بنابر نظریه توصیفات راسل ( 1905 ) محتوایِ جمله ای مثلِ "پادشاه فعلی فرانسه طاساست" توسط فُرم منطقی آن جمله یعنی اینکه "منحصراً یک چیز وجود دارد که پادشاهفعلی فرانسه است و آن چیز طاس است" قابل بیان است. این مقاله هدفی محدودرا برایطرح و بررسیِ شاهدی خاص علیه نظریۀ توصیفات راسل دنبال می کند. برای به چالشکشیدن این نظریۀ راسل، ابتدا استدلال ...
بیشتر
بنابر نظریه توصیفات راسل ( 1905 ) محتوایِ جمله ای مثلِ "پادشاه فعلی فرانسه طاساست" توسط فُرم منطقی آن جمله یعنی اینکه "منحصراً یک چیز وجود دارد که پادشاهفعلی فرانسه است و آن چیز طاس است" قابل بیان است. این مقاله هدفی محدودرا برایطرح و بررسیِ شاهدی خاص علیه نظریۀ توصیفات راسل دنبال می کند. برای به چالشکشیدن این نظریۀ راسل، ابتدا استدلال خواهیم کرد که وقتی در زمانِ حالِ حاضر کهفرانسه اصولا پادشاهی ندارد شخصی یکبار جملۀ "پادشاه فعلی فرانسه طاس است " را وبار دیگر فُرم منطقیِ آن را بیان کند قضاوت ما در باب ارزش صدق آنها متفاوت خواهدبود (به این مساله "مسالۀ ناهمخوانی" خواهیم گفت). سپس این سوال را بررسی خواهیمکرد که آیا مدافعین نظریۀ راسل قادر به تبیین مسالۀ ناهمخوانی هستند یا خیر؟ بدینمنظور بر مبنای تمایزی که گرایس ( 1970 ) میان معنای جمله و معنایِ متکلّممی گذارد،پاسخی را از جانب مدافعین نظریۀ توصیفات راسل به مسالۀ ناهمخوانی طرح وسپس بررسی و نقد خواهیم نمود. استدلالِ ما، نظریۀ توصیفات راسلرا در برابر مس ئلۀناهمخوانی در موضع ضعف قرار می دهد؛ بدین معنا که نشان می دهد، دفاع گرایسی دربرابر مسئلۀ ناهمخوانی دفاع قابل قبولی نیست.