مجید توسلی رکنآبادی؛ محمد شاد
دوره 4، شماره 7 ، فروردین 1393، ، صفحه 53-85
چکیده
انگارة پلورالیسم، در فرایند تحول پارادایمی معرفت مدرن، نضج و گسترش یافته است. تغییر در عناصر پارادایمی، موجب جابهجاییهای پارادایمی شده است و در رهگذر این جابهجاییها، از پارادایمهای عینیگرا به پارادایمهای نسبیگرا، انتقادی و ترکیبی، انگارة پلورالیسم تکوین یافته و در خوانشهای متفاوت هر یک از مقولة کثرت، ...
بیشتر
انگارة پلورالیسم، در فرایند تحول پارادایمی معرفت مدرن، نضج و گسترش یافته است. تغییر در عناصر پارادایمی، موجب جابهجاییهای پارادایمی شده است و در رهگذر این جابهجاییها، از پارادایمهای عینیگرا به پارادایمهای نسبیگرا، انتقادی و ترکیبی، انگارة پلورالیسم تکوین یافته و در خوانشهای متفاوت هر یک از مقولة کثرت، صورتبندی مختص به خود را پیدا کرده است. در دورة اثباتگرایی، مقدمات رویش پلورالیسم به نحو سلبی فراهم آمده است، در دورة پسااثباتگرایی نهال آن در بستر مدرنیته نهاده شده، در دورة خردگرایی انتقادی رشد و نمو یافته و در دورة تسلط پارادایمهای نسبیگرا به درختی تنومند تبدیل میشود. با بررسی سیر تاریخ تحول پارادایمی معرفت در پهنة مغرب زمین، میتوان به این نتیجه رسید که به هر میزان، گرایش به هستیشناسی رئالیستی، معرفتشناسی عینی یا مطلقگرا و روششناسی کمیتباور شدت میگیرد، عباراتی نظیر «مرکزیتباوری»، «کلیتنگری»، «بنیادگرایی»، «وحدتباوری»، «اصولگرایی»، «قطعیتگرایی» و «جزمیت معرفتی» نیز غلظت یافته و میزان انقیاد به انگارة پلورالیسم مدرن کاهش مییابد؛ و متقابلاً به هر میزان، تمایلات به هستیشناسی ایدئالیستی، معرفتشناسی ذهنی یا نسبیگرا و روششناسی کیفی ـ ترکیبی، شدت مییابد؛ عبارتهایی نظیر «مرکزیتگریزی»، «جزئینگری»، «ساختارزدایی»، «کثرتباوری»، «تصلبگریزی»، «نسبیتگرایی» و «شکاکیت معرفتی» نیز پررنگتر شده و میزان تقید به انگارة پلورالیسم مدرن افزایش مییابد.