مهدی گلشنی
دوره 8، شماره 15 ، شهریور 1397، ، صفحه 65-80
چکیده
از نظرارسطو و فلاسفۀ اسلامی و فلاسفۀ قرون وسطی همۀ علوم زیر چتر فلسفه قرار می گرفت و فلسفه عمدتاً به فلسفۀ نظری و فلسفۀ عملی تقسیم می شد ، که فلسفۀ نظری شامل متافیزیک ، ریاضیات و طبیعیات بود. قبل از تکون علم جدید، دانشمندان درپی آن بودند که تصویر یکسانی از کل جهان بهدست آورند. تمام بخشهای دانش، بایستی در یک چارچوب کلنگرانۀ فلسفی ...
بیشتر
از نظرارسطو و فلاسفۀ اسلامی و فلاسفۀ قرون وسطی همۀ علوم زیر چتر فلسفه قرار می گرفت و فلسفه عمدتاً به فلسفۀ نظری و فلسفۀ عملی تقسیم می شد ، که فلسفۀ نظری شامل متافیزیک ، ریاضیات و طبیعیات بود. قبل از تکون علم جدید، دانشمندان درپی آن بودند که تصویر یکسانی از کل جهان بهدست آورند. تمام بخشهای دانش، بایستی در یک چارچوب کلنگرانۀ فلسفی قرار میگرفت. پس از تکون علم جدید کمکم فلسفه های تجربهگرا ، که فقط به تجارب حسی توجه داشتند، نضج گرفت و این منجر به کنار گذاشتن فلسفه ، علیالخصوص متافیزیک ، شد، و عالمان دیدگاه کلنگر را کنار گذاشتند. در نیمۀ دوم قرن بیستم ، با ظهور چند مکتب در فلسفۀ علم و روشنگری درمورد فارغ نبودن علوم از متافیزیک و چند بعدی بودن بعض از مسائل علمی ، چند جریان زیر براه افتاد:(1) عده ای از بزرگان علم ، قادر نبودن علم تجربی به پاسخگوئی به همۀ سؤالات انسانی را دلیل بر این دانستهاند که علم باید در یک چهار چوب جامعتر ( یک متافیزیک) قرار گیرد.(2) مطالعات میانرشتهای براه افتاده ، که به تاسیس گروههای پژوهشی میان رشتهای و براه افتادن دوره های آموزشی میان رشتهای منجر شده و باعث توجه به فلسفه در علوم گشته است .(3) پوزیتیویستهای منطقی دنبال این بودند که همۀ علوم را به یک علم، مثلاً فیزیک ، برگردانند. اما این جریان در دهه های اخیر تضعیف گشته ، گرچه در خود فیزیک عدهای دنبال " نظریۀ همه چیز" بودهاند .(4) بعضی از دانشمندان تاکید کردهاند که تخصصها باید در پرتو یک دیدگاه کلنگر دنبال شود ، ولذا حاکمیت یک جهانبینی جامعنگر را بر همۀ علوم توصیه کردهاند.بهطور خلاصه میتوان گفت که در دهههای اخیر در راستای کلنگری توجه به فلسفه در علوم به نحو محسوسی درغرب بیشتر شده است.
مهدی گلشنی؛ مرتضی خطیری یانه سری
دوره 7، شماره 14 ، اسفند 1396، ، صفحه 105-132
چکیده
بینش اکثر دانشمندان نیمة اول قرن بیستم بر مدار تجربه گرایی بود. آن ها برای تجربه ها و پدیده های مشاهده پذیر اهمیت بسیاری قائل بودند و تنها معیار معتبر برای آنها مشاهده پذیری کمیات بود. اگر چه این نگاه موجب پیشرفت هایی در قرن بیستم شد، اما اشکالات و ایرادات آن باعث شد که برخی از طرفداران این مکتب نیز به نقد آن بپردازند و از آن روی گردان ...
بیشتر
بینش اکثر دانشمندان نیمة اول قرن بیستم بر مدار تجربه گرایی بود. آن ها برای تجربه ها و پدیده های مشاهده پذیر اهمیت بسیاری قائل بودند و تنها معیار معتبر برای آنها مشاهده پذیری کمیات بود. اگر چه این نگاه موجب پیشرفت هایی در قرن بیستم شد، اما اشکالات و ایرادات آن باعث شد که برخی از طرفداران این مکتب نیز به نقد آن بپردازند و از آن روی گردان شوند. در این مقاله دیدگاه های بعضی از فیزیکدانان برجستة معاصر، که خود روزی از طرفداران این مکتب بودند و سپس از آن روی گردان شدند، بررسی میشود. همچنین نظرات برخی از فیزیک دانان بزرگی را که در همان ایام پرشور رشد این مکتب، نکات مهم نقدآمیزی را در ارتباط با آن گوشزد نمودند، متذکر شده ایم،و دلایل تغییر نگاه فیزیکدانان موافق پوزیتیویسم را بر اساس معیارهای متقن منطقی و استدلال های فلسفی بیان کرده ایم. در انتها به نظرات بعضی از فیزیکدانان برجستۀ اخیر که با پوزیتیویسم مخالفت کرده اند و یا به خاطر پرهیز از خداباوری سراغ پوزیتیویسم رفته اند، می پردازیم.
جواد اکبری تختمشلو؛ مهدی گلشنی
دوره 6، شماره 11 ، فروردین 1395، ، صفحه 1-36
چکیده
ونفراسن از زمان نگارش کتاب تصویر علمی واقعگرایی علمی را به باد انتقاد گرفته و تجربهگرایی برساختی خود را بهعنوان جانشینی مناسب برای آن ارائه کرده است. او با تمسک به این آموزۀ تجربهگرایی که «تجربه یگانه منبع ما برای شناخت جهان است» هر گونه آگاهی از سطح مشاهدهناپذیر جهان طبیعت را ناممکن اعلام میکند. ونفراسن اعتقاد ...
بیشتر
ونفراسن از زمان نگارش کتاب تصویر علمی واقعگرایی علمی را به باد انتقاد گرفته و تجربهگرایی برساختی خود را بهعنوان جانشینی مناسب برای آن ارائه کرده است. او با تمسک به این آموزۀ تجربهگرایی که «تجربه یگانه منبع ما برای شناخت جهان است» هر گونه آگاهی از سطح مشاهدهناپذیر جهان طبیعت را ناممکن اعلام میکند. ونفراسن اعتقاد واقعگراها به صدق (تقریبی) نظریههای علمی را فاقد هر گونه مبنای معرفتی میداند و در این مورد فقط باور به کفایت تجربی این نظریهها را مجاز و معتبر میشمارد. در این مقاله عناصر محوری تجربهگرایی برساختی و نوع تقابل آن با واقعگرایی علمی به بحث، بررسی، و ارزیابی گذاشته میشود. نتیجۀ بررسیهای این مقاله حکایت از آن دارد که نکات و استنادات ونفراسن در رد واقعگرایی و دفاع از مواضع خویش فراهمکنندۀ توجیههای لازم و کافی برای جانشین کردن تجربهگرایی برساختی به جای واقعگرایی علمی نیستند
علیرضا سبحانی؛ مهدی گلشنی
دوره 5، شماره 9 ، فروردین 1394، ، صفحه 1-28
چکیده
ثابتهای بنیادی در مدلهای استاندارد فیزیک ذرات و کیهانشناسی حیات در جهان ما را توضیح میدهند. هر گونه تغییری در این ثابتها حیات را غیرممکن میکند. یکی از راههای توجیه این شرایط ایدة جهانهای متعددی است که قوانین فیزیکی در هر یک از آنها مستقلاً ساختاربندی شده است و ما در یکی از آنها، که با پیچیدگی سازگار است، قرار ...
بیشتر
ثابتهای بنیادی در مدلهای استاندارد فیزیک ذرات و کیهانشناسی حیات در جهان ما را توضیح میدهند. هر گونه تغییری در این ثابتها حیات را غیرممکن میکند. یکی از راههای توجیه این شرایط ایدة جهانهای متعددی است که قوانین فیزیکی در هر یک از آنها مستقلاً ساختاربندی شده است و ما در یکی از آنها، که با پیچیدگی سازگار است، قرار گرفتهایم. از سوی دیگر ایدة چندجهانی، به طور طبیعی از بسیاری مدلهای فیزیکی، اعم از اینکه مورد پذیرش قطعی قرار گرفته باشند (مثل نظریة نسبیت عام) یا در مقام نظر باشند (مثل نظریة ریسمان) نیز نتیجه میشود. با توجه به مشاهدهناپذیری و آزمونناپذیری جهانهای متعدد موجود در این نظریهها، پرسش اصلی آن است که آیا چندجهانی معیار رایج علم را ارضا میکند؟ در این مقاله ضمن بحث در این باره، راههای متفاوتی را که منجر به علمی قلمداد کردن این ایده میشود، بررسی میکنیم.
علیرضا سبحانی؛ مهدی گلشنی
دوره 4، شماره 7 ، فروردین 1393، ، صفحه 109-137
چکیده
کیهانشناسی در آغاز کار خود پایة مشترک فلسفه، دین، و علم بوده است. در فرهنگ اسلامی، کیهانشناسی یا بر محوریت خلق از عدم (دیدگاه متکلمین) استوار شده بوده، یا مبتنی بر جهانی قدیم بوده است (دیدگاه فلاسفه)، و از مسئلة چندجهانی غالباً ذکری به میان نیامده است. در اوایل دهة 1970، پس از ارائة آنچه «اصل انسانمحوری» نامیده میشود، ایدة ...
بیشتر
کیهانشناسی در آغاز کار خود پایة مشترک فلسفه، دین، و علم بوده است. در فرهنگ اسلامی، کیهانشناسی یا بر محوریت خلق از عدم (دیدگاه متکلمین) استوار شده بوده، یا مبتنی بر جهانی قدیم بوده است (دیدگاه فلاسفه)، و از مسئلة چندجهانی غالباً ذکری به میان نیامده است. در اوایل دهة 1970، پس از ارائة آنچه «اصل انسانمحوری» نامیده میشود، ایدة چندجهانی وارد حوزة کیهانشناسی شد. در میان متفکران مسلمان متقدم دو نگرش، دربارة خلق عالم، وجود داشت؛ متکلمین معتقد به حدوث زمانی، و فلاسفه غالباً معتقد به قدم زمانی بودند. در خصوص یگانهبودن یا چندگانهبودن جهان خلقشده، دیدگاههای متفاوتی بین دانشمندان، فلاسفه، و علمای دینی مسلمان وجود داشته است. ما در اینجا دیدگاههای متفاوت برخی از متفکران مشهور مسلمان را، در مورد تعدد جهانها بیان میکنیم. .
سعید معصومی؛ مهدی گلشنی؛ محمدمهدی شیخ جباری
دوره 3، شماره 6 ، مهر 1392، ، صفحه 73-98
چکیده
چندجهانی و استناد به اصل یا استدلال آنتروپیک اخیراً در برخی زمینههای فیزیک مطرح شده است. در این مقاله بحث میکنیم که سه نوع چندجهانی در صورتبندی لاگرانژی سیستمهای فیزیکی قابل تمیز است و استدلال میکنیم که چندجهانی میتواند ناشی از اثری کلاسیک باشد؛ چنانکه در مناظر نظریة ریسمان بروز مییابد یا اثری کوانتومی مانند آنچه در ...
بیشتر
چندجهانی و استناد به اصل یا استدلال آنتروپیک اخیراً در برخی زمینههای فیزیک مطرح شده است. در این مقاله بحث میکنیم که سه نوع چندجهانی در صورتبندی لاگرانژی سیستمهای فیزیکی قابل تمیز است و استدلال میکنیم که چندجهانی میتواند ناشی از اثری کلاسیک باشد؛ چنانکه در مناظر نظریة ریسمان بروز مییابد یا اثری کوانتومی مانند آنچه در مدل تورم آشوبناک دیده میشود. سپس با ارائة دو استدلال له چندجهانی، مروری انتقادی بر نظراتی خواهیم داشت که در آنها حکم به ترک معیار آزمونپذیری تجربی شده است. نظر ما این است که چنین کاری نوعی نقض غرض است، زیرا فرق فارق علوم تجربی و دیگر معارف بشری، تجربیبودن آن است. بنابراین نظریة چندجهانی باید مکانیزمی آزمونپذیر ارائه دهد تا جزو قلمرو علم تجربی تلقی گردد. در این مقاله ما معیاری نیز برای آزمونپذیری ارائه میدهیم.
سیدهدایت سجادی؛ مهدی گلشنی؛ امیراحسان کرباسیزاده
دوره 2، شماره 3 ، فروردین 1391، ، صفحه 47-68
چکیده
هدف از این پژوهش صورتبندی رهیافت وحدتگرایانه در سیر تحول مکانیک کوانتوم استاندارد در خلال سالهای 1913 - 1927، با تمرکز بر دو فیزیکدان بنیانگذار این نظریه، بور و هایزنبرگ، است. به این منظور پس از ارائة تقریری از رهیافت وحدتگرایانه و برشمردن انواع آن، به صورتبندی این رهیافت در سیر تحول مکانیک کوانتوم استاندارد ...
بیشتر
هدف از این پژوهش صورتبندی رهیافت وحدتگرایانه در سیر تحول مکانیک کوانتوم استاندارد در خلال سالهای 1913 - 1927، با تمرکز بر دو فیزیکدان بنیانگذار این نظریه، بور و هایزنبرگ، است. به این منظور پس از ارائة تقریری از رهیافت وحدتگرایانه و برشمردن انواع آن، به صورتبندی این رهیافت در سیر تحول مکانیک کوانتوم استاندارد که مشتمل بر ریشهها، روشها، و محتوای فیزیکی و پیامدهای آن در این دوره است میپردازیم.