است " تاکیدمی کند و آزادی فردی را مقدم بر حقیقت می شمارد. فایرابند با انکار جایگاه مطلقحقیقت، می کوشد راهی برای تکثرگرایی فرهنگی بیابد و علم را از تنها مرجع تعیینصحت و سقم پدیده ها خارج کند. در این مقاله کوشش ...
بیشتر
فایرابند در راستای دغدغه های فرهنگی و صیانت از سنت های مختلف اجتماعی، برعقلانیت علم جدید م یشورد و ضمن نقد آن بر اصل "همه چیز ممکن است " تاکیدمی کند و آزادی فردی را مقدم بر حقیقت می شمارد. فایرابند با انکار جایگاه مطلقحقیقت، می کوشد راهی برای تکثرگرایی فرهنگی بیابد و علم را از تنها مرجع تعیینصحت و سقم پدیده ها خارج کند. در این مقاله کوشش م ی شود نشان داده شود کهفایرابند بعد از نقد عقلانیت علمی، بر خلاف ادعای خود، عملا عقلانیت جدیدی را بنیانمی نهد که هدف آن آزادی بوده و همچنین روش و سنت خاص خود را دارد و البته درعین اینکه در رویکرد خود واجد تعارضات و ابهاماتی است، دلیلی در باب رجحانعقلانیت خود بر سایر عقلانیت های موجود ارایه نم یدهد. نوآوری مقاله در این است کهفایرابند عملا آنارشیست معرف ت شناختی نیست بلکه واجد عقلانیت خاصخودشمی باشد.
مسعود مطهری نسب؛ محمد بید هندی؛ علیرضا آقا حسینی
دوره 6، شماره 11 ، فروردین 1395، ، صفحه 99-122
چکیده
بازخوانی گفتمان علمی و روش شناسی حاکم بر تمدن اسلامی در دوره های گذشته،به ویژه دوره نوزایی،در ارتباط با شناخت تمدن اسلامی دارای اهمیت راهبردی است.به طور کلی دوره نوزایی تمدن اسلامی به دلیل مواجهه با اندیشه یونانی و کتب ترجمه شده از سایر تمدن ها از لحاظ فکری و علمی دارای ساختاری مجموعه ای است.بر همین اساس در این پژوهش سعی گردیده با مقایسه ...
بیشتر
بازخوانی گفتمان علمی و روش شناسی حاکم بر تمدن اسلامی در دوره های گذشته،به ویژه دوره نوزایی،در ارتباط با شناخت تمدن اسلامی دارای اهمیت راهبردی است.به طور کلی دوره نوزایی تمدن اسلامی به دلیل مواجهه با اندیشه یونانی و کتب ترجمه شده از سایر تمدن ها از لحاظ فکری و علمی دارای ساختاری مجموعه ای است.بر همین اساس در این پژوهش سعی گردیده با مقایسه روش شناسی زکریای رازی و ابونصرفارابی به عنوان دو نمونه بارز دوران نوزایی،مختصات گفتمان علمی دوره نوزایی تمدن اسلامی(قرون سوم و چهارم) مورد بازشناسی قرار گیرد.یافته های این پژوهش حاکی از آنست که زکریای رازی دارای معرفت شناسی واقع گرا و روش شناسی تجربه گرایانه ی محض به سبک اثبات گرایان فعلی است و فارابی دارای معرفت شناسی آرمان گرایانه با تاکید بر عقلانیت استعلایی و دارای روش شناسی ترکیبی و عقلانیت همراه با تجربه است.در نهایت بر اساس یافته های این پژوهش می توان این طور نتیجه گیری نمود که روش شناسی متکثری بر گفتمان علمی دوره نوزایی تمدن اسلامی- ایرانی حاکم بوده است.
غلامحسین مقدم حیدری؛ حمیدرضا آیت اللهی
دوره 1، شماره 2 ، مهر 1390، ، صفحه 143-161
چکیده
یکی از نظریههای متداول دربارة عقلانیت علم، عقلانیت بهمثابة مبناگرایی است که بنابر آن، عقلانیت یک نظریة علمی و مبتنیبر دادههای حسی است که آن نظریه بر آن اساس بنا شده است. اما دادههای حسی قطعی و یقینی موضوعی است که مناقشات فراوانی را درپی داشته است. در این مقاله، با تمسک به آرای ویتگنشتاین درباب «یقین»، تلقی نوینی ...
بیشتر
یکی از نظریههای متداول دربارة عقلانیت علم، عقلانیت بهمثابة مبناگرایی است که بنابر آن، عقلانیت یک نظریة علمی و مبتنیبر دادههای حسی است که آن نظریه بر آن اساس بنا شده است. اما دادههای حسی قطعی و یقینی موضوعی است که مناقشات فراوانی را درپی داشته است. در این مقاله، با تمسک به آرای ویتگنشتاین درباب «یقین»، تلقی نوینی از یقینیات یک نظریۀ علمی ارائه میشود که، بنابر آن، هر نظریة علمی دارای دوگونه گزاره است: گزارههای ثابت و گزارههای سیال. پیرو چنین تقسیمبندی از گزارههای یک نظریة علمی، ایدة نوینی برای عقلانیت نظریههای علمی ارائه میشود. براساس این ایده، نظریهای عقلانی است که اولاً سازگار باشد، ثانیاً گزارههای ثابت جامعة علمی را حفظ و گزارههای سیال را با گزارههای مناسب دیگری جایگزین کند. مقاله سعی میکند با ارائة شواهد تاریخی، کارایی، و واقعبینانهبودن این ایده را در برابر معیارهای عقلانیت مبتنیبر بداهت شواهد حسی بیان کند.