سعید انواری
چکیده
در طب و طبیعیات قدیم این دیدگاه پذیرفته شده بود که موجودات زنده میتوانند بدون زاد و ولد، مستقیما از طریق امتزاج عناصر چهارگانه و دریافت صورت از مبادی خود پدید بیایند. بر این اساس معتقد بودند که برخی از حیوانات میتوانند از جمادات و یا از بدن انواع دیگری از موجودات زنده پدید بیایند که از نظر نوع با آنها متفاوت هستند. به عنوان مثال از ...
بیشتر
در طب و طبیعیات قدیم این دیدگاه پذیرفته شده بود که موجودات زنده میتوانند بدون زاد و ولد، مستقیما از طریق امتزاج عناصر چهارگانه و دریافت صورت از مبادی خود پدید بیایند. بر این اساس معتقد بودند که برخی از حیوانات میتوانند از جمادات و یا از بدن انواع دیگری از موجودات زنده پدید بیایند که از نظر نوع با آنها متفاوت هستند. به عنوان مثال از گِل و لای، موش و از یونجه، عقرب و از گوشت فاسد شده، مگس پدید میآید. این نوع پدید آمدن جانداران را «تولد» نامیدهاند که در مقابل «توالد» قرار دارد که ناشی از فعالیت قوة مولدة موجودات زنده است. این دیدگاه که در آثار ارسطو نیز مطرح شده است، مورد پذیرش ابنسینا بوده و پس از وی نیز در میان فلاسفة اسلامی رواج داشته است. این دیدگاه کاربردهای مختلفی در فلسفة اسلامی داشته است که عبارتند از: 1. تخیلی نبودن داستانهای سلامان و ابسال و حی بن یقظان؛ 2. تبیین نحوة پدید آمدن موالید ثلاث (جماد، نبات و حیوان) بر روی کرة زمین؛ 3. دیدگاه مکمل بر نظریة دور و کور؛ 4. تبیین نحوة حفظ انواع؛ 5. مثالی از امور اتفاقی؛ 6. دلیلی بر وجود عقل مفارق؛ 7. شاهدی بر قابل تحقق بودن برخی از وقایع نادر دینی؛ 8. شاهدی بر امکان معاد. دیدگاه تولد خود به خودی موجودات نهایتا در زیستشناسی جدید در قرن نوزدهم توسط آزمایشهای لویی پاستور ابطال گردید. در این مقاله با تجزیه و تحلیل مبانی و دلایل پذیرش این نظریه، کاربردهای آن در فلسفة اسلامی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
سید علی حسینی
چکیده
گالیله دستکم در بخشی از آثارش، صراحتاً ندای بینیازی از تجربه سر میدهد. ابنسینا نیز در بحث از علم خدا به جزئیات، علم پیش از تجربهی منجم را نمونهای از علمی میداند که درست مانند علم الهی، از انفعال تجربی متأثر نیست. در این نوشتار تلاش کردهایم میان چنین اظهارنظرهایی که نتیجهی نظرورزی این دو فیلسوف تلقی میشود و مقدمات آن، ...
بیشتر
گالیله دستکم در بخشی از آثارش، صراحتاً ندای بینیازی از تجربه سر میدهد. ابنسینا نیز در بحث از علم خدا به جزئیات، علم پیش از تجربهی منجم را نمونهای از علمی میداند که درست مانند علم الهی، از انفعال تجربی متأثر نیست. در این نوشتار تلاش کردهایم میان چنین اظهارنظرهایی که نتیجهی نظرورزی این دو فیلسوف تلقی میشود و مقدمات آن، یعنی پیشفرضها و روشهای احتمالاً مشترک آنها، ارتباط برقرار کنیم. نهایتاً نیز به این نتیجه رسیدهایم که ابنسینا در وجهی از مطالعات طبیعیاش، با روش کاری گالیله هماهنگی دارد و همین هماهنگی، سخنان یکسان آن دو را سبب شده است. در نمونهای که به بررسی آن پرداختهایم، ابنسینا در بررسی حرکات سماوی، مطالعه بر ساختار ریاضیاتی اجسام سماوی را مدنظر قرار میدهد و سرشتیابی رایج در طبیعیات ارسطویی را کنار میگذارد و به روش گالیلهای نزدیک میشود. البته نمیتوان این روش را به تمام طبیعتشناسی شیخ نسبت داد و روش علمی دوپارهی او را با شیوهی علمی یکپارچهی گالیله یکسان انگاشت.