سعید معصومی
دوره 5، شماره 9 ، فروردین 1394، ، صفحه 113-143
چکیده
در این مقاله دو دیدگاه عمده که فلاسفة علم از قرن بیستم تاکنون در مورد نظریههای علمی داشتهاند معرفی خواهد شد. این دو دیدگاه یکی «دیدگاه متداول» یا رویکرد نحوی به علم است، و دیگری دیدگاه معناشناختی به نظریههای علمی است. با این حال عمدة تمرکز این مقاله در معرفی دیدگاه معناشناختی به علم خواهد بود. رویکرد اول اکنون چندان طرفداری ...
بیشتر
در این مقاله دو دیدگاه عمده که فلاسفة علم از قرن بیستم تاکنون در مورد نظریههای علمی داشتهاند معرفی خواهد شد. این دو دیدگاه یکی «دیدگاه متداول» یا رویکرد نحوی به علم است، و دیگری دیدگاه معناشناختی به نظریههای علمی است. با این حال عمدة تمرکز این مقاله در معرفی دیدگاه معناشناختی به علم خواهد بود. رویکرد اول اکنون چندان طرفداری در میان فلاسفة علم ندارد و عمدتاً متعلق به پوزیتیویستهای منطقی بوده است. دو اشکال عمدة این دیدگاه، یکی غیرعملی بودن صورتبندی نظریههای علمی در زبان منطق مرتبة اول است و دیگری ارائة تبیینی نامناسب از مفهوم مدل و کاربرد آن در علم است. ملاحظه خواهد شد که با معرفی مفهوم ساختار و نسخهای از دیدگاه معناشناختی که داکوستا و فرنچ ارائه میدهند، که در آن از مفهوم صدق جزئی استفاده میکنند، بسیاری از مشکلات دیدگاه متداول از جمله دو اشکال فوق برطرف خواهد شد.
محمدمهدی هاتف؛ حسین شیخ رضایی
چکیده
گودمن نخستین کسی بود که به معمایش درباره استقرا پاسخ داد، هرچند پاسخی نسبیگرایانه که زمینهای شد برای پروژه برساختگرایی وجودشناختیاش. واقعگرایانی که دغدغه حفظ معرفت استقرایی را داشتند اما کوشیدند با نقد راه حل او و ارائه راه حلهای بدیل اعتبار قاعده استقرا و نتیجتا معرفت استقرایی را بازیابی کنند. در اینجا من سه واکنش جکسون، ...
بیشتر
گودمن نخستین کسی بود که به معمایش درباره استقرا پاسخ داد، هرچند پاسخی نسبیگرایانه که زمینهای شد برای پروژه برساختگرایی وجودشناختیاش. واقعگرایانی که دغدغه حفظ معرفت استقرایی را داشتند اما کوشیدند با نقد راه حل او و ارائه راه حلهای بدیل اعتبار قاعده استقرا و نتیجتا معرفت استقرایی را بازیابی کنند. در اینجا من سه واکنش جکسون، الدر و گادفریاسمیت را به معما و راهحل گودمن بررسی میکنم. این ارزیابی با محوریت ایدۀ انواع طبیعی انجام میشود، ذیل این پرسش که آیا این ایده (با فهمیواقعگرایانه) میتواند راهی برای حل معمای گودمن به روی ما باز کند یا خیر؟ واکنش جکسون را به پشتوانۀ نقدهای الدر و گادفریاسمیت به نقد میکشم. پس از آن به سراغ راهحل الدر میروم و نشان خواهمداد پیشنهاد او حاوی نوعی مصادرهبهمطلوب است. سپس راهحل گادفریاسمیت را بررسی خواهمکرد، که در واقع نوعی بازسازی از راه حل جکسون است، با این تفاوت که بهجای مفهوم پردازی فلسفی، به قواعد روششناسی آماری توسل جستهاست. به عقیدۀ من این پیشنهاد از یک سو پیشنهاد خوبی برای حل معمای گودمن است، و از سوی دیگر قویا نیز بر فرض انواع طبیعی تکیه دارد. اما در عین حال نمیتواند راهحل خود گودمن را از حیّز انتافع ساقط کند؛ راهحلی که از قضا به لحاظ متافیزیکی نیز سبکتر است.
ابوتراب یغمایی؛ حسین شیخرضایی
دوره 2، شماره 3 ، فروردین 1391، ، صفحه 115-135
چکیده
«بازنمایی علمی» بخش زیادی از ادبیات فلسفة علم را در دهة اخیر به خود اختصاص داده است. در این مقاله، دو رهیافت اصلی به بازنمایی علمی، رهیافتهای غیر شناختی و شناختی، بررسی خواهند شد. در بخش اول، بازنمایی علمی و عناصر دخیل در آن، بدون توجه به دو رهیافت مذکور، معرفی میشوند. بخش دوم به نظریههای غیر شناختی بازنمایی میپردازد؛ ...
بیشتر
«بازنمایی علمی» بخش زیادی از ادبیات فلسفة علم را در دهة اخیر به خود اختصاص داده است. در این مقاله، دو رهیافت اصلی به بازنمایی علمی، رهیافتهای غیر شناختی و شناختی، بررسی خواهند شد. در بخش اول، بازنمایی علمی و عناصر دخیل در آن، بدون توجه به دو رهیافت مذکور، معرفی میشوند. بخش دوم به نظریههای غیر شناختی بازنمایی میپردازد؛ نظریههایی که «شباهت» را مبنای تعریف بازنمایی قرار میدهند. در ادامة این بخش به سه صورتبندی از مفهوم شباهت (اینهمانی جزئی، یکریختی، و یکریختی جزئی)، که بازنمایی بر اساس آنها قابل تعریف است، میپردازیم. بخش سوم به انتقادهای وارد بر رویکرد غیر شناختی اختصاص دارد. بر اساس این انتقادها، شباهت نه شرط لازم بازنمایی است و نه شرط کافی آن. در پایان این بخش تعریفی شناختی از رابطة بازنمایی ارائه میشود. سرانجام در بخش چهارم به نظریة ترکیبی گییری میپردازیم که سعی دارد هم شباهت و هم جنبههای شناختی را در خود جای دهد. استدلال خواهیم کرد که تعریف وی از بازنمایی دوری است.
حسین شیخ رضایی؛ حامد بیکران بهشت
چکیده
بررسی جایگاه و نقش ارزشها در علم و فعالیت علمی موضوعی است که در چند سال اخیر بحثهای زیادی را برانگیخته است و پژوهشگران مطالعات علم از زوایای مختلفی به آن نگریستهاند. طرفداران فمینیسم در علم و معرفتشناسی نیز از کسانی بودهاند که در این موضوع بسیار بحث کردهاند. برخی از آنها بر این باورند که ارزشها در محصول کار علمی مدخلیت ...
بیشتر
بررسی جایگاه و نقش ارزشها در علم و فعالیت علمی موضوعی است که در چند سال اخیر بحثهای زیادی را برانگیخته است و پژوهشگران مطالعات علم از زوایای مختلفی به آن نگریستهاند. طرفداران فمینیسم در علم و معرفتشناسی نیز از کسانی بودهاند که در این موضوع بسیار بحث کردهاند. برخی از آنها بر این باورند که ارزشها در محصول کار علمی مدخلیت تام دارند، و در علم کنونی، نقش برجستهی ارزشهای مردانه مشهود است. برخی از فمینیستها تلاش میکنند نشان دهند که در علم، ارزشهای زنانه بر ارزشهای مردانه برتری دارند و باید به تدریج جایگزین ارزشهای مردانه شوند. اما برخی دیگر از فمینیستها این تلقی را رد میکنند. هِلِن لانجینو یکی از این فمینیستها است. او در عین تأیید نفوذ ارزشهای مردانه در علم کنونی، تلاش میکند دیدگاه خاصی را در مورد نقش ارزشها در علم و تبعات آن مطرح کند. دراین مقاله، به بررسی و ارزیابی دیدگاه لانجینو پرداختهایم، و تلاش کردهایم تا نشان دهیم دیدگاه لانجینو به طور کلی قابل دفاع است، هرچند در دو مورد نیز دیدگاه او را نقد کردهایم.
محمد مهدی صدرفراتی
چکیده
حدود پنجاه سال پیش ارنست مایر (Ernst Mayr) زیست شناس و فیلسوف علم آلمانی در حالی اهمیت زیست شناسی را به فلاسفه علم گوشزد کرد که فلسفه علم به شدت تحت تاثیر فیزیک بود. فیلسوفان علم اندک اندک و با چند دهه تاخیر متوجه این غفلت شدند، اما هنوز اقدامی جدی و همه جانبه برای تجدید نظر در مبانی خود انجام نداده اند. تمرکز این مقاله بر روی مشکلاتی است که ...
بیشتر
حدود پنجاه سال پیش ارنست مایر (Ernst Mayr) زیست شناس و فیلسوف علم آلمانی در حالی اهمیت زیست شناسی را به فلاسفه علم گوشزد کرد که فلسفه علم به شدت تحت تاثیر فیزیک بود. فیلسوفان علم اندک اندک و با چند دهه تاخیر متوجه این غفلت شدند، اما هنوز اقدامی جدی و همه جانبه برای تجدید نظر در مبانی خود انجام نداده اند. تمرکز این مقاله بر روی مشکلاتی است که مثال های علوم زیستی برای درک رایج فیلسوفان علم از زبان دانشمندان ایجاد می کند. تغییرات مفهومِ «هم ساخت» به عنوان یک موردکاوی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و نشان داده خواهد شد که حداقل در مورد این مفهوم باور رایج مبنی بر وابستگی مفاهیم علمی به نظریات و یا امکان تعیین مرجع یک مفهوم با مولفه های توصیفی و علّی به شدت مورد تردید است. این مشکلات میطلبد که فلاسفه علم درباره آنچه تاکنون بدان توجه نکرده اند، یا به صورت موضعی سعی در حل و فصل آن کرده اند، تجدید نظر کلی کنند. در این مقاله نشان خواهیم داد که ریشه تمایز زیستشناسی از دیگر علوم، تاریخمندی موضوع مورد مطالعه آن است.
علیرضا منجمی
دوره 1، شماره 1 ، فروردین 1390، ، صفحه 123-136
چکیده
یکی از تلاشهایی که در حوزۀ فلسفۀ طب صورت گرفت، تعمیم آموزههای فلسفۀ علم به حوزۀ پزشکی بود. در این زمینه آثار توماس کوهن بیشتر از سایر فلاسفۀ علم مورد عنایت قرار گرفت و تلاش شد براساس مفاهیم پارادیم، بحران پارادایمی، انقلاب پارادایمی، و وضعیت پزشکی در جهان امروز فهم شود. پزشکی امروز (بخوانیم مدرن) یک پارادایم است و این پارادایم اکنون ...
بیشتر
یکی از تلاشهایی که در حوزۀ فلسفۀ طب صورت گرفت، تعمیم آموزههای فلسفۀ علم به حوزۀ پزشکی بود. در این زمینه آثار توماس کوهن بیشتر از سایر فلاسفۀ علم مورد عنایت قرار گرفت و تلاش شد براساس مفاهیم پارادیم، بحران پارادایمی، انقلاب پارادایمی، و وضعیت پزشکی در جهان امروز فهم شود. پزشکی امروز (بخوانیم مدرن) یک پارادایم است و این پارادایم اکنون دچار بحران شده است. دو نشانۀ اصلی ِاین بحران یکم، اقبال بیماران به طب مکمل، و دوم درگرفتن بحثهای فلسفی و اخلاقی در جامعۀ پزشکی هستند. به این ترتیب در این گفتار تلاش شده است با پاسخگفتن به چهار پرسش اساسی وضعیت طب مدرن فهم شود. پرسش اول در مورد ماهیت خود طب است. اینکه در این عالم مدرن، طب دقیقاً چه تعریفی دارد، نقطۀ ورود به بحث است. پرسش دوم آن است که آیا پزشکی اساساً یک پارادایم است یا بهطور بنیادین با معنایی که از پارادایم مراد میشود، ناسازگار است. به این ترتیب نشان داده میشود که طبابت پارادایم نیست و زیست ـ پزشکی به مفهوم پارادایم نزدیکتر است و زیست ـ پزشکی هم به مثابة پارادایم در بحران نیست.
میر سعید موسوی کریمی؛ جهانگیر موذن زاده
دوره 6، شماره 11 ، فروردین 1395، ، صفحه 127-148
چکیده
ون فراسن به عنوان یک تجربهگرا معتقد است "مشاهده" ادراکِ چیزی بدون استفاده از ابزار است. از سویی، بهعنوان یک تجربهگرای برساختی (constructive empiricist)، این شرط را اضافه میکند که اگر هویتی را مشاهدهپذیر مینامیم به طور خودکار به این معنا نیست که در حال حاضر شرایط برای مشاهده آن هویت مهیا باشد. در این راستا وی اقمار سیاره مشتری را هویاتی ...
بیشتر
ون فراسن به عنوان یک تجربهگرا معتقد است "مشاهده" ادراکِ چیزی بدون استفاده از ابزار است. از سویی، بهعنوان یک تجربهگرای برساختی (constructive empiricist)، این شرط را اضافه میکند که اگر هویتی را مشاهدهپذیر مینامیم به طور خودکار به این معنا نیست که در حال حاضر شرایط برای مشاهده آن هویت مهیا باشد. در این راستا وی اقمار سیاره مشتری را هویاتی مشاهدهپذیر و الکترون را هویتی مشاهدهناپذیر دانسته و معتقد است با میکروسکوپ، هویتی به نام "الکترون" را که نظریه اتمی به ما معرفی کرده، نمیبینیم. منتقدین واقعگرای ون فراسن بدون توجه به شرط اخیر با تکیه بر دلائل متعدد و متنوعی، مثالهای فراوانی از جمله سیارات خارج از منظومه شمسی را ذکر میکنند تا ادعا کنند اگر این مثالها را نمونههایی از هویات مشاهدهپذیر بدانیم که ون فراسن هم میداند، پس باید الکترون را نیز هویتی مشاهدهپذیر دانست. در این مقاله، با تکیه بر معیار وجود یا عدم وجود مرجع قابل مشاهده توسط چشم نامسلح در شرایط مناسب، که در باب تمامی مثالهایی که از سوی منتقدین ارائه شده وجود دارد اما در باب الکترون وجود ندارد، نشان میدهیم همانطور که ون فراسن معتقد است باید الکترون را هویتی مشاهدهناپذیر دانست.
محمد مهدی صدرفراتی؛ شادی محمدی
چکیده
مفهوم «شم خوب» در انتخاب بین نظریات علمی اولین بار توسط پیِر دوئم فیزیکدان و فیلسوف علم مشهور فرانسوی مطرح شد. او معتقد بود در جایی که منطق و شواهد تجربی برای انتخاب دانشمندان کفایت نمی کند، نیاز به معیاری بالاتر یا همان «شم خوب» هست. دوئم درباره چیستی و ابعاد مفهوم شم خوب صراحتی ندارد، در عوض نظرات مختلفی برای آن ارائه شده ...
بیشتر
مفهوم «شم خوب» در انتخاب بین نظریات علمی اولین بار توسط پیِر دوئم فیزیکدان و فیلسوف علم مشهور فرانسوی مطرح شد. او معتقد بود در جایی که منطق و شواهد تجربی برای انتخاب دانشمندان کفایت نمی کند، نیاز به معیاری بالاتر یا همان «شم خوب» هست. دوئم درباره چیستی و ابعاد مفهوم شم خوب صراحتی ندارد، در عوض نظرات مختلفی برای آن ارائه شده است. برای بررسی این مفهوم باید علاوه بر نظر دوئم، سازگاری آن با تاریخ علم را نیز مورد توجه قرار داد. ما در این مقاله پس از شرح و نقد دو نظر مختلف در این باره، ادعا می کنیم که مفهوم «شم خوب» از سنخ مقبولیت اجتماعی است. اشاراتی در نوشته های دوئم مبنی بر اجتماعی بودن شم خوب وجود دارد که ادعای ما را تقویت می کند، ضمن اینکه ما معتقدیم چنین قرائتی در تبیین تاریخ علم نیز موفق تر عمل می کند.
سعید معصومی
دوره 7، شماره 14 ، اسفند 1396، ، صفحه 133-156
چکیده
فرا استقرای بدبینانه مهمترین استدلال علیه واقع گرایی علمی است، به همین دلیل از وظایف اصلی واقع گرایان( احتمالا مهمترین وظیفه آنها ) پاسخ دادن به این برهان است. در این مقاله صورت بندی ای از این برهان ارائه می گردد و پاسخ های مختلف واقع گرایان در مورد آن اجمالاً بیان می شود. در میان این پاسخ ها پاسخ واقع گرایان ساختاری به عنوان پاسخ ...
بیشتر
فرا استقرای بدبینانه مهمترین استدلال علیه واقع گرایی علمی است، به همین دلیل از وظایف اصلی واقع گرایان( احتمالا مهمترین وظیفه آنها ) پاسخ دادن به این برهان است. در این مقاله صورت بندی ای از این برهان ارائه می گردد و پاسخ های مختلف واقع گرایان در مورد آن اجمالاً بیان می شود. در میان این پاسخ ها پاسخ واقع گرایان ساختاری به عنوان پاسخ قابل قبول تر پذیرفته می شود. نکته مهم در مورد پاسخ واقع گرایان به استدلال فرا استقرای بدبینانه این است که واقع گرایان ساختاری باید با مطالعه مورد به مورد نظریه های علمی نشان دهند که ادعای آنها مبنی بر حفظ ساختارها محقق شده است.
محمد امین شفیع خانی؛ حسین مطلبی کربکندی
چکیده
«متاورس» پدیدار فناورانهای است که به تازگی مورد توجه ویژهی عموم و خصوص جامعه قرار گرفته است. این پدیدار نوظهور که بر پایهی چند فناوری پیشرو در حوزهی اطلاعات و ارتباطات ایجاد میشود و بیشتر به مرحلهی ایده نزدیک است تا به مرحلهی اجرا، پرسشهای بسیاری را برانگیخته است؛ از پرسشهایی در خصوص چیستی و چگونگی این پدیدار تا ...
بیشتر
«متاورس» پدیدار فناورانهای است که به تازگی مورد توجه ویژهی عموم و خصوص جامعه قرار گرفته است. این پدیدار نوظهور که بر پایهی چند فناوری پیشرو در حوزهی اطلاعات و ارتباطات ایجاد میشود و بیشتر به مرحلهی ایده نزدیک است تا به مرحلهی اجرا، پرسشهای بسیاری را برانگیخته است؛ از پرسشهایی در خصوص چیستی و چگونگی این پدیدار تا پرسشهایی از کارکردهای متنوع و آثار مختلف آن. در مقام پاسخ به پرسش از چیستی متاورس، پاسخهای متنوعی داده شده که البته عمدهی این پاسخها از منظری فنی مطرح گردیدهاند. ما در این نوشتار با استفاده از مفهوم فلسفی «زیستجهان» و تحلیل پدیدارشناسانهی ادموند هوسرل، فیلسوف برجستۀ آلمانی، به دنبال تعمیق پاسخ به پرسش از چیستی متاورس هستیم و با مدد از نگرشی فلسفی به این پرسش راهبردی، تلاش کردهایم برداشتی از سرشت متاورس ارائه نماییم که با صرف پاسخهای فنی و رایج، حاصل نخواهد شد. در این مقاله، پس از یک توضیح فنی درباره متاورس و مروری بر ادبیات پدیدارشناسی آن، نوآوری نظری خود را توضیح داده و با معرفی متاورس به عنوان «زیستجهان مصنوعی»، تقابل آن با «زیستجهان سنتی-طبیعی» را تبیین میکنیم. در پایان، به نتایج این نگاه پدیدارشناختی به متاورس و اثر سیاستگذارانه آن اشاره مینماییم.
عماد طیبی؛ علیرضا منصوری
چکیده
مسئله هستیشناسی مصنوعات تکنیکی این است که چه چیزی باعث میشود یک شیء بهعنوان یک مصنوع تکنیکی لحاظ شود. از آنجا که مصنوع تکنیکی کارکردی را برای کاربران محقق میکند، اغلب نظریات با تحلیل مفهوم کارکرد به بررسی هستی مصنوعات پرداختهاند. دستهای از نظریات با توجه به ساختار فیزیکی مصنوع و نقش علی که در ایفای کارکرد دارد، به تبیین هستی ...
بیشتر
مسئله هستیشناسی مصنوعات تکنیکی این است که چه چیزی باعث میشود یک شیء بهعنوان یک مصنوع تکنیکی لحاظ شود. از آنجا که مصنوع تکنیکی کارکردی را برای کاربران محقق میکند، اغلب نظریات با تحلیل مفهوم کارکرد به بررسی هستی مصنوعات پرداختهاند. دستهای از نظریات با توجه به ساختار فیزیکی مصنوع و نقش علی که در ایفای کارکرد دارد، به تبیین هستی مصنوعات پرداختهاند، برخی دیگر بر مقاصد عاملها در طراحی و کاربرد مصنوعات تأکید کردهاند و کارکرد را همان قصد عامل تلقی کردهاند. برخی نیز تطور یک مصنوع یعنی تاریخچه انتخاب و بازتولید یک مصنوع را در هستی آن مؤثر دانستهاند.با توجه به نواقص نظریههایِ نقش علی، قصدی و تطوری، تلاشهایی برای ارایۀ نظریههای ترکیبی صورت گرفته است. ما در این مقاله ضمن مرور مهمترین نظریات هستیشناسی مصنوعات تکنیکی، از رهگذر نقد و بررسی آنها توضیح میدهیم که یک نظریه هستیشناختی مناسب برای مصنوعات باید به چه مسائلی پاسخ دهد.
رحمان شریف زاده؛ پروین بدزی
دوره 4، شماره 7 ، فروردین 1393، ، صفحه 139-155
چکیده
ادعای کوهن مبنی بر تغییر جهان به هنگام انقلابهای علمی، مسائل و ابهاماتی ایجاد میکند؛ مثلاً آیا تغییر در خود جهان رخ میدهد یا فقط در ذهن ما؟ آیا تغییر جهان با ثبات محرکهای حسی سازگار است و آیا صرف تغییر ذهن (و نه خود جهان) با قیاسناپذیری ادراکی قابل جمع است؟ کوهن با رویکردی کانتی ـ داروینی از شرایط پیشین دیدن جهان و تغییر ...
بیشتر
ادعای کوهن مبنی بر تغییر جهان به هنگام انقلابهای علمی، مسائل و ابهاماتی ایجاد میکند؛ مثلاً آیا تغییر در خود جهان رخ میدهد یا فقط در ذهن ما؟ آیا تغییر جهان با ثبات محرکهای حسی سازگار است و آیا صرف تغییر ذهن (و نه خود جهان) با قیاسناپذیری ادراکی قابل جمع است؟ کوهن با رویکردی کانتی ـ داروینی از شرایط پیشین دیدن جهان و تغییر جهان سخن میگوید. چنانکه بحث خواهیم کرد این شرایط پیشینی همان ساختار مقولهبندی دانشمندان هستند، ما در این نوشته با تحلیل مسئلة تغییر جهان بر اساس تغییر ساختار مقولهبندی، تلاش خواهیم کرد به مدعای کوهن وضوح ببخشیم و به مسائل پیرامون آن پاسخ دهیم، همچنین از این موضع دفاع خواهیم کرد که وی به معنایی متعارف میتواند از تغییر جهان سخن بگوید.
غلامحسین مقدم حیدری؛ حمیدرضا آیت اللهی
دوره 1، شماره 2 ، مهر 1390، ، صفحه 143-161
چکیده
یکی از نظریههای متداول دربارة عقلانیت علم، عقلانیت بهمثابة مبناگرایی است که بنابر آن، عقلانیت یک نظریة علمی و مبتنیبر دادههای حسی است که آن نظریه بر آن اساس بنا شده است. اما دادههای حسی قطعی و یقینی موضوعی است که مناقشات فراوانی را درپی داشته است. در این مقاله، با تمسک به آرای ویتگنشتاین درباب «یقین»، تلقی نوینی ...
بیشتر
یکی از نظریههای متداول دربارة عقلانیت علم، عقلانیت بهمثابة مبناگرایی است که بنابر آن، عقلانیت یک نظریة علمی و مبتنیبر دادههای حسی است که آن نظریه بر آن اساس بنا شده است. اما دادههای حسی قطعی و یقینی موضوعی است که مناقشات فراوانی را درپی داشته است. در این مقاله، با تمسک به آرای ویتگنشتاین درباب «یقین»، تلقی نوینی از یقینیات یک نظریۀ علمی ارائه میشود که، بنابر آن، هر نظریة علمی دارای دوگونه گزاره است: گزارههای ثابت و گزارههای سیال. پیرو چنین تقسیمبندی از گزارههای یک نظریة علمی، ایدة نوینی برای عقلانیت نظریههای علمی ارائه میشود. براساس این ایده، نظریهای عقلانی است که اولاً سازگار باشد، ثانیاً گزارههای ثابت جامعة علمی را حفظ و گزارههای سیال را با گزارههای مناسب دیگری جایگزین کند. مقاله سعی میکند با ارائة شواهد تاریخی، کارایی، و واقعبینانهبودن این ایده را در برابر معیارهای عقلانیت مبتنیبر بداهت شواهد حسی بیان کند.
حسین نصراللهی؛ مرتضی صداقت آهنگری حسینزاده
دوره 4، شماره 8 ، مهر 1393، ، صفحه 107-121
چکیده
در نظریة ارجاع سول کریپکی حداقل سه مشکل وجود دارد؛ 1. ارجاعدهیِ متفاوت اسامی خاص در جهانهای ممکن مختلف؛ 2. تغییر مرجع؛ و 3. خطاناپذیری ارجاعی ترمهای نظری. در این مقاله ابتدا این سه مشکل را طرح میکنیم سپس بیان میکنیم که چگونه خود کریپکی با توسل به مفهوم «کاربست» مشکل اول را حل کرده است و پس از آن چگونگی حلشدن مشکل دوم ...
بیشتر
در نظریة ارجاع سول کریپکی حداقل سه مشکل وجود دارد؛ 1. ارجاعدهیِ متفاوت اسامی خاص در جهانهای ممکن مختلف؛ 2. تغییر مرجع؛ و 3. خطاناپذیری ارجاعی ترمهای نظری. در این مقاله ابتدا این سه مشکل را طرح میکنیم سپس بیان میکنیم که چگونه خود کریپکی با توسل به مفهوم «کاربست» مشکل اول را حل کرده است و پس از آن چگونگی حلشدن مشکل دوم و سوم را با استفاده از همین روش توضیح میدهیم. علاوه بر این در قسمتی از مقاله به تز مثلثبندی دیویدسون رجوع میکنیم و از طریق آن نشان میدهیم که وجود جامعة زبانی برای تعیّن مرجع لازم است
سیدجواد میری؛ علی علیاصغری صدری
دوره 2، شماره 4 ، مهر 1391، ، صفحه 117-146
چکیده
در این نوشته ضمن معرفی اجمالی پوزیتیویسم، آرای شریعتی پیرامون مؤلفههای فکری پوزیتیویستها را شرح میدهیم؛ در بخش اول اشتراکات فکری شریعتی و پوزیتیویسم بررسی میشود که شامل روش علم، آفاقیت علوم طبیعی، دقت و اعتبار علوم طبیعی و اتکای به آن، بهکاربردن روش علوم طبیعی در علوم انسانی، و تفکیک بین مرحلة شناخت و ارزیابی ...
بیشتر
در این نوشته ضمن معرفی اجمالی پوزیتیویسم، آرای شریعتی پیرامون مؤلفههای فکری پوزیتیویستها را شرح میدهیم؛ در بخش اول اشتراکات فکری شریعتی و پوزیتیویسم بررسی میشود که شامل روش علم، آفاقیت علوم طبیعی، دقت و اعتبار علوم طبیعی و اتکای به آن، بهکاربردن روش علوم طبیعی در علوم انسانی، و تفکیک بین مرحلة شناخت و ارزیابی است. در بخش دوم اختلافات فکری شریعتی و پوزیتیویسم شرح داده میشود که شامل تأثیر فرهنگ در علم، نقد تقوای علمی و «علم برای علم»، تأثیر فرد و جامعه در علم (انفسیگری)، تفاوت علوم طبیعی و علوم انسانی در دقت و اعتبار، نقد ساینتیسم، نیاز به فلسفه و متافیزیک (رد تجربهگرایی)، و نیاز علم به شناخت واقعی انسان است. درنهایت در سنجش ارتباط شریعتی و پوزیتیویسم، روشن خواهد شد که نگاه شریعتی به علم نه کاملاً پوزیتیویستی است و نه فارغ از این اندیشه است.
فاطمه فلاحی؛ سعید میرریاحی؛ حسین سلطانزاده؛ محمد مهدی رئیس سمیعی
چکیده
کاربرد قواعد محاسباتی سهم عمدهای در هماهنگی نسبتها و عناصر معماری دارد. علم هندسه و کاربرد آن یکی از اصلیترین ویژگیهای معماری ایران است و توسعۀ آن در معماری ایران از سدههای هشتم و نهم آغاز شد و تا قرن دهم ادامه یافت. آنچه که از حیث مطالعات مثلثاتی عناصر معماری ایران در عصر تیموری مد نظر میباشد بهرهگیری از دیدگاه ریاضیدان ...
بیشتر
کاربرد قواعد محاسباتی سهم عمدهای در هماهنگی نسبتها و عناصر معماری دارد. علم هندسه و کاربرد آن یکی از اصلیترین ویژگیهای معماری ایران است و توسعۀ آن در معماری ایران از سدههای هشتم و نهم آغاز شد و تا قرن دهم ادامه یافت. آنچه که از حیث مطالعات مثلثاتی عناصر معماری ایران در عصر تیموری مد نظر میباشد بهرهگیری از دیدگاه ریاضیدان و اندیشمند قرن نهم، غیاثالدین جمشید کاشانی1، در اندازهگیری، محاسبات و قاعدهمند کردن این عناصر است. یکی از دستاوردهای غیاثالدین تثلیث زاویه و دایره است که تکمیل کنندۀ مثلثات و مقاطع مخروطی خیام میباشد. هدف این پژوهش پاسخ به این پرسش است که: آیا محاسبات و ایدههای ریاضیدان ناموری چون کاشانی قابلیت به کار گرفته شدن در صنعت معماری را دارد؟ مبانی نظری پژوهش حاضر به دنبال پاسخ این سوال است که: آیا بین مباحث نظری و عملی هندسه و معماری ارتباط وجود دارد؟در این پژوهش، بر اساس نسخ بهجا مانده از ریاضیدانان ایرانی، ریشۀ قواعد محاسباتی و ترسیمی برخی از عناصر معماری که از نظر پژوهشگر با قضیۀ منلائوس مرتبط است، توسط زبان برنامهنویسی پایتون در نرمافزار راینو ارزیابی میشود. نتایج نشان میدهد که محاسبات و ترسیمات کاشانی فقط تمرین عملی نظری نبوده و از قوانین مثلثاتی در ایستایی و پایداری عناصر معماری که تا قبل از آن برخی از آنها تخریب میشدند استفاده شده است.
سعید معصومی
دوره 6، شماره 12 ، مهر 1395، ، صفحه 125-155
چکیده
در این مقاله با بررسی مواضعی که در آنها به نظر می رسد مکانیک کوانتومی با آموزه واقع گرایی در تعارض باشد، نشان خواهیم داد که با اتخاذ موضع واقع گرایانه ای که اکنون بیشتر فلاسفه علم در مورد مفهوم واقع گرایی علمی دارند می توان تلقی واقع گرایانه از مکانیک کوانتومی داشت. با توجه به ادبیات علمی و فلسفی در مورد مکانیک کوانتومی می توان سه نوع ...
بیشتر
در این مقاله با بررسی مواضعی که در آنها به نظر می رسد مکانیک کوانتومی با آموزه واقع گرایی در تعارض باشد، نشان خواهیم داد که با اتخاذ موضع واقع گرایانه ای که اکنون بیشتر فلاسفه علم در مورد مفهوم واقع گرایی علمی دارند می توان تلقی واقع گرایانه از مکانیک کوانتومی داشت. با توجه به ادبیات علمی و فلسفی در مورد مکانیک کوانتومی می توان سه نوع واقع گرایی علمی را از هم باز شناسی کرد و بر اساس این تمایز نشان داده خواهد شد که آنچه به عنوان تعارض میان واقع گرایی و مکانیک کوانتومی شناخته می شود بر اساس تعاریف دوم و سوم واقع گرایی است.
ابوتراب یغمائی
دوره 8، شماره 15 ، شهریور 1397، ، صفحه 127-141
چکیده
تقسیمبندی علوم به محض و کاربردی سابقهای دویست ساله دارد. در این مدت، فیلسوفان و مورخان علم و فناوری درگیر این مسأله بودهاند که چه معیاری این دو نوع علم را از یکدیگر متمایز میکند. مدل خطی یکی از قدیمیترین و رایجترین مدلهاست که مبتنی بر معیار حاصل از آن، هدف علم محض رسیدن به معرفت است، در حالیکه هدف علم کاربردی بهکار گرفتن ...
بیشتر
تقسیمبندی علوم به محض و کاربردی سابقهای دویست ساله دارد. در این مدت، فیلسوفان و مورخان علم و فناوری درگیر این مسأله بودهاند که چه معیاری این دو نوع علم را از یکدیگر متمایز میکند. مدل خطی یکی از قدیمیترین و رایجترین مدلهاست که مبتنی بر معیار حاصل از آن، هدف علم محض رسیدن به معرفت است، در حالیکه هدف علم کاربردی بهکار گرفتن معرفت علمی برای حل مشکلات عملی است. در این مقاله استدلال خواهد شد که مدل خطی برای تمایز علم محض– علم کاربردی در حوزهی نانو کارآمد نیست. بنابراین، اگر پیش فرض تمایز علم محض از علم کاربردی درست باشد، رسم تمایز در حوزهی مذکور نیازمند مدلی دیگر است.
علی پایا؛ علیرضا منصوری
دوره 8، شماره 16 ، اسفند 1397، ، صفحه 131-158
چکیده
بین علم و تکنولوژی تمایز مفهومی مهمی وجود دارد، همچنین آنچهاز آن با عنوان ’علم کاربردی‘یاد میشود، از نظر معرفتشناختی مفهومی زائد است؛ این مقوله در ذیل مقوله تکنولوژی میگنجد. در مقالۀ حاضر دربارۀ زمینههای فلسفی خلط علم و تکنولوژی بحث میکنیم و توضیح میدهیم که یکی دانستن آن دو، نه تنها یک خطای معرفتشناسانه محسوب میشود، ...
بیشتر
بین علم و تکنولوژی تمایز مفهومی مهمی وجود دارد، همچنین آنچهاز آن با عنوان ’علم کاربردی‘یاد میشود، از نظر معرفتشناختی مفهومی زائد است؛ این مقوله در ذیل مقوله تکنولوژی میگنجد. در مقالۀ حاضر دربارۀ زمینههای فلسفی خلط علم و تکنولوژی بحث میکنیم و توضیح میدهیم که یکی دانستن آن دو، نه تنها یک خطای معرفتشناسانه محسوب میشود، بلکه نتایج و تبعات نامطلوب نظری و عملیعدیدهای نیز به بار میآورد که تأثیر خود را در کاوشهای معرفتی و نیز سیاستگذاریها در حوزه علم و تکنولوژی آشکار میسازد.
علیرضا منصوری
دوره 1، شماره 1 ، فروردین 1390، ، صفحه 137-160
چکیده
اندازهگیری در مکانیک کوانتوم یکی از وجوه افتراق اساسی آن با مکانیک کلاسیک است. در این مقاله مسئلۀ اندازهگیری، بهعنوان یک مسئلۀ مهم در مکانیک کوانتوم طرح شده است و ضمن تحلیل مبانی فلسفی آن، راهحلهایی که مدلهای مختلف نظری برای آن ارائه کردهاند بهاجمال بررسی، تحلیل و مقایسه شده است تا از رهگذر آن بهترین راهحل یا راهحلهای ...
بیشتر
اندازهگیری در مکانیک کوانتوم یکی از وجوه افتراق اساسی آن با مکانیک کلاسیک است. در این مقاله مسئلۀ اندازهگیری، بهعنوان یک مسئلۀ مهم در مکانیک کوانتوم طرح شده است و ضمن تحلیل مبانی فلسفی آن، راهحلهایی که مدلهای مختلف نظری برای آن ارائه کردهاند بهاجمال بررسی، تحلیل و مقایسه شده است تا از رهگذر آن بهترین راهحل یا راهحلهای ارائهشده انتخاب شود.
علیرضا منجمی
چکیده
در کتاب تولد کلینیک فوکو نشان میدهد این نه علوم طبیعی بلکه پزشکی بالینی بود که بنیان علوم انسانی را بنا نهاد. در انتهای کتاب تولد کلینیک او این مدعا را مطرح میکند که علوم انسانی بر بنیان پزشکی بالینی مدرن بنا شده است. او میگوید: اهمیت علم پزشکی در تأسیس علوم انسانی اهمیتی که صرفاً روششناختی نیست زیرا هستی انسان بهمنزلۀ ابژۀ ...
بیشتر
در کتاب تولد کلینیک فوکو نشان میدهد این نه علوم طبیعی بلکه پزشکی بالینی بود که بنیان علوم انسانی را بنا نهاد. در انتهای کتاب تولد کلینیک او این مدعا را مطرح میکند که علوم انسانی بر بنیان پزشکی بالینی مدرن بنا شده است. او میگوید: اهمیت علم پزشکی در تأسیس علوم انسانی اهمیتی که صرفاً روششناختی نیست زیرا هستی انسان بهمنزلۀ ابژۀ علم پوزیتیو تعریف یا تلقی میشود.» البته فوکو بیشتر از این مدعای خود را توضیح نمیدهد و به همین میزان بسنده میکند. در این مقاله تلاش خواهم کرد نشان دهم چگونه بر مبنای صورتبندی او از پزشکی بالینی میتوان از این مدعا دفاع کرد و این مدعا چه استلزاماتی برای علوم انسانی به همراه خواهد داشت. برای فهم و دریافت این مدعا باید تمهیداتی فراهم کرد. هر دو تمهید مبتنی بر آراء فیلسوفان پزشکی است تا صورتبندی دقیق و قابلفهمی از پزشکی بالینی موردنظر فوکو به دست داده شود. بدون این تمهیدات فهم مدعای فوکو دشوار خواهد بود چون به نظر میرسد او در کتاب تولد کلینیک بسیاری از این موارد را مسکوت گذاشته یا بدیهی فرض کرده است یا نادیده گرفته است و شارحاناش هم با سنت فلسفۀ پزشکی ناآشنا بودهاند. در ابتدا تلاش میکنم نشان دهم که پزشکی نوع متفاوتی از شیوۀ تفکر در مقایسۀ با علوم طبیعی است که اگر چنین نبود مدعای فوکو به تفسیری سطحی و پیشپاافتاده خلاصه میشد: پزشکی انسان را ابژۀ علم بدل کرد و پس از آن بود که با الهام از علوم طبیعی تأسیس علوم انسانی محقق شد که باور ناروایی است. این بخش بر اساس آراء لودویگ فلک تفاوتهای جدی تفکر پزشکی و علوم طبیعی تقریر خواهد شد. ساختار پزشکی بالینی و علوم مختلفی که در این حوزه وجود دارند را تعریف و تعامل آنها را نشان میدهم. در این بخش از آراء کاظم صادقزاده وام گرفته شده است. در بخش بعدی تلاش خواهم کرد بر مبنای تمهیدات صورت گرفته نشان دهم فوکو چگونه پزشکی بالینی مدرن و سیر تطورش را چگونه در قالب فضابخشیهای سهگانه صورتبندی کرده است. در فصل پایان نشان خواهم داد چگونه صورتبندی فوکو از پزشکی بالینی میتواند بنیان علوم انسانی قرار گیرد. بدین ترتیب به نظر میرسد این نوشتار تلاشی است برای پیوند زدن فلسفۀ پزشکی و فلسفۀ علوم انسانی با خوانشی جدید از کتاب «تولد کلینیک».
وحید طائب نیا
چکیده
پسا-پدیدارشناسی را میتوان نسخۀ پراگماتیستی سنت پدیدارشناسی هوسرل و هایدگر دانست. اندیشمندان این جریان سعی خود را در جهت تطبیق روش پدیدارشناسی در قلمرو مطالعات انضمامی علم و تکنولوژی متمرکز ساختهاند تا تصویری از نحوۀ درآمیختگی انسان و جهان با علم و تکنولوژی را به نمایش گذارند. درین مسیر، نقش تکنولوژی به مثابه مصنوعات و ابزارها ...
بیشتر
پسا-پدیدارشناسی را میتوان نسخۀ پراگماتیستی سنت پدیدارشناسی هوسرل و هایدگر دانست. اندیشمندان این جریان سعی خود را در جهت تطبیق روش پدیدارشناسی در قلمرو مطالعات انضمامی علم و تکنولوژی متمرکز ساختهاند تا تصویری از نحوۀ درآمیختگی انسان و جهان با علم و تکنولوژی را به نمایش گذارند. درین مسیر، نقش تکنولوژی به مثابه مصنوعات و ابزارها در شکلگیری چارچوب معرفتی انسان معاصر در قالب علم تجربی، مورد مطالعه قرار گرفته است. همچنین تقوّم علم پسا-گالیلهای به مصنوعات تکنیکی و نیز تأمین واقعگرایی آن از رهگذر حضور ابزار در متن کنش آزمایشگاهی از موضوعات مطرح شده در پساپدیدارشناسی است. از آنجا که پسا-پدیدارشناسی در عین استفاده از فلسفهورزی متقدم و متأخر هایدگر درباب نسبت علم و تکنولوژی، نقد عملگرایانۀ رویکرد متأخر وی را نیز هدف قرار داده، باید پرسید که تا چه میزان این چرخش عملگرایانه ظرفیت حل معضلات نظری و رفع مشکلات عملی علم و تکنولوژی در جهان معاصر را داراست
احمد فضلی نژاد
چکیده
شیوع بیماریهای همه گیر و چگونگی رویارویی و شیوه مقابله با این بیماریها در شناخت روند تحولات تاریخ اجتماعیدارای اهمیت بسیاری است. جوامع اسلامی در سرزمینهای مدیترانه شرقی دارای اشتراکات زیادی از نظر جغرافیایی،تاریخی و فرهنگی بوده اند. از همان آغاز ظهور اسلام و طی فتوحات مسلمانان و سپس در سراسر دوران حکومت امویانهمواره یکی از دشواریهای ...
بیشتر
شیوع بیماریهای همه گیر و چگونگی رویارویی و شیوه مقابله با این بیماریها در شناخت روند تحولات تاریخ اجتماعیدارای اهمیت بسیاری است. جوامع اسلامی در سرزمینهای مدیترانه شرقی دارای اشتراکات زیادی از نظر جغرافیایی،تاریخی و فرهنگی بوده اند. از همان آغاز ظهور اسلام و طی فتوحات مسلمانان و سپس در سراسر دوران حکومت امویانهمواره یکی از دشواریهای جوامع اسلامی در مدیترانه شرقی شیوع نابهنگام طاعون و تلفات سنگین و پیامدهای گستردهناشی از آن بود. یافته های پژوهش نشان میدهد که شیوع بیماری طاعون معروف به طاعون ژوستینین در اواخر دورهباستان در دو امپراتوری روم و ایران و انتقال آن به دوره اسلامی، مسلمانان را در سرزمینهای فتح شده با مسائل تازه ایمواجه ساخت و پیامدهای گسترده ای بر تحولات سده های نخستین اسلامی داشت. در پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی چگونگی شیوع ادامه دار بیماری طاعون در بخشی از تاریخ و جغرافیای جهان اسلام و بازتاب آن در تاریخنگاریو مباحث فکری و سیاسی مسلمانان مورد بررسی قرار گرفته است.
ابوتراب یغمائی
دوره 5، شماره 9 ، فروردین 1394، ، صفحه 143-161
چکیده
بر اساس دیدگاه تجربهگرایان منطقی، که به دیدگاه مورد قبول شهرت دارد، نظریة علمی مجموعهای از گزارههاست که در منطق مرتبة اول صورتبندی میشوند. مطابق با دیدگاه رقیب که با نام دیدگاه معنایی یا غیرگزارهای شناخته میشود، نظریة علمی مجموعهای از مدلهاست. در این مقاله سعی میشود نشان داده شود که دیدگاه مورد قبول نمیتواند الگوی ...
بیشتر
بر اساس دیدگاه تجربهگرایان منطقی، که به دیدگاه مورد قبول شهرت دارد، نظریة علمی مجموعهای از گزارههاست که در منطق مرتبة اول صورتبندی میشوند. مطابق با دیدگاه رقیب که با نام دیدگاه معنایی یا غیرگزارهای شناخته میشود، نظریة علمی مجموعهای از مدلهاست. در این مقاله سعی میشود نشان داده شود که دیدگاه مورد قبول نمیتواند الگوی قابل قبولی از تعین نیروهای تعمیمیافته در مکانیک کلاسیک ارائه کند. بر این اساس در قسمت دوم، از ناوردایی معادلات لاگرانژ و استلزامات آن بحث میشود. در آخر این بخش این نکته مورد تأکید قرار میگیرد که ناوردایی معادلات لاگرانژ مستلزم این است که مقادیر فیزیکی همجنس همبُعد نباشند. در بخش سوم، آخرین نسخة دیدگاه مورد قبول معرفی میشود. سپس صوریسازی مکانیک لاگرانژی در این دیدگاه ارزیابی و مشاهده میشود که این دیدگاه نمیتواند مقادیر فیزیکی همجنس را به صورت یکسان متعین کند. در بخش آخر، دیدگاهِ معناییِ سوپیز ـ اسنید معرفی میشود و نسخة ساختاری مکانیک لاگرانژی مطرح خواهد شد. درنهایت نشان داده میشود که این دیدگاه میتواند مقادیر فیزیکی همجنس را به صورت یکسان متعین کند
اسفندیار غفاری نسب؛ علی اکبری؛ علی اصغر نظری
چکیده
ﻧﻮﺷﺘﻪی ﭘﻴﺶ رو ﺷﺮح و ارزیابی ﺑﺨﺸﻰ از اﻓﻜﺎر ﻳﻮرﮔﻦ ﻫﺎﺑﺮﻣﺎس، ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎس و ﻓﻴﻠﺴﻮف آﻟﻤﺎﻧﻰ، در ﺣﻴﻄﻪی ﻣﻌﺮفتشناسی اﺳﺖ که در متون فارسی به آن کمتر توجه شده است. یکی از اهداف پروژۀ تحقیقاتی او ﻧﺰدﻳﻚﻛﺮدن داﻧﺶ ﺑﻪ زﻧﺪﮔﻰ یا زﻳﺴﺖﺟﻬﺎن بوده و هدف این نوشتار نیز ارائۀ شرحی نظاممند از این کوشش هابرماس و تقابلهای ...
بیشتر
ﻧﻮﺷﺘﻪی ﭘﻴﺶ رو ﺷﺮح و ارزیابی ﺑﺨﺸﻰ از اﻓﻜﺎر ﻳﻮرﮔﻦ ﻫﺎﺑﺮﻣﺎس، ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎس و ﻓﻴﻠﺴﻮف آﻟﻤﺎﻧﻰ، در ﺣﻴﻄﻪی ﻣﻌﺮفتشناسی اﺳﺖ که در متون فارسی به آن کمتر توجه شده است. یکی از اهداف پروژۀ تحقیقاتی او ﻧﺰدﻳﻚﻛﺮدن داﻧﺶ ﺑﻪ زﻧﺪﮔﻰ یا زﻳﺴﺖﺟﻬﺎن بوده و هدف این نوشتار نیز ارائۀ شرحی نظاممند از این کوشش هابرماس و تقابلهای فکری وی با دیگر نحلههای فلسفی-اجتماعی است. «علائق شبهاستعلایی» یکی از مفاهیم کلیدی است که در این فرایند نقشی حیاتی دارد و دانش را از ساحت سوژۀ استعلایی به ساحت فرآیند تاریخی که از نیازهای عملی برخواسته مرتبط میکند. به همین جهت، این نوشتار ﺑﻪ دﻧﺒﺎل روﺷﻦ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻣﻌﻨﺎ، کارکرد و رﻳﺸﻪﻫﺎی این مفهوم ﺑﻮده است. از این حیث، در ﺑﻴﻦ آﺛﺎر او دو ﻛﺘﺎب از ﺟﺎﻳﮕﺎه ﻣﺮﻛﺰی ﺑﺮﺧﻮردار ﻫﺴﺘﻨﺪ: داﻧﺶ و ﻋﻼﺋﻖ اﻧﺴﺎﻧﻰ و ﻧﻈﺮﻳﻪی ﻛﻨﺶ ارﺗﺒﺎﻃﻰ. یافتهها نشان میدهند که: 1-ﭘﺮﺳﺶﻫﺎﻳﻰ که ﻫﺎﺑﺮﻣﺎس در این کتاب در ﺻﺪد ﭘﺎﺳﺦﮔﻮﻳﻰ ﺑﻪ آﻧﻬﺎ اﺳﺖ در واقع ﭘﺮﺳﺶﻫﺎی ﻛﺎنت ﻫﺴﺘﻨﺪ: «شرایط عام امکان شناخت». 2-علائق شبهاستعلایی ریشه در زیست انسانی دارد که تحول اساسی در نظریههای انتقادی است. 3- معرفتشناسی هابرماس درصدد احیای ارزشهای روشنگری و رهایی از سلطه است. 4- هابرماس از طریق صورتبندی علائق شناختی با سایر نحلههای فکری وارد مناظره میشود ( فرا رفتن از مکتب فرانکفورت، نقد پستمدرنیسم و دیگر نحلههای فلسفی).