هابرماس نظریهپردازی است که در چهارچوب سنت نظریة انتقادی گام برمیدارد و طی چند دهه حیات فکری خویش، در زمینة مقابله با انواع سلطهها بهخصوص سلطههای فکری که بهطور نامحسوسی افراد جوامع را تحت سیطرة خود قرار میدهند، تلاش کرده است. او در بخش فعالیتهای روششناختی و فلسفی خود، نقد نگاه پوزیتیویستی و علمگرایانه را که در صدد ...
بیشتر
هابرماس نظریهپردازی است که در چهارچوب سنت نظریة انتقادی گام برمیدارد و طی چند دهه حیات فکری خویش، در زمینة مقابله با انواع سلطهها بهخصوص سلطههای فکری که بهطور نامحسوسی افراد جوامع را تحت سیطرة خود قرار میدهند، تلاش کرده است. او در بخش فعالیتهای روششناختی و فلسفی خود، نقد نگاه پوزیتیویستی و علمگرایانه را که در صدد حاکمیت نگرش کمی و تکنولوژیکی بر تمامی شئونات زندگی آدمی برآمده بود، از جمله نخستین اهداف مهم خویش قرار داد. هابرماس برای این منظور، به تدوین، ارائه و تحلیل نظریة «علایق معرفتی» پرداخت. او در دورة بعدی حیات فکری خود، جهت شفافیتبخشیدن به فلسفة خویش تئوری «عقلانیت ارتباطی» را ارائه و بسط میدهد و بدینوسیله کارایی عقل را در الگوی مفاهمة متقابل تأیید، تأکید و تحلیل میکند. هابرماس بهجهت غلبه بر انتقادات وارده، در برخی آرای قبلی خود مثل نظریة صدق تجدید نظرهایی را اعمال میکند که در این مقاله، بههمراه دیدگاههای مهم معرفتشناختی و فلسفی وی، مورد بحث و بررسی واقع میگردند.