فاطمه فرهانیان؛ محمدعلی عبداللهی
دوره 2، شماره 3 ، فروردین 1391، ، صفحه 93-114
چکیده
معضل استقرا از مهمترین و دشوارترین مسائل فلسفی است که با حل آن بسیاری از معضلات فلسفی حل میشوند و استنتاجهای علمی توجیهپذیر میشوند. برتراند راسل، یکی از فیلسوفان بزرگ تحلیلی قرن بیستم، تلاش کرده است معضل استقرا را حل کند.
از نظر راسل معضل استقرا پرسش از چگونگی توجیه احکام کلی، قوانین علّی، و معرفت غیر مستقیم است. او ...
بیشتر
معضل استقرا از مهمترین و دشوارترین مسائل فلسفی است که با حل آن بسیاری از معضلات فلسفی حل میشوند و استنتاجهای علمی توجیهپذیر میشوند. برتراند راسل، یکی از فیلسوفان بزرگ تحلیلی قرن بیستم، تلاش کرده است معضل استقرا را حل کند.
از نظر راسل معضل استقرا پرسش از چگونگی توجیه احکام کلی، قوانین علّی، و معرفت غیر مستقیم است. او توسل به اصل یکنواختی طبیعت را برای حل این معضل کافی نمیداند؛ از نظر او چارۀ کار پذیرش اصل استقراست. بنابر اصل استقرا، هرچه تعداد موارد اقتران الف با ب بیشتر باشد احتمال اقتران همیشگی الف با ب بیشتر خواهد بود و هرگاه تعداد موارد اقتران به اندازۀ کافی باشد احتمال اقتران همیشگی الف با ب قریب به یقین میشود.
به اعتقاد راسل، اصل استقرا نه قابل اثبات تجربی است و نه قابل اثبات عقلی، بلکه این اصل را باید به استناد بداهت ذاتیاش و درنهایت بهدلیل نتایج آن پذیرفت. بنابه نظر راسل اصول فرامنطقی یا اصول موضوعۀ پنجگانه باعث میشوند احتمالِ تعمیم به یقین نزدیک شود. سرانجام راسل خاطرنشان میکند هرچند استقرا به ما یقین نظری (منطقی و ریاضی) نمیدهد، اما احتمال قریب به یقین ناشی از آن بیشتر از یقین ناشی از جزم مابعدالطبیعی است.