چنانکه اصول اخلاقی افعالِ ما را هنجارگذاری نموده، آنها را به درست(correct)و نادرست(incorrect)تقسیم مینمایند، اصول و قوانینِ منطق نیز بر اساسِ نظریۀ هنجارمندیِ منطق (normativity of logic)تفکر و استدلالاتِ معمول در زبانِ روزمره را هنجارگذاری مینمایند. صورتبندیهای گوناگونی از این نظریه در متون فلسفی وجود دارد که محل بحث و منازعاتِ گستردهای در ...
بیشتر
چنانکه اصول اخلاقی افعالِ ما را هنجارگذاری نموده، آنها را به درست(correct)و نادرست(incorrect)تقسیم مینمایند، اصول و قوانینِ منطق نیز بر اساسِ نظریۀ هنجارمندیِ منطق (normativity of logic)تفکر و استدلالاتِ معمول در زبانِ روزمره را هنجارگذاری مینمایند. صورتبندیهای گوناگونی از این نظریه در متون فلسفی وجود دارد که محل بحث و منازعاتِ گستردهای در متون فلسفی از چند دهۀ گذشته تا حال حاظر بودهاند. در مقاله پیش رو صورتبندیهای مذکور را با تکیه بر انتقاداتِ مشهورِ گیلبرت هارمنعلیهِ تز هنجارمندی منطق، به بحث و بررسی خواهیم گذاشت. راهبردِ کلیِ هارمن برای نقدِ هنجارمندیِ منطق، تلاش برایِ توجیه این مدعاست که هیچ صورتبندیِ معقولی از هنجارمندیِ منطق نمیتوان ارائه نمود. ما نیز پس از بررسی استدلالاتِ هارمن، استدلال خواهیم نمود که میتوان صورتبندی قابل قبولی از این تز ارائه داد به طوری که نقدهایِ هارمن بر آن کارگر نیفتد. در گام آخر نیز تبیینی از چرایی هنجارمندیِ منطق بر اساسِ معنا و مفهومِ باور ارائه خواهیم نمود. بدین منظور ابتدا نظریۀ مهمی در موردِ مفهومِ باور که در متون فلسفی به نظریۀ هنجارمندی باور (normativity of belief) مشهور است را تشریح و سپس استدلال میکنیم که نظریه مذکور مستلزمِ هنجارمندیِ منطق است.
بنابر نظریه توصیفات راسل ( 1905 ) محتوایِ جمله ای مثلِ "پادشاه فعلی فرانسه طاساست" توسط فُرم منطقی آن جمله یعنی اینکه "منحصراً یک چیز وجود دارد که پادشاهفعلی فرانسه است و آن چیز طاس است" قابل بیان است. این مقاله هدفی محدودرا برایطرح و بررسیِ شاهدی خاص علیه نظریۀ توصیفات راسل دنبال می کند. برای به چالشکشیدن این نظریۀ راسل، ابتدا استدلال ...
بیشتر
بنابر نظریه توصیفات راسل ( 1905 ) محتوایِ جمله ای مثلِ "پادشاه فعلی فرانسه طاساست" توسط فُرم منطقی آن جمله یعنی اینکه "منحصراً یک چیز وجود دارد که پادشاهفعلی فرانسه است و آن چیز طاس است" قابل بیان است. این مقاله هدفی محدودرا برایطرح و بررسیِ شاهدی خاص علیه نظریۀ توصیفات راسل دنبال می کند. برای به چالشکشیدن این نظریۀ راسل، ابتدا استدلال خواهیم کرد که وقتی در زمانِ حالِ حاضر کهفرانسه اصولا پادشاهی ندارد شخصی یکبار جملۀ "پادشاه فعلی فرانسه طاس است " را وبار دیگر فُرم منطقیِ آن را بیان کند قضاوت ما در باب ارزش صدق آنها متفاوت خواهدبود (به این مساله "مسالۀ ناهمخوانی" خواهیم گفت). سپس این سوال را بررسی خواهیمکرد که آیا مدافعین نظریۀ راسل قادر به تبیین مسالۀ ناهمخوانی هستند یا خیر؟ بدینمنظور بر مبنای تمایزی که گرایس ( 1970 ) میان معنای جمله و معنایِ متکلّممی گذارد،پاسخی را از جانب مدافعین نظریۀ توصیفات راسل به مسالۀ ناهمخوانی طرح وسپس بررسی و نقد خواهیم نمود. استدلالِ ما، نظریۀ توصیفات راسلرا در برابر مس ئلۀناهمخوانی در موضع ضعف قرار می دهد؛ بدین معنا که نشان می دهد، دفاع گرایسی دربرابر مسئلۀ ناهمخوانی دفاع قابل قبولی نیست.