فرزانه قدمیاری؛ حسین کلباسی اشتری
دوره 5، شماره 10 ، مهر 1394، ، صفحه 97-111
چکیده
واکاوی مفهوم ماند بهعنوان قانون اول حرکت در فیزیک کلاسیک که تبیین حرکت بر اساس آن استوارشده و همچنین دو بستر فیزیک ارسطویی و فیزیک کلاسیک بهعنوان دو جریان فکری مهم که صدها سال نظریات غالب بودهاند، اهمیت ویژهای بهعنوان این مقاله میدهد. در این مقاله امکان طرح و بررسی مفهوم ماند در فیزیک ارسطویی مورد پرسش و تحلیل قرار گرفته ...
بیشتر
واکاوی مفهوم ماند بهعنوان قانون اول حرکت در فیزیک کلاسیک که تبیین حرکت بر اساس آن استوارشده و همچنین دو بستر فیزیک ارسطویی و فیزیک کلاسیک بهعنوان دو جریان فکری مهم که صدها سال نظریات غالب بودهاند، اهمیت ویژهای بهعنوان این مقاله میدهد. در این مقاله امکان طرح و بررسی مفهوم ماند در فیزیک ارسطویی مورد پرسش و تحلیل قرار گرفته است. نویسندگان پس از تعریف مفهوم ماند در فیزیک کلاسیک و استخراج کلیدواژههای نزدیک به مفهوم ماند در فیزیک ارسطویی، مؤلفههای این مفهوم در هر دو بستر را تفکیک و بهصورت تطبیقی در کنار یکدیگر تحلیل و بررسی کردهاند. ذکر این نکته لازم است که همواره امکان نسبت دادن و تطبیق مؤلفههای دو بستر به یکدیگر مورد توجه بوده است. یافتههای این تحقیق حاکی از آن است که ارسطو در ذیل مفاهیمی مانند حرکت طبیعی، حرکت قسری و ... بهطور ضمنی به مفهوم ماند توجه داشته است.
زهره عبدخدایی؛ قاسم پور حسن؛ علی اکبر احمدی افرمجانی؛ حسین کلباسی اشتری
دوره 5، شماره 9 ، فروردین 1394، ، صفحه 79-100
چکیده
در دهة 1970 میلادی میان رئالیستها و پسارئالیستها مناقشهای حول محور دو پرسش مطرح بود؛ هدف معرفتی علم چیست و چگونه میتوان پیشرفت یا توفیق علم را به بهترین نحو تبیین کرد؟ یکی از مهمترین رویکردها نگرش رئالیسم متکی به صدق نظریهها بود؛ پاسخ رئالیستها بر مبنای رویکرد مطابقت با واقع تبیین میشد و تاریخ پیشرفت علم را دلیل این امر ...
بیشتر
در دهة 1970 میلادی میان رئالیستها و پسارئالیستها مناقشهای حول محور دو پرسش مطرح بود؛ هدف معرفتی علم چیست و چگونه میتوان پیشرفت یا توفیق علم را به بهترین نحو تبیین کرد؟ یکی از مهمترین رویکردها نگرش رئالیسم متکی به صدق نظریهها بود؛ پاسخ رئالیستها بر مبنای رویکرد مطابقت با واقع تبیین میشد و تاریخ پیشرفت علم را دلیل این امر میدانستند. در مقابل، برخی نظیر لائودن دو مفهوم توفیق در علم و صدق را از یکدیگر متمایز میکردند؛ لائودن با بهرهگیری از تاریخ فلسفة علم رئالیسم معرفتی را از دو نقطه آماج حمله قرار داد؛ اولاً از نظر او مفهوم صدق تقریبی یک نظریه یا پیشروی به سمت صدق دارای تعریفی روشن از جانب رئالیستها نبود، ثانیاً ارتباط میان صدق تقریبی نظریه و پیشرفت علم بهصراحت تبیین نشده است. در این نوشتار دو نقد بنیادین لائودن بر رئالیسم معرفتی تبیین و بررسی خواهد شد.