دیدگاه فلسفی هیوم در باب علیت را میتوان با چهار نگرشِ متمایز از هم تحلیل و بررسی کرد: طبیعتگرایانه، شناختشناسانه، معناشناختی، و هستیشناختی. نگرش طبیعتگرایانه به بررسی مبدأ یا منبع چیزهایی که ذهن را اشغال کردهاند و فرایندهای مربوط به آن میپردازد. این نگرش با این پرسشها متمایز میشود: فرایند ذهنیای ...
بیشتر
دیدگاه فلسفی هیوم در باب علیت را میتوان با چهار نگرشِ متمایز از هم تحلیل و بررسی کرد: طبیعتگرایانه، شناختشناسانه، معناشناختی، و هستیشناختی. نگرش طبیعتگرایانه به بررسی مبدأ یا منبع چیزهایی که ذهن را اشغال کردهاند و فرایندهای مربوط به آن میپردازد. این نگرش با این پرسشها متمایز میشود: فرایند ذهنیای که با آن معلولها را از علتها استنباط میکنیم چیست؟ منشأ تصور رابطة ضروری چیست؟ نگرش شناختشناسانه به پرسش از چیزهایی که با قاطعیت میتوانند شناخته شوند و اینکه ادعاهای علّی و ادعاها در خصوص آینده چگونه توجیه میشوند میپردازد. نگرش معناشناختی به این مسئله میپردازد که وقتی میگوییم یک چیز علت چیز دیگر است چه منظوری داریم؟ طبیعت و سرشت علیت نیز در نگرش هستیشناختی مورد توجه قرار میگیرد، یعنی چیستی علیت در جهان، مستقل از باورهای ما. دغدغة اصلی هیوم در درجة نخست، طبیعتگرایانه و سپس شناختشناسانه است؛ درحالی که اختلاف نظر مفسران در خصوص نظریة علّی هیوم عمدتاً به حوزههای معناشناختی علت، و هستیشناسی علیت مربوط میشود. بر این اساس هیوم در پی آن است که با شناخت ساختار و عملکرد ذهن انسان و ارائة تحلیلی مبتنیبر طبیعت آدمی، علیت را توجیه کند. عناصری که او از آنها بهره میگیرد عبارتاند از: تداعی، عادت، و باور که همگی از خصایص ذهن آدمی و وابسته به طبیعت بشریاند. هدف این مقاله معرفی و نقد رویکرد طبیعتگرایانه به مسئلة علیت است.