محمد ابراهیم مقصودی؛ سید علی طاهری خرم آبادی
چکیده
اسمولین کیهانشناسی جدید را دچار بحرانی در تبیین پدیدهها میداند که معلول بهکارگیری روششناسی خاصی است که او آن را «طرحوارۀ نیوتنی» مینامد. بر مبنای این طرحواره جهان همچون رایانهای است که ورودیهایی را دریافت میکند و قوانین حاکم بر آن خروجیهایی را تولید میکنند. او کنارگذاشتن این طرحواره را برای عبور از بحرانهای ...
بیشتر
اسمولین کیهانشناسی جدید را دچار بحرانی در تبیین پدیدهها میداند که معلول بهکارگیری روششناسی خاصی است که او آن را «طرحوارۀ نیوتنی» مینامد. بر مبنای این طرحواره جهان همچون رایانهای است که ورودیهایی را دریافت میکند و قوانین حاکم بر آن خروجیهایی را تولید میکنند. او کنارگذاشتن این طرحواره را برای عبور از بحرانهای کیهانشناسی جدید ضروری میداند؛ اما در عین حال جایگزینی را نیز مطرح نکرده است. تنها جایگزین موجود توسط وارتون ارائه شده است. او «طرحوارۀ لاگرانژی» را جایگزین مناسبی برای طرحوارۀ نیوتنی میداند. طرحوارۀ لاگرانژی رویکردی کلگرایانه و سراسری است که ذیل آن برداشت الگوریتمگونۀ متداول از جهان صحیح نیست. هدف این مقاله شرح و بررسی انتقادات اسمولین و پیشنهاد وارتون است. استدلال خواهیم کرد که گرچه طرحوارۀ لاگرانژی از برخی اشکالات طرحوارۀ نیوتنی مبرا است، اما نمیتواند چندان مطلوب اسمولین باشد.
محمد ابراهیم مقصودی
چکیده
تِلر استدلال کرده است که در جهان پیچیدۀ ما، به علت آنکه اشیاء واجد ویژگی هستند که من آن را «شبحگونگی» مینامم، بهکارگیری معناشناسی ارجاعی استاندارد تنها در شرایط ایدهآلسازیشده موفق خواهد بود، لذا واقعگرایی ارجاعی و نتیجتاً واقعگرایی علمیبا شکست مواجه میشوند. او نتیجه میگیرد که تنها و بهترین جایگزین ...
بیشتر
تِلر استدلال کرده است که در جهان پیچیدۀ ما، به علت آنکه اشیاء واجد ویژگی هستند که من آن را «شبحگونگی» مینامم، بهکارگیری معناشناسی ارجاعی استاندارد تنها در شرایط ایدهآلسازیشده موفق خواهد بود، لذا واقعگرایی ارجاعی و نتیجتاً واقعگرایی علمیبا شکست مواجه میشوند. او نتیجه میگیرد که تنها و بهترین جایگزین مناسبْ واقعگرایی چشماندازی است. من استدلال خواهم کرد که نه تنها معناشناسی استاندارد غیرموجهاتی، بلکه معناشناسی استاندارد موجهاتی کریپکی نیز دچار این معضل است؛ اما این به معنی آن نیست که شبحگونگی را نمیتوان یک ویژگی موجهاتی اشیاء تلقی کرد. استدلال خواهم کرد که نظریۀ همتا معناشناسی مناسبی برای پرداختن به شبحگونگی در اختیار ما قرار میدهد و بهخوبی روشن میسازد که چرا در اثر شبحگونگی ارجاع با شکست مواجه میشود. بدینترتیب استدلال خواهم کرد که شبحگونگی یک ویژگی موجهاتی اشیاء است، که بهترین تعبیر در اختیار ما از آن این است که آن را یک ویژگی ساختاری تلقی کنیم. من موضع چشماندازگرایانۀ تِلر را میپذیرم؛ اما استدلال خواهم کرد که واقعگرایی چشماندازی مورد نظر او نوعی از واقعگرایی ساختاری موجهاتی است، از نوعی که لیدیمن مد نظر دارد.