بنفشه افتخاری
چکیده
فخر رازی از متفکرانی است که نقش برجسته ای در گفتمان بین دو نحله فکری زمان خود، یعنی مشائیگری و کلام اشعری دارد؛ وی با روشی فلسفی، نظریات کلامی را می پروراند. نظریه حرکت فخر رازی در چارچوب اتمگرایی کلام جای دارد.در این مقاله قصد داریم نشان دهیم که نظریه حرکت اتمگرایانه کلام چگونه با مبانی فیزیک ارسطویی در تراکنش استو چگونه فخر ...
بیشتر
فخر رازی از متفکرانی است که نقش برجسته ای در گفتمان بین دو نحله فکری زمان خود، یعنی مشائیگری و کلام اشعری دارد؛ وی با روشی فلسفی، نظریات کلامی را می پروراند. نظریه حرکت فخر رازی در چارچوب اتمگرایی کلام جای دارد.در این مقاله قصد داریم نشان دهیم که نظریه حرکت اتمگرایانه کلام چگونه با مبانی فیزیک ارسطویی در تراکنش استو چگونه فخر رازی با تکیه بر اصل تطابق پیوستگی ارسطویی با رد مقدماتی در زمان و طول به ناپیوستگی حرکت حکم می دهد.
غلامحسین مقدم حیدری؛ فائزه اسکندری
چکیده
چکیده:حرکت، مبدا اساسیِ طبیعیات ابنباجه(1098-1138) است که بر تمامی دیدگاههای طبیعی وی خصوصا ترکیب موجودات از ماده و صورت و علل چهارگانه تاثیر گذاشته است. این امر سبب شده تا شناسایی عوامل موثر در حرکت اجسام طبیعی در مکانیک ابنباجهای نقش برجستهای ایفا کند. مهمترین عامل حرکت از نظر او متمرکز بر «صورت» و تغییر آن در هنگام ...
بیشتر
چکیده:حرکت، مبدا اساسیِ طبیعیات ابنباجه(1098-1138) است که بر تمامی دیدگاههای طبیعی وی خصوصا ترکیب موجودات از ماده و صورت و علل چهارگانه تاثیر گذاشته است. این امر سبب شده تا شناسایی عوامل موثر در حرکت اجسام طبیعی در مکانیک ابنباجهای نقش برجستهای ایفا کند. مهمترین عامل حرکت از نظر او متمرکز بر «صورت» و تغییر آن در هنگام جابجایی است. در مقالهی حاضر مفهوم صورت نزد ابنباجه و تاثیر آن بر حرکت طبیعی اجسام بررسی خواهد شد. استدلالهای ابنباجه در مبحث «صورت» و مفاهیم مرتبط با آن علاوه بر تاثیر از آرای ارسطو، به واسطهی عقلگرا بودن وی همواره از اندیشههای افلاطون و فارابی نیز بهره گرفته است. وی به تاثیر از فارابی، نقش صورتی معقول و مجرد از ماده(عقل فعال) را در عالم مافوق قمر و حرکت اجرام سماوی و به تبع آن در حرکت اجسام زمینی موثر دانسته است. این دیدگاه در استدلال او پیرامون تمایز محرک از متحرک در حرکت خودبه خودیِ اجسام طبیعی نیز تاثیرگذار بوده است.
رسول جعفریان؛ ایرج نیک سرشت؛ عبدالله فرهی
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1395، ، صفحه 15-36
چکیده
کِندی نخستین محصول مهمّ دوران گذار از کلام به فلسفه بود که با اتّکا به آثار مکتب ارسطویی تلاش کرد جهانشناسی قابل دفاعی در برابر اندیشههای وارداتی به عالَم اسلام عرضه کند. او فلسفهی اولی را اشرف علوم بهشمار میآورد و علوم مبتنی بر برهان را مفید یقین میدانست.کِندیبا بهرهگیری از مفهوم «ابداع» در تبیین آغاز آفرینش، ...
بیشتر
کِندی نخستین محصول مهمّ دوران گذار از کلام به فلسفه بود که با اتّکا به آثار مکتب ارسطویی تلاش کرد جهانشناسی قابل دفاعی در برابر اندیشههای وارداتی به عالَم اسلام عرضه کند. او فلسفهی اولی را اشرف علوم بهشمار میآورد و علوم مبتنی بر برهان را مفید یقین میدانست.کِندیبا بهرهگیری از مفهوم «ابداع» در تبیین آغاز آفرینش، به نظریّهی خلق از عدم، تناهی حرکت، متناهی بودن زمان و مکان و در نتیجه، حدوث عالَم و ماسوی الله اعتقاد داشت. به باور وی، دو نوع حرکت انتقالی وجود داشت: دَوَرانی و مستقیم؛ او حرکت افلاک را از نوع اوّل و حرکت عناصر اربعه را از نوع دوّم میدانست. نظریّهی عناصر چهارگانه در منظومهی فکری کِندی، بهویژه در میان علوم طبیعی، از جایگاه خاصی برخوردار بود.این نظریّه نهتنها در علوم طبیعیاز محوریّت خاصّی برخوردار بود، بلکه کِندی حتّی سعی کرد آن را به علوم تعلیمی هم تسرّی دهد و میان این عناصر و موسیقی هم ارتباط برقرار کند. او همین محوریّت عناصر و ویژگیهای آنها را در نورشناسی هم حفظ کرد و وجود عنصر غیرشفّاف و کدر خاک را موجب وجود رنگهای مختلف در عالَم طبیعت دانست. او تمایل عناصر از خاک و آب گرفته تا جرم اقصی را به کره (کاملترین شکل) میدانست و جهان را کرویشکل تصوّر میکرد که کرهی زمین در وسط آن جای داشت، فلک ثوابت در این کیهانشناسی آخرین افلاک بود و ورای آن هیچ چیز وجود نداشت.
محمد سعیدیمهر؛ سکینه کریمی
دوره 3، شماره 6 ، مهر 1392، ، صفحه 47-71
چکیده
با تحلیل تعریف ابنسینا از طبیعت میتوان اصول کلی طبیعتشناسی سینوی را استنباط کرد. این اصول چهارگانه عبارتاند از: عاملیت طبیعت، مباشرت طبیعت، شیء طبیعی، و بالذاتبودن تأثیرات طبیعت. این اصول هرچند در آثار ابنسینا، دارای توالی منظمی نیست، از ارکان تعریف طبیعت و تفسیر ابنسینا بر آن ارکان، قابل استنباط است. از مهمترین ...
بیشتر
با تحلیل تعریف ابنسینا از طبیعت میتوان اصول کلی طبیعتشناسی سینوی را استنباط کرد. این اصول چهارگانه عبارتاند از: عاملیت طبیعت، مباشرت طبیعت، شیء طبیعی، و بالذاتبودن تأثیرات طبیعت. این اصول هرچند در آثار ابنسینا، دارای توالی منظمی نیست، از ارکان تعریف طبیعت و تفسیر ابنسینا بر آن ارکان، قابل استنباط است. از مهمترین رهاوردهای پذیرش این اصول آن است که طبیعت عامل مباشر حرکت، سکون و تعادل اشیا است و مبدئیت آن برای حرکت اشیا در همة حرکات طبعی، قسری، و حتی ارادی جاری است. همچنین بر پایة این اصول آشکار میشود که اشیای طبیعی استحقاق ذاتی دارند که واجد ویژگیهای طبیعی باشند. از این رو، ابنسینا ویژگیهای طبیعی را همسنگ ویژگیهای ذاتی میداند که از ذات اشیا برخاستهاند و اشیا به صورت ضروری واجد آنها هستند.